eitaa logo
شـــهــیــدانـــه🌱
13.8هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
37 فایل
کدشامدکانال 1-1-874270-64-0-1 رمان به قلم هانیه‌محمدے #مــهربانــو کپی حرام است و نویسنده راضی نیستن ❣حــامـےمــن❣مسیراشتباه❣گذر از طوفان https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/4 زیرمجموعه https://eitaa.com/joinchat/886768578Caaa1711609 تبلیغات @Karbala15
مشاهده در ایتا
دانلود
میشود آیا ڪمے سطحے تر نگاهمان ڪنید...!؟ عمق نگاهتان مے کُشَد ما را از .. 🌷
هدایت شده از سابقه گسترده پارسیان
پارت خود رمان👇👇👇چک کن - رو بذار . زنمی محرممی! و به زانويش اشاره کرد. مژگان با مادرش و بعد وحيد را نگريست. وحيد به چشمهای مژگان زل زد و منتظر شد. - چيه مادر، ؟ مژگان رو به مادرش تکانی به سرش داد و گفت: - نه. خوب پس زود باش مادر، چرا معطلی - آخه... مژگان با احساس در وحید از جا پريد. وحيد دست او را گرفته بود و روی گذاشت. انگشت شصتش را روی مچ دست او کشيد... https://eitaa.com/joinchat/2948726959Cb4e608cc41