شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت1154 گذر از طوفان✨ مینا دو استکان چایی روی میز عسلی گذاشت تشکر
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت1155
گذر از طوفان✨
یه تیکه از خیاری که داخل بشقابم برداشتم و خوردم
چی شده که پریسا فکر میکنه پنهون کاری کردم برای کربلا که بهش خبر دادم ،نکنه ناز بانو یه حرفی زده ،ولی پریسا اخلاقش رو میشناسه هرچی بگه رو باور نمیکنه ،باید همین امشب ازش بپرسم چرا این حرف رو زده
بشقاب رو روی میز عسلی گذاشتم
_طاها؟
سرش رو چرخوند
_جانم؟
_چند لحظه توی جمع نباشم با پریسا برم داخل اتاق زشت نیست؟
رنگ نگاهش متعجب شد
_چرا چی شده؟
بهش بگم پریسا چی گفته شاید بگه نه بگم میخوام سوال درسی بپرسم شاید گیر نده
_میخوام یه سوال ازش بپرسم
_خب هر سوالی بعد از خودم بپرس برات توضیح میدم
_ میخوام ببینم پریسا هم مثل من یادش رفته یا من فراموشم شده ،چند لحظه برم؟
نگاهش رو ازم برداشت
_برو زود برگرد
لبخندی زدم
_چشم
کنار گوش پریسا گفتم
_بیا بریم داخل اتاق کارت دارم
به چشم هام خیره شد
_الان؟
_آره بلند شو دیگه
استکان چاییش رو روی میز گذاشت بلند شدیم رو به جمع ببخشید گفتم و رد شدیم
در اتاق رو بستم به صندلی اشاره کردم
_بشین
آروم خندید
_خوبی تو چی شده؟
_بگو ببینم چرا گفتی پنهون کاری کردم ؟منظورت چی بود
وسط خندیدنش سرش رو به دو طرف تکون داد
_برای همین قاطی کردی
_فعلا نمیشه دعوات کنم بزار سر وقتش از خجالت خودت و شوهرت در میام
کلافه نوچی کردم
_طاها هم اضافه کردی منظورت چیه؟ ناز بانو حرفی زده ؟
یهوی صدای خنده ش بلند شد
_غاز بانو که چند روز پیش اومده بود پیش مامان مثلا سر بزنه کلی چرت و پرت گفت عمدأ هم با صدای بلند حرف میزد که به گوش منم برسه وقتی رفت انقد خندیدم مامان میخواست من رو بزنه
بهت زده گفتم
_مگه چی گفت! از کی تا حالا خونه شما میاد و میره ؟
_چرت و پرت گفت تو فکر کنم جدیدأ توهوم زدنش زیاد شده
_عه بگو دیگه
_بریم پیش جمع بعد حرف میزنیم
_امشب تا این علامت سوال های که توی سرم باز کردی جواب ندادی هیچ جا نمیریم
🥺🥺🥺آینده
https://eitaa.com/joinchat/1275986393C57f6f531da
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫