eitaa logo
شـــهــیــدانـــه🌱
15.6هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
2.3هزار ویدیو
37 فایل
کدشامدکانال 1-1-874270-64-0-1 رمان به قلم هانیه‌محمدے #مــهربانــو کپی حرام است و نویسنده راضی نیستن ❣حــامـےمــن❣مسیراشتباه❣گذر از طوفان https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/4 زیرمجموعه https://eitaa.com/joinchat/886768578Caaa1711609 تبلیغات @Karbala15
مشاهده در ایتا
دانلود
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت120 گذر از طوفان✨ با انگشتم به تاریخ نوشته شده ی روی پرونده اشا
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ در اتاق رو باز کردم و داخل رفتم خانم خادمی نگران گفت _چی شد؟ خندیدم _پرونده ای که گم شده بود پیدا شد هیجان زده از روی صندلی بلند شد _جدی میگی؟مدارک داخل پوشه ای که الان بردی بود؟ لبخندی زدم _بله دستم رو روی چسب کفشم گذاشتم خانم خادمی میز رو دور زد _برم بگم خانم شفقت زنگ بزنه عمو کریم زودتر شیرینی رو بخره بیاره قبل از اینکه سمت در بیاد با انگشتم به میز اشاره کردم _ببخشید میشه اون پوشه سفید با دسته کلید روی میز رو بهم بدید _چرا نمیشه عزیزم پوشه و دسته کلید رو برداشت سمتم اومد دوتایی از اتاق بیرون رفتیم در اتاق رو کلید کردم کلید رو داخل جیب مانتوم انداختم به طرف اتاق مدیریت رفتم در بازه دیگه نمیشه در بزنم چطوری برم داخل کاش در اتاق بسته بود طاهر با دیدنم جلوی در اتاق سریع از روی مبل بلند شد وسمتم اومد دستم رو روبروش گرفتم _بفرمایید پرونده رو ازدستم گرفتم با قدم های تند خودش رو کنار طاها وطیب رسوند هر سه تا پرونده رو بررسی کردن طاهر که از خوشحالی سر از پا نمیشناخت گفت زنگ بزن کسری بگو مدارک پیدا شد پوشه ای که شرکت سهند درست کردن رو بده آقای عزیزی بیاره پایین چکش کنیم طاهرنگاهی بهم انداخت وخوشحال گفت _دستتون درد نکنه یه مژدگانی خوب پیش ما دارید الانم میتونید برید _خواهش میکنم باید کارم رو انجام میدادم مژدگانی لازم نیست "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫