eitaa logo
شـــهــیــدانـــه🌱
13.3هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
37 فایل
کدشامدکانال 1-1-874270-64-0-1 رمان به قلم هانیه‌محمدے #مــهربانــو کپی حرام است و نویسنده راضی نیستن ❣حــامـےمــن❣مسیراشتباه❣گذر از طوفان https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/4 زیرمجموعه https://eitaa.com/joinchat/886768578Caaa1711609 تبلیغات @Karbala15
مشاهده در ایتا
دانلود
دستم رو جلوی دهنم گرفته بودم و‌ هق می‌زدم. علی، برزخی دستش رو به شدت روی میز کشید و با یه حرکت همه‌ی تکه‌های آینه رو روی زمین ریخت. باز صدای پر از حرصش رو شنیدم. _ حرف بزن رویا! تموم دستش پر از خون شده بود و اون اصلاً توجهی نداشت، فقط فریاد می‌زد. _ توی عوضی کی رو دوست داری که بابتش این‌جوری ما رو بی‌آبرو کردی!؟ تو‌ همون اوج خشمش، دستش سمت گلدون شیشه‌ای روی میز رفت و گلدون رو به سمت من نشونه رفت. دوباره از ترس دو دستم رو‌ حائل صورتم کردم. به ثانیه نکشید که گلدون با دیوار نزدیک من برخورد کرد و باز صدای شکستنش، با صدای فریاد علی در هم پیچید. _ کی رو دوست داری نمک به حروم؟ اینبار با ترس و عجز، بین هق هقم ناله زدم: _ تو رو علی... تو رو... https://eitaa.com/joinchat/1734934546C9ef95d0bac
شـــهــیــدانـــه🌱
دستم رو جلوی دهنم گرفته بودم و‌ هق می‌زدم. علی، برزخی دستش رو به شدت روی میز کشید و با یه حرکت همه‌ی
رویا دختر هفده ساله ای که به خاطر فوت پدر و مادرش از پنج سالگی خونه‌ی عموش زندگی میکنه. وسط خاستگاریش جلوی کل فامیل میگه جواب من نه هست چون یکی دیگه رو دوست دارم😱 پسرعموش که یازده سال ازش بزرگتره، غیرتی میشه عصبی میگه کیو دوست داری دختره میگه تو رو😎😅
هدایت شده از  حضرت مادر
از درگه همچون تو کریمی هرگز نومید کسی نرفت و من هم نروم..♥️ -امام‌رضای‌دلم-
دستم رو جلوی دهنم گرفته بودم و‌ هق می‌زدم. علی، برزخی دستش رو به شدت روی میز کشید و با یه حرکت همه‌ی تکه‌های آینه رو روی زمین ریخت. باز صدای پر از حرصش رو شنیدم. _ حرف بزن رویا! تموم دستش پر از خون شده بود و اون اصلاً توجهی نداشت، فقط فریاد می‌زد. _ توی عوضی کی رو دوست داری که بابتش این‌جوری ما رو بی‌آبرو کردی!؟ تو‌ همون اوج خشمش، دستش سمت گلدون شیشه‌ای روی میز رفت و گلدون رو به سمت من نشونه رفت. دوباره از ترس دو دستم رو‌ حائل صورتم کردم. به ثانیه نکشید که گلدون با دیوار نزدیک من برخورد کرد و باز صدای شکستنش، با صدای فریاد علی در هم پیچید. _ کی رو دوست داری نمک به حروم؟ اینبار با ترس و عجز، بین هق هقم ناله زدم: _ تو رو علی... تو رو... https://eitaa.com/joinchat/1734934546C9ef95d0bac
رویا دختر هفده ساله ای که به خاطر فوت پدر و مادرش از پنج سالگی خونه‌ی عموش زندگی میکنه. وسط خاستگاریش جلوی کل فامیل میگه جواب من نه هست چون یکی دیگه رو دوست دارم😱 پسرعموش که یازده سال ازش بزرگتره، غیرتی میشه عصبی میگه کیو دوست داری دختره میگه تو رو😎😅
هدایت شده از دُرنـجف
دنیا بدن‌ها را فرسوده و آرزوها را تازه میکند مرگ را نزدیک، و خواسته‌ها را دور و دراز می‌سازد؛ کسی که به آن دست یافت، خسته می‌شود و آنکه به دنیا نرسید، رنج می‌برد.. -مولا‌علی‌علیه‌السلام- نهج‌البلاغه؛حکمت۷۲ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت1100 گذر از طوفان✨ مینا و محیا بعد از خوردن شام میز رو جمع کردن
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ مینا از سمت آقایون شروع به تعارف کرد سینی خالی رو روی میز گذاشت و کنار محدثه نشست _زن داداش چرا بیشتر ظرفها هنوز از جلد درشون نیاوردی؟ توی ذهنم دنبال جوابی که به مینا میگشتم که زهرا خانم به کمکم اومد _فعلا وقت زیاده برای باز کردن ظرف و ظروف ،بچه م الان سلامتی و درسش مهمه لبخندی زد _آره درسته، حواسم به تو راهیشون نبود نگاهش رو به من داد _اگر دوست داشته باشی من و آبجی محیا یه روز میایم چیدمان کابینت ها رو برات درست میکنیم _ممنون زحمت میشه، چند ماه دیگه درستشون میکنم _نه عزیزم این چه حرفیه مهمون برای چشم روشنی بچه تون بیاد اینطوری بخوای پذیرایی کنی اعصابت خرد میشه از آبجی محیا بپرسم کی وقت داره بیایم درستشون کنیم _اینطوری شرمنده تون میشم اخم نمایشی کرد _این چه حرفیه صدای زنگ آیفون پخش شد مینا بلند شد برای باز کردن در رفت ،در هال رو باز کرد _داداش طیب و طاهر اومدن زهرا خانم گفت _بچه ها رو هم آوردن؟ _نه صدای یاالله گفتن طیب بلند شد مینا کنار رفت _داداش بفرمایید طیب و خانمش و پشت سرشون طاهر و همسرش وارد شدن طاهر جعبه شیرینی که آورده بود رو سمت مینا گرفت بعد از سلام و احوال پرسی با لبخند به شوخی رو به مادرش و من گفت _چشم دلمون روشن آقا طاها افتخار داد از دل نگرانی درمون بیاره برگرده الان کجاست؟ زهرا خانم به کنار پنجره اشاره کرد _بچه مو اذیت نکنی، بعد از کلی آمپول و سِرُم کمی حالش بهتر شده دستهاش رو روی گوشه چشمش گذاشت _چشم آینده👇 https://eitaa.com/joinchat/1275986393C57f6f531da نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
هدایت شده از گالرےهاناماه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدای من دنیا چه خبر شده...؟💔 در پشت پرده چه می‌گذرد که ما نمی‌بینیم...؟ در عالم چه رازی‌ست که جز به بهای خون فاش نمی‌شود‌‌‌...؟ *اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای‌ عهد با صدای‌ دلنشین‌ استاد فرهمند🌿" اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼. + عھدۍتازھ‌کنیم^^؟ @karbala_ya_hosein
سلام کشتی امن نجات نوکرها سلام ای تو حیات و ممات نوکرها سلام شاه دو عالم، سلام اربابم سلام بر تو شد از واجبات نوکرها @karbala_ya_hosein
پسر دوست مامانم بود بودم همیشه خودمو کنار اون تصور می‌کردم اما مامانم کاری کرد کوچکترم پای عقد عشق من بشینه عروسی خواهرم شب عزای من بود تا مراسم تموم شد عروس و دوماد رفتن خودشون همه چی برام تموم شده بود اما صبح خیلی زود با صدای گریه خواهرم و داد و فریاد  از خواب پریدم خواهرم .... https://eitaa.com/joinchat/2606564098C696196bb0e