eitaa logo
شـــهــیــدانـــه🌱
13.2هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
37 فایل
کدشامدکانال 1-1-874270-64-0-1 رمان به قلم هانیه‌محمدے #مــهربانــو کپی حرام است و نویسنده راضی نیستن ❣حــامـےمــن❣مسیراشتباه❣گذر از طوفان https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/4 زیرمجموعه https://eitaa.com/joinchat/886768578Caaa1711609 تبلیغات @Karbala15
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از  حضرت مادر
ختم ۱۴,۰۰۰ هزار صلوات هدیه به (س) به نیت تعجیل در فرج صاحب الزمان و پیروزی مردم مظلوم غزه🕊🇵🇸 ✨تعداد https://eitaa.com/joinchat/317063367C46e6a1462c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه کرده‌ای که می‌رسد تمام باورم به تو... چه کرده‌ای که از خودم پناه میبرم به تو...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای‌ عهد با صدای‌ دلنشین‌ استاد فرهمند🌿" اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼. + عھدۍتازھ‌کنیم^^؟ @karbala_ya_hosein
در سلام بر تو دست را بر سینه می گذاریم تا قلب ❤️از جایش کنده نشود. سلام بر آقای مهربانم حسین تصویـــر قشنگے ستــــ    که در صحنہ ی محشــــر   ما دور حسینیــــــم و  بهشتــ است که ماتـــ استــ....   @karbala_ya_hosein
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت563 گذر از طوفان✨ چند لحظه ای سکوت کرد و دوباره ادامه داد _نا
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ بابا همزمان با برگشتم از روی صندلی بلند شد _بابا کجا میری ؟ -برم دستمو بشورم _نمیخواد بشورید خودم لقمه براتون میگیرم لبخندی زد _دست گلت درد نکنه ولی دستم تمیز باشه بهتره _پس باهاتون میام _نگران نباش قدم هامو تند بر نمیدارم _همراهتون بیام خیالم راحت تر میشه دست بابا رو گرفتم و سمت سرویس بردمش جلوی در منتظر وایسادم به صندلی که وسایل رو روش گذاشته بودم خیره شدم باصدای بابا چشم از وسایل برداشتم _بابا بریم؟ _آره دخترم برگشتم و روی صندلی ها نشستیم پلاستیکی که ظرف یکبار مصرف داخلش بود رو باز کردم با احتیاط روی پام گذاشتم و مشغول لقمه گرفتن برای بابا شدم دستم رو جلوی دهنش گرفتم _بفرمایید بابا جان لبخندی زد لقمه رو از دستم گرفتم به شوخی گفت _دست گلت دردنکنه هنوز انقد پیر نشدم فکر کنی نمیتونم این لقمه کوچولو رو دستم بگیرم نگاه معترضی بهش انداختم _مگه من گفتم پیر شدید؟لقمه بزرگتر بگیرم؟ خنده صدا داری کرد _نه بابا جون همینطور خوبه لقمه ش رو خورد دستمال دستش رو گوشه لبش کشید و گفت _ترانه جان امروز که دکتر داخلی نمیاد دکترای منم معلوم نیست کی همشون دور هم جمع بشن اگر میخوای بری سرکار یا خونه ،عموت اینا اومدن میگم آژانس برات بگیرن برگردی اینجا اذیت میشی قبل از اینکه فروغی زنگ بزنه خودم از بیمارستان بزنم بیرون بهتره اینطوری پیش بابا هم خجالت نمیکشم _میرم سرکار فقط دکترتون اومد باهاش صحبت کردید بهم زنگ بزنید _باشه عزیزم "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
.گذر از طوفان پارت اول تقدیم به نگاه مهربونتون✨ نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . .
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت564 گذر از طوفان✨ بابا همزمان با برگشتم از روی صندلی بلند شد
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ ظرفهای یکبار مصرف رو جمع کردم عمو از روی صندلی بلند شد _عمو پلاستیک رو بده من میبرم میندازمش دور _دستتون درد نکنه دستمال کاغذی از داخل جیب مانتوم بیرون آوردم دستم رو تمیز کردم گوشیم رو از روی صندلی کناری برداشتم و صفحه ش رو باز کردم انگشتم رو روی پیام های روی صفحه گذاشتم از روی صندلی بلند شدم چند قدمی سمت پنجره سالن رفتم پیام فروغی رو خوندم _پایین تر از بیمارستان منتظرتم کارت تموم شد زنگ بزن روی پاشنه پا چرخیدم نگاهی به بابا وعمو انداختم تا عموم این داخل بیمارستان هستن برم بیرون که استرس هم نگیرم و زودتر هم برسم شرکت برگشتم به طرف بابا و عمو کیفم رو از روی صندلی برداشتم رو به بابا گفتم -بابا من برم ؟ -با آژانس برو بابا جان رسیدی بهم زنگ بزن _میان دنبالم بابا که متوجه حرفم شد انگار تازه یاد فروغی افتاد خجالت زده سرم رو پایین انداختم _باشه بابا جان رسیدی بهم خبر بده _چشم عمو نگاهی بهم انداخت _ترانه جان هر وقت کلاس داری بگو به خودم یاسلمان ببریمت خانواده دوستت زحمت نیفتن بابا وسط حرفش گفت _همه مشغله کارشون زیاده چند باری به سلمان سپردم یادش رفت عمو لبخند تلخی زد سرش رو تکون داد و حرف بابا رو تایید کرد خداحافظی کردم با قدم های تند و بلند از بیمارستان بیرون رفتم چند باری پشت سرم رو نگاه کردم نزدیک ماشین فروغی صفحه گوشی رو بازکردم در ماشین رو باز کرد و سوار شدم _سلام نگاهش سمتم چرخید _سلام چرا زنگ نزدی؟ _یادم رفت زیر نگاه فروغی شماره پریسا رو گرفتم گوشی کنار گوشم گذاشتم "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای‌ عهد با صدای‌ دلنشین‌ استاد فرهمند🌿" اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼. + عھدۍتازھ‌کنیم^^؟ @karbala_ya_hosein
در سلام بر تو دست را بر سینه می گذاریم تا قلب ❤️از جایش کنده نشود. سلام بر آقای مهربانم حسین تصویـــر قشنگے ستــــ    که در صحنہ ی محشــــر   ما دور حسینیــــــم و  بهشتــ است که ماتـــ استــ....   @karbala_ya_hosein