✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت543 گذر از طوفان✨ آب دهنم رو قورت دادم از روی مبل بلند شدم قبل از اینکه سمت در برم نفس کلافه ای کشید گفت _منظورم اینه با این شرایط ازدواج کنی بهتره، دیگه نه کسی مزاحمت میشه نه استرس شکایت و حرف و حدیث آبرو ریزی رو داری نگاه ناراحتی بهش انداختم _چرا به این نتیجه رسیدید ازدواج حلال مشکلات من میشه؟ رو چه حسابی این حرف رو میزنید؟من اون روز نباید به شما زنگ میزدم این چند وقت حسابی با زحمت های ما خسته وکلافه شدید وخیلی لطف در حقمون کردید ان شاءالله حال بابا زودتر خوب بشه همه چی رو جبران کنیم شرمنده بهم خیره شد _اتفاقا درست ترین کار رو کردی زنگ زدی تا الانم نه خسته شدم نه کلافه چون قول دادم باید روی حرفم باشم و وظیفه م رو انجام بدم حرف امروزمم بخاطر بحث الان نبود با این شرایط بخوای زندگی کنی هر روز برات سخت از قبل میشه، آدما که از فردا یا چند روزه دیگه مون خبر نداریم چی میشه، ولی وقتی ازدواج کنید میتونید درستون رو بدون دردسر و اذیت شدن بخونید و پیشرفت کنید و دیگه دست همسر پدرتون از اذیت و آزار ها کوتاه میشه و یه حامی و تکیه گاه که هواتو داشته باشه رو داری پوزخندی زدم و سرم رو متاسفم تکون دادم _شما لطف کردید وظیفه تون نبوده ،خواستگارهای من هیچ کدوم به درد حامی بودن نمیخورن ،تا الان خدا حامی و تکیه گاهم بوده و بعدش بابا ،همین که خدا هوام رو داره کافی برام تا درسمم تموم نشه و به اون جایی که میخوام نرسم به ازدواج فکر نمیکنم لبخندی گوشه لبش نشست _نمیخواستم ناراحتت کنم ببخشید حرفات درسته _شما ببخشید وقتتون گرفتم منتظر جوابش نشدم و از اتاق بیرون رفت "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫