eitaa logo
شـــهــیــدانـــه🌱
13.8هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
37 فایل
کدشامدکانال 1-1-874270-64-0-1 رمان به قلم هانیه‌محمدے #مــهربانــو کپی حرام است و نویسنده راضی نیستن ❣حــامـےمــن❣مسیراشتباه❣گذر از طوفان https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/4 زیرمجموعه https://eitaa.com/joinchat/886768578Caaa1711609 تبلیغات @Karbala15
مشاهده در ایتا
دانلود
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت1105 گذر از طوفان✨ کاسه سوپ رو جلوی دستش گذاشتم یه قاشق خورد
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ صدای باز شدن در کمد از خواب بیدارم کرد با چشم های نیمه بازم به طاها که داشت جلوی آینه مو هاش رو شونه میکرد خیره شدم روی تخت نشستم و خمیازه ای کشیدم _سلام روی پاشنه پا چرخید لبخندی زد _سلام صبح بخیر، مثلا داشتم بی سر و صدا آماده میشدم بیدار نشی _کجا میری ؟ _سرکار دیگه چند روزه استراحتم تا صداشون در نیومده خودم برم _میگفتی بعد از نماز نخوابم صبحانه درست کنم ،این همه صبح تا شب تو سرکار بودی حالا چند وقتم آقا طیب و طاهر باشن خنده صدا داری کرد _اوناهم میگن خودت خواستی شبها شرکت باشی و کار کنی ، یه چیزی میخورم برسم شرکت خانم خادمی همیشه صبحانه ش آماده س اونجا میخورم دستم رو روی لبه های تخت گذاشتم و به سختی بلند شدم گلسرم رو برداشتم و موهام رو جمع کردم _اگر کارهای صبح تا شب تو نبود توی چند ماه هشت پروژه کامل نمیشد هرکسی جای اونا باشه باید بگه تا چند ماه استراحت کنی و سرکار نری ابروهاش رو بالا انداخت و با خنده گفت _خانم خجسته خوب اطلاعات ریز و درشت کارهای شرکت به گوشت رسونده ها ،چند ماه من استراحت کنم بعدش باید چند برابرش کار کنم جبران اون چند ماه بشه خودت که خبر داری وقتی اونجا نباشم اوضاع اونجا چطور میشه _پریسا که خیلی حرف نمیزد افتاده بود روی دور نصحیت کردن از حرف های حاجی و آقا طیب که توی خونه برای حاج خانم تعریف میکردن فهمیدم چشم هاش رو ریز کرد _باز گوش وایسادی پشت چشمی براش نازک کردم برای شستن دست و صورتم سمت سرویس رفتم بیرون اومدم به طرف آشپزخونه رفتم _وقتی خان داداشت با صدای بلند حرف میزد که به گوش من برسه دیگه گوش وایسادن نمیشه ،وای این چند وقت چقد حرص خوردم از دست کار هاش کیف به دست از اتاق بیرون اومد _کی ؟داداش طیب حرصت داده؟مگه چکار کرده؟ _بگو چکار نکرده تا می اومد غر میزد طاها لاغر شده طاها پکر شده هر کاری میکنم شبها بیاد خونه بخوابه نمیاد این ترم مشروط نشه خوبه و هزار تا غر دیگه لبخندی زد سرش رو تکون داد _فکر کرده اینطوری میتونه نظرت رو عوض کنه برگردی بالا ندونسته نورا خانم من وقتی لج کنه کسی حریفش نمیشه کتری رو روی گاز گذاشتم و زیرش رو روشنش کردم _راهی که در پیش گرفته بودن اشتباه بود اگر از اول میرفتیم پیش دکتر اینطوری نمیشد _به هر دری زدم قبول نکردی وقتی مامان و بابا هم نتونستن راضیت کنن داداش فکر کرده شاید اینطوری به نتیجه برسیم _چرا سر پا وایسادی، بشین چایی درست کنم صبحانه بخوری بعد بری لبخندعمیقی روی صورتش نشست نگاهی به ساعت انداخت _ دیر نمیشه؟ _هنوز ساعت هشت ،اصلا دیر هم بشه امروز به آقا طیب بگو از این به بعد دیرتر میام سر کار بزار یه مدت هم آقا طاهر طعم کار زیاد رو بچشه صدای خنده ش بلند شد کیفش رو کنار پایه مبل گذاشت وارد آشپزخونه شد نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫