هدایت شده از حضرت مادر
♥️سلام مولای من ، با شما آغاز میکنم ، با شما که میلادتان نزدیک است ، من اما دستانم خالیست برای آنکه به شما هدیه ای بدهم... چه چیزی از من ارزش دارد تا به شما تقدیم کنم؟؟😔
قرار بود یار شما باشم ، نکند بارِ شما شده ام؟!🥺
اما این روزهای باقی مانده را نذر ظهورتان میکنم...
ده روز به عشق شما... هر کاری که میتوانم انجام دهم را تقدیم شما میکنم...😍
امروز ۱۰۰ صلوات با درخواست تعجیل در فرجتان به سمت آسمان میفرستم...🤲📿
🌱الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌱
#دهه_عاشقی
💚روز اول
دوستانی که میخوان دراین ختم شرکت کنن عضو این کانال بشن تعداد برای ادمین بفرستن
https://eitaa.com/joinchat/317063367C46e6a1462c
هدایت شده از حضرت مادر
دوستان نماز شب اول قبر
برای نسیبه علی دوست همسر شهید سجاد طاهر نیا فراموش نشه
شـــهــیــدانـــه🌱
دوستان نماز شب اول قبر برای نسیبه علی دوست همسر شهید سجاد طاهر نیا فراموش نشه
نام پدر همسر شهید سجاد طاهرنیا
نام پدرشون عزت الله
😍🌼🧡
این سرو قد باغ جنان است، مهِ افلاک
این جان حسین است و نبی، لؤلو لولاک
این دلبر زهرا بود و زاده لیلاست
دارد ز محمد نسب و منطق و ادراک
#میلاد_حضرت_علی_اکبر (علیه السلام)
#روز_جوان
هدایت شده از حضرت مادر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ولادتحضرتعلیاکبر😍😍😍😍
#ختمصلوات
هدیه به
#حضرتعلیاکبر
به نیت
#سلامتیوتعجیلدرفرجامامزمانعج
#سلامتیحضرتآقا
#پیروزیمردمفلسطین
#نابودیاسرائیلوصهیونیست
#آرامشامنیتکشور
#کربلاییشدنهمهاعضا
#شفامریضا
#عاقبتبخیریوخوشبختیجونا
#حاجترواییهمگی
دوستانی که میخوان دراین ختم شرکت کنن عضو این کانال بشن تعداد برای ادمین بفرستن
https://eitaa.com/joinchat/317063367C46e6a1462c
میلاد باسعادت اشبه الناس به پیغمبر(ص) جوان رعنای آقا اباعبدالله الحسین( ع) حضرت علی اکبر (علیه السلام ) مبارک باد
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت711 گذر از طوفان✨ گوشی رو روی زمین گذاشتم نگاه متاسف باری به نا
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت712
گذر از طوفان✨
کوله پشتیم رو کنار کمد گذاشتم کیف پولم رو باز کردم نگاهم روی جای کارتی که خالی بود ثابت موند
وای کارتم کجاست!رفتیم داروخونه برای داروها از کیفم بیرونش آوردم، یا اونجا جاش گذاشتم یا گمش کردم
به فروغی بگم شاید بتونه شماره دارو خونه رو برام پیدا کنه، زنگ بزنم بپرسم اگر اونجا نباشه بگم بابا فردا زنگ اول رو برام اجازه بگیره به عمو بگه ببرم بانک یه کارت دیگه برام صادر کنن
گوشی رو برداشتم شماره فروغی رو گرفتم
بعد از خوردن چند بوق جواب داد
_سلام چند لحظه صبر کن
خیلی آروم طوری که نمیدونم صدام رو شنید یانه گفتم
_سلام باشه
با صدای باز و بسته شدن در و کشیده شدن دمپایی روی زمین متوجه بیرون رفتنش شدم
_جانم نورا ؟
نفس عمیقی کشیدم
_آقای فروغی میشه لطف کنید شماره دارو خونه ای که رفتیم رو برام پیدا کنید
_چرا ؟دارو هارو اشتباه گرفتیم؟
_نه الان متوجه شدم کارت عابر بانکم نیست میخوام بپرسم اونجا یه کارت پیدا نکردن، اگر گمش کردم فردا برم بانک بگم
یه کارت برام صادر کنن
نفس کلافه ای کشید
_میخواستی بری بیرون؟
_نه
_پس داخل خونه کارت میخوای چکار ؟
_میخواستم عمو اومد باهاش برم برای نیلو شیر کاکائو بخرم
_زن بابات چرا به کسی از خانواده ش نمیگه بره بخره
پوزخندی زدم ناخواسته گفتم
_به من میگه کارتتو بده برم براش بخرم
_چه خوب که کارتت پیش منه
از حرفش خوشحال شدم
_کارتم پیش شماست؟
آروم خندید
_نمیدونستم انقد کارتتو دوست داری وگرنه زودتر میگفتم
خندیده صدا دار کوتاهی کردم
_حوصله بانک رفتن یا سر به داروخونه زدن رو نداشتم
_چقد تنبل شدی یه فرم پر کردن برای درخواست کارت که سختی نداره
هرچی میخوای بهم بگو میخرم میدم آژانس بیاره
_نه ممنون فردا براش میخرم، البته اگر نیلو کوتاه بیاد
_چرا انقد تعارف میکنی خب میخرم میفرستم
_تعارف نمیکنم ، کسی چیزی بیاره درخونه زن بابام تا نفهمه کی بوده چی آورده از کجا خریده ول نمیکنه بعدشم دردسر درست میکنه
زیر لب ای بابای گفت
_پس الان میخوای چکار کنی ؟
_نهایتا به پریسا میگم بخره بیاره در خونه فردا باهاش حساب میکنم
_خانواده خانم خجسته اجازه میدن این وقت شب بره بیرون؟چرا با عموت نمیری؟
_خودش که نمیره اگرم بره با باباش یا برادرش میره،ناز بانو دنبال یه بهانه س تا از عمو اینا پول بکشه کافیه به عمو بگم بریم خرید کارتتم باهام نباشه ناز بانو یه لیست میگیره ایناروبخرید، دوست ندارم منت کسی روی سر بابام باشه
بعداز چند ثانیه سکوت گفت
_خدا زن باباتو هدایت کنه اصلا نمیدونم چی بگم
صدای آبجی گفتن نیلو بلند شد
_ببخشید مزاحم شدم کاری ندارید؟
_مراحمی فکراتو کردی بهم خبر بده منتظر جوابم
_باشه خدا حافظ
_خیلی مواظب خودت باش خدانگهدار
"نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
هدایت شده از شـــهــیــدانـــه🌱
خدا میگه اینجوری حرف بزن:
همیشه راستگو باش آل عمران/۱۷
با آرامش و نرمی حرف بزن طه/۴۴
از کلمات زشت استفاده نکن المومنون/۳
حرفهای بیفایده رو رها کن البقره/۸۳
حرفهای مثبت وقشنگ بزن الاسراء/۵۳
مهربون باش الاسراء/۲۳
چقدر شبیه این آیهها هستیم؟!🤔
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای عهد با صدای دلنشین استاد فرهمند🌿"
اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼.
+ عھدۍتازھکنیم^^؟
#دعای_عهد
#شـــهــــیــدانـــه
@karbala_ya_hosein
#السلام_علے_العشـق ❤️
صبحی که در آن ذکر لبم نام حسین است
ای جان دلم صبح من آن روز بخیر است
#صبحتون_حسینی🌿
هدایت شده از دُرنـجف
حکمت های ۱۶۷_۱۶۴.mp3
15.28M
📌#صـــــــبحانه_با_معـــــــــــــرفت
📒با موضوع: #حکمت۱۶۴ و
#حکمت۱۶۵ و #حکمت۱۶۶ و
#حکمت۱۶۷
📆 ۲۲ آذر ۱۴۰۲
🎤 با سخنرانی:
#حجت_الاسلام_مهدوی_ارفع
#نهج_البلاغه
#صبحانه_با_معرفت
#حکمت164
#حکمت165
#حکمت166
#حکمت167
❇️روزانه 15 دقیقه از کلام امیر لذت ببریم و دیگران را نیز دعوت کنیم تا در ثوابش شریک شویم.🌺
👇👇لیـــــــــنک دعوت 👇
📤 https://eitaa.com/mahdavi_arfae
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت712 گذر از طوفان✨ کوله پشتیم رو کنار کمد گذاشتم کیف پولم رو باز
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت713
گذر از طوفان✨
نیلو دستگیره در رو پایین کشید و داخل اومد
_آبجی عمو اومد میگی بهش ببرمون بیرون؟
نوچی کردم و نذاشتم حرفش رو کامل کنه
_نه عزیزم
وای از دست این ناز بانو چه گرفتاری شدیم از الان میخواد یه کاری کنه نیلو از همه توقع داشته باشه اینطوری عزت نفس بچه صفر میشه
ناراحت از اتاق بیرون رفت بلند شدم و صداش زدم
_نیلو بیا
_بله آبجی ؟
_برای خوراکی یا هرچیزی به هیچکی بجز بابا و مامانت نمیگی
بین حرفم پرید
_به شما هم نگم؟
_به منم بگو ولی دیگه به هیچکی نمیگی
لبش رو پایین کشید
_آخه چرا؟
_چون باباجون ناراحت میشه
سرش رو کج کرد
_مامان گفت برو به ترانه بگو با؛عموت برید خرید
لعنت بر شیطون خدایا از دست این بشر چکار کنم
_هر وقت اینطوری گفت بگو بابا برام میخره
سرش رو تکون داد
_باشه چشم
صورتش رو بوسیدم
_الانم زنگ میزنم به پریسا برات بخره بیاره
چشم هاش برقی زد و دستش های کوچولوش رو دور گردنم انداخت و محکم صورتم رو بوس کرد
_ممنون آبجی
لبخندی زدم
_خواهش میکنم
شماره پریسا رو گرفتم منتظر جوابش شدم
_جانم ترانه؟
_سلام خوبی؟یه زحمت برات دارم
_سلام عزیزم ممنون چی شده؟ الان میخواستم بیام در خونه تون مامان آش درست کرده براتون بیارم
_دستت دردنکنه، نیلو شیر کاکائو و کیک میخواد میتونی با محمد بری براش بخری فردا باهات حساب میکنم
_مگه داخل خریدهای اون روزت براش نخریدی ؟
_تموم شدن
متعجب گفت
_شوخی میکنی ؟
_بهت میگم چی شده
_محمد رفته آش برای عموم اینا ببره الان میگم سر راه بخره بیاره بعد میام پیشت
_دستت درد نکنه ببخشید
_یه ترانه که بیشتر نداریم باید هرچی میگی بگیم چشم
خنده صدا داری کردم و خدا حافظی کردم
"نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت713 گذر از طوفان✨ نیلو دستگیره در رو پایین کشید و داخل اومد _آ
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت714
گذر از طوفان✨
نیلو نگاهی بهم انداخت لبخندی زد و گفت
_آبجی ؟
_جانم؟
_پریسا شیر کاکائو میخره؟
_بله عزیزم
لبخند ملیحی زد و تند از اتاق بیرون رفت
دراز کشیدم به سقف خیره شدم خوبه فردا امتحان نداریم وگرنه با این حالم نمیتونستم درس بخونم، فروغی جوابم ازم میخواد چه جوابی بدم که اشتباه نباشه ،بهش بگم با بابا حرف بزنه و همه چی تموم بشه یا تا خوب شدن کامل بابا هرچی میگه گوش بدم
آهی کشیدم به پهلو چرخیدم نگاهم روی کتاب ها و میز گوشه اتاق خیره موند
حرف های فروغی درست بود اگر پرویزی یا عطایی سر راهمون سبز میشدن هیچ وقت منو پریسا نمیتونستیم حرفیشون بشیم تا امروز هم خیلی هوای بابا و خودم رو داشته بابا گفت بعد خوب شدنش یه قطعه از زمین ها رو میخواد بفروشه همه خرج های که فروغی کرده رو تسویه کنه، اگر الان فروغی به بابا بگه چی شده و همه چی رو میخوایم تموم کنیم بابا حتما برای فروش زمین اقدام میکنه ولی توی این شرایط باحرفهای که بخواد بشنوه هر وقت از خونه بیرون برم نگرانم میشه و حرص و جوش میخوره و دلهره برای بابا خوب نیست و توی پاییز هم زمین رو با قیمت خوبی نمیخرن
فروغی اگر این صمیمی شدنش رو بیخیال بشه دیگه هیچ مشکلی نیست خداییش تا الانم بخاطر و درس و معده دردم خیلی شرمنده ش شدم
پس بهش بگم تا خوب شدن بابا هرچی بگه رو گوش میدمولی اولش بپرسم چی رو باید گوش بدم بعد بهش بگم قبوله
گوشی رو برداشتم و صفحه ش رو باز کردم و براش نوشتم
_آقای فروغی گفتید هرچی بگید باید گوش بدم میشه واضح تر توضیح بدید منظورتون چی بود ؟
پیام رو فرستادم
بعد از چند دقیقه ای که گذشت که جوابش روی صفحه ظاهر شد
_نورا متوجه منظورت نمیشم کدوم قسمتش رو میگی؟
کمی فکر کردم یاد جمله ای که گفت افتادم و نوشتم
_گفتید هرکاری که شما بگید باید بگم چشم حتی اگر خواسته ای داشته باشید من اصلا متوجه منظورتون نمیشم
چند دقیقه منتظر جوابش شدم
_نورا جان خیلی سخت نیست دوست دارم هرجا میری بهم بگی و بدون اطلاع من جایی نرو اگه بهت میگم نرو حتما یه چیزی توش میبینم که میگم نرو لج نکن و قبول کن حتما یه چیزی من دیدم که تو ندیدی
با اینکه اصلا دوست ندارم انقد رو بهش بدم ولی چون من خیلی اهل بیرون رفتن نیستم پس قبول کنم
انگشتم رو روی گزینه پاسخ کشیدم وبراش نوشتم
_باشه مشکلی نیست
"نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
_😭😭😭😭
+چرا گریه میکنی؟
_دیروز مادر شوهرم اومد #خونمون، یخچالو باز کرد، دید که #میوه هارو با پلاستیک گذاشتم تو #یخچال، کلی #مسخرم کرد😭
+اخه کی دیگه از این کارا میکنه #دختر؟🤦♀
_خب من که بلد نیستم😢
+مگه تو کانال هنر خانه داری جویین نیستی؟😒
_نه، چی هست؟
+یه کاناله که ترفند #خونه داری یاد میده، این که چجور وسایل رو #تزئین کنی و خونت #شیک و #باکلاس باشه، تازه کلی کارای هنری هم داره...
_وااقعا؟ وای نمیدونستممم😳
+بیا لینکشو بهت میدم ولی به کسی نگیا🤫خزش میکنن..👇
https://eitaa.com/joinchat/1416102027C206c14c564
خانمی که خونت کوچیک و بد مدله دیگه غصه نخور با این کانال خونتو تغییر بده😍
ایده های #دکوراسیون خونه هاتون رو اینجا انتخاب کنید و همیشه بدرخشید 🏡😍
اینجا دیگه #متراژ خونه دست خودته که چطور باشه 😍
مخصوصه خونه های مستاجری و کوچیک🏡💒
https://eitaa.com/joinchat/3772711076C9933cb4d43
جهت ایده😍😉
شـــهــیــدانـــه🌱
عزیزان برای نیمه شعبان پنج میلیون تومن برای خرید گوشت یا قربانی جمع شده برای مادری هم ۴۰میلیون بدهی
عزیزان برای بدهی مادری که گفتیم ۲۸میلیون۶۰۰جمع شده
برای قربانی نیمه شعبان۷۴۰۰
دوستان با ۲۰تومن ۳۰تومن کمک کنید بتونیم مبلغ رو رند کنیم😊
مطمئن باشید برکتش به زندگیتون برمیگرده
بزنیدروی شماره کارت کپی میشه
5892107046105584کارت بنام گروه جهادی حضرت مادر رسید واریزی رو برای ادمین ارسال کنید🙏ممنون از همراهیتون👇👇👇👇 @Karbala15 اجرتون باحضرت مادر مستندات رو داخل کانال میتونید ببینید👇https://eitaa.com/joinchat/317063367C46e6a1462c عزیزان اگرواریزی ها بیشتر باشه برای کمک بعدی یا کارفرهنگی هزینه میشه
هدایت شده از دُرنـجف
27.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#میلاد_حضرت_علی_اکبر و #روز_جوان مباااارکمون🎊🎉
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت714 گذر از طوفان✨ نیلو نگاهی بهم انداخت لبخندی زد و گفت _آبجی
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت715
گذر از طوفان✨
جلوی در اتاق بایگانی زیپ کوله پشتیم رو باز کردم نگاهم سمت پریسا رفت
_کلید پیش تو نیست؟
_نه دیروز خودت برش داشتی ،خونه جاش نذاشتی؟
چند لحظه ای توی فکر رفتم یاد حرف طیب افتادم
_نه الان یادم افتاد دیروز طیب کلید رو ازم گرفت چند تا پرونده میخواستن
_پس برو کلید روبگیر
سمت اتاق مدیریت رفتم و در زدم
صدای بفرمایید گفتن فروغی بلند شد
در رو باز کردم و داخل رفتم و در رو بستم
_سلام
لبخندی زد
_سلام خسته نباشی خوبی؟
نگاهم سمت دستش که پانسمان شده بود رفت
_ممنون
_دستت خوبه؟
_آره
چند لحظه ای مکث کردم و گفتم
_دست شما خوبه؟
لبخندش عمیق تر شد
_خداروشکر خوبه،اومدی کارت رو ببری ؟
آب دهنم رو پایین فرستادم
_نه،دیروز آقا طیب کلید اتاق رو ازم گرفتن
کشو میز رو کشید دسته کلید رو بیرون آورد
_این دسته کلیده س؟
سرم رو تکون دادم و جلو رفتم
_بله
باصدای زنگ تلفن نگاهش سمت تلفن رفت و برش داشت
دستم رو دراز کردم دسته کلید رو بردارم وسط حرف زدنش با شخص پشت خط یهوی دستش رو روی دستم گذاشت شوکه شدم و سرمای توی دستم موج زد انگشتام یخ کرد
آروم لب زد
_صبرکن
چند ثانیه ای نگاهم روی دستش که انگشتم رو محکم گرفته بود قفل شد و بیخیال اینکه دستم رو ول کنه نشد
نفس کلافه ای کشیدم سعی کردم عکس العملی انجام ندم که به مرور زمان از صمیمتش کم کنه
تلفن رو قطع کرد دستش رو از روی دستم برداشت کارت عابر بانکم رو روی میز گذاشت
مهربون نگاهم کرد
_اینم کارتت
با دستم که هنوز سرد بود کارت رو سمت خودم کشیدم
_دستتون درد نکنه
_شاید پنجشنبه صبح بیام دنبالت بریم یه جایی
متجب گفتم
_کجا؟
_صبرکن ببینم میشه بریم بهت میگم
_آها باشه
"نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
هدایت شده از دُرنـجف
حکمت های ۱۷۰_۱۶۸.mp3
14.72M
📌#صـــــــبحانه_با_معـــــــــــــرفت
📒با موضوع: #حکمت۱۶۸ و
#حکمت۱۶۹ و #حکمت۱۷۰
📆 ۲۳ آذر ۱۴۰۲
🎤 با سخنرانی:
#حجت_الاسلام_مهدوی_ارفع
#نهج_البلاغه
#صبحانه_با_معرفت
#حکمت168
#حکمت169
#حکمت170
❇️روزانه 15 دقیقه از کلام امیر لذت ببریم و دیگران را نیز دعوت کنیم تا در ثوابش شریک شویم.🌺
👇👇لیـــــــــنک دعوت 👇
📤 https://eitaa.com/mahdavi_arfae
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای عهد با صدای دلنشین استاد فرهمند🌿"
اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼.
+ عھدۍتازھکنیم^^؟
#دعای_عهد
#شـــهــــیــدانـــه
@karbala_ya_hosein
#السلام_علے_العشـق ❤️
صبحی که در آن ذکر لبم نام حسین است
ای جان دلم صبح من آن روز بخیر است
#صبحتون_حسینی🌿
نگاه بدی بهم انداخت و با اخم گفت:
-من هنوز شوهرتم. اگر نخوام هیچ جایی نمیتونی بری.
-چرا زور میگی؟
-زوره دوست دارم امشب پیش زنم باشم؟ مگه شرعی و قانونی تو زن من نیستی
با همون اخم دوباره نیم نگاه کوتاهی بهم انداخت.
-چرا توی این بیست روز یادت نبود!
-چون نمیدونستم کجایی. به کسی هم نمیتونستم زنگ بزنم بگم زنم اونجاست.
ضربهایی به بازوم زد و بلندتر ادامه داد:
-تو بچه داری. به خاطر بچهها هم که شده باید گاهی کوتاه بیای.
ماشین رو نگه داشت و پیاده شد. در سمت شاگرد که من نشسته بودم رو باز کرد و سرش رو توی ماشین آورد.
-الانم میای تو خونه چون من بهت میگم.
https://eitaa.com/joinchat/190906423C02ecf4ef2d
رمان ستاره⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
هدایت شده از حضرت مادر
‹🌱✨›
ازآیتاللهبهجت پرسیدند:
برایزیادشدنمحبت،
نسبتبه"امامزمانعلیهالسلام"چهکنیم؟
+ ایشانفرمودن:
"گناهنکنید و نمازِاولوقت بخوانید."
‹🌱›¦↫#امام_زمان
‹✨›¦↫#سخن_بزرگان
لا تستسلم أبدًا فالمُعجزات تحدث
هرگز تسلیم نشو معجزهها اتفاق خواهند افتاد
روزتون پراز معجزه ی خدایی🌸
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت715 گذر از طوفان✨ جلوی در اتاق بایگانی زیپ کوله پشتیم رو باز کر
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت716
گذر از طوفان✨
پریسا نهاری که از خونه آورده بود رو داخل آبدارخونه گرم کرد و برگشت داخل اتاق
به زیر اندازی که قبلا روی زمین مینداختیم اشاره کرد
_بشینیم روی زمین یا غذا رو بزارم روی میز
_فرقی نمیکنه هر طور راحتی
قابلمه رو روی میز گذاشت سمت زیر انداز رفت پهنش کرد
_از صبح روی صندلی نشستیم حداقل نهار رو روی زمین بخوریم برم دستهامو بشورم بیام
قابلمه و پلاستیک که وسایل نهار رو داخلش بود رو برداشتم و سمت زیر انداز رفتم سفره یکبار بار مصرف رو باز کردم و وسایل رو چیدم
با دو ضربه ای که پشت سر هم به در خورد چرخیدم و با طیب روبرو شدم و سریع بلند شدم و سلام کردم
_سلام خانم نیکجو خوبی؟ببخشید بد موقع مزاحمتون شدم میرم بعد از اینکه نهارتون رو خوردید میام
_ممنون ،نه این چه حرفیه اگر کاری رو باید انجام بدم بهم بگید
_فعلا نهارتون بخورید بعدش میام چند تا پرونده هست شاید امروز چند نفری بتونیم کاملش کنیم تموم بشه
صدای سلام پریسا از پشت سر طیب بلند شد
طیب از در بیرون رفت و جوابش رو داد
پریسا داخل اومد
_چکار داشت؟
_اومده بود چند تا پرونده با همدیگه کارهاشو انجام بدیم وسایل نهار رو دید گفت نهار بخوریم بعد میاد
در قابلمه رو برداشتم
_چقد زیاد آوردی !
_تازه مامان میگفت کمه شاید کسی دید دلش خواست چند تا رو برای خانم خادمی جا گذاشتم با یه نون ساندویج و مخلفات داخلش
_کار خوبی کردی
_به آقا طیب تعارف کردی ؟
لبم رو به ندون گرفتم
_وای نه حواسم نبود
الان پیش خودش گفته این دوتا چقد خسیسن یه تعارف نکردن
آروم خندیدم
_وای پریسا دیگه ببینمش یاد اینکه چرا تعارف نکردم می افتم خجالت میکشم
_دوتا از نون ساندویچ هارو باز کن و پرشون کن یکی برای آقا طیب ببر یکی فروغی خودمون هم یه نون ساندویچ نصف میکنم نون لواش هم آوردم
_اگر شفقت و خوشنام ببینن چی؟نمیشه برای اونا نبریم
_خانم خادمی گفت سه لقمه درست میکنه بهشون تعارف میکنه اگر خواستن میخورن
"نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
هدایت شده از دُرنـجف
پیکر پاره پاره ی شهید علم الهدی رو از قرآنش شناختن
ما رو به چی میشناسن...؟!