شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت36 گذر از طوفان✨ صدای آروم ترانه گفتن عمو از خواب بیدارم کردم
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت37
گذر از طوفان✨
عمو جلوی در خونه ترمز گرفت از ماشین پیاده شدیم
سرش رو از پنجره ماشین بیرون آورد
_ترانه داروهای باباتو بیار برم
_عمو داخل نمیایی؟
_نه عزیزم برم بیمارستان داداش منتظرمه
_چشم الان میارم
نازبانو کلید رو از کیفش بیرون آورد در رو باز کرد پشت سرش به داخل رفتم
جلوی در راهرو دستش رو سمتم دراز کرد
_نیلو رو بده بغلم وایسا همین جا برم داروهارو بیارم ببری بدی عموت
_باشه
رفتارش مشکوک میزنه باید به عمو بگم حتما بره پیش دکتر بابا اگر نرفت خودم میرم سر از کارش در بیارم ببینم چرا حال بابا بدشده
در راهرو روباز کرد باقیافه طلبکارش گفت
_این کیسه داروهای حاجی ببر بده بهش زود برگرد
نگاه چپ چپی بهش انداختم
_کله سحر میخوام وایسم تو کوچه که چی بشه؟
پشت چشمی نازک کرد
_تو دوستت روز یا شب براتون مهم نیست ولتون کنیم شب هم جلوی در خونه میشینید حرف میزنید
_خودتم نمیدونی چی میگی
کیسه رو گرفتم بی توجه به غر غر کردنش از حیاط بیرون رفتم
در ماشین رو باز کردم دارو هارو جلوی فرمان گذاشتم
_عمو امروز میرید پیش دکتر بابا؟
_آره،آدرس مطبش رو بلدی بهم بدی؟
_نه بلد نیستم همیشه ناز بانو و داداشش میبرنش
_دلیل این کار زن داداش رو نمیفهمم
اسم دکترش رو برام پیدا کن
_چشم عمو پیدا کنم بهت زنگ میزنم
_برو بخواب عمو جان
خداحافظی کردم از ماشین پیاده شدم برگشتم داخل خونه در حیاط روبستم
به آسمون خیره شدم
وقتی برای خوابیدن ندارم نماز بخونم آماده بشم برای سرکار رفتن
کاش امروز روز اول کاری نبود میرفتم بیمارستان پیش بابا میموندم
"نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫