شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت93 گذر از طوفان✨ بعد از دوساعت بدون وقفه کار کردن دیوار وپنجره
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت94
گذر از طوفان✨
_آقا طیب وطاها
استکان چاییم رو روی سینی گذاشتم و دوباره باهمون حس کنجکاویی که بیشتر شده بود پرسیدم
_مگه آقا طاهر کارمند اینجاست؟ مگه چکار کرده؟
خادمی کمی از چاییش رو خورد وگفت
_آقا طاهر کارمند نیست اینجا هرسه تاشون مدیر هستن ولی مدیریت اصلی با آقا طاهاست
چند لحظه ای به جواب خادمی فکر کردم وگفتم
_متوجه نشدم مگه میشه یه شرکت سه تا مدیر داشته باشه؟
_نه نمیشه هرسه تاشون باهم شریک هستن ولی بیشتر کارا دست آقا طاهاست، آقا طیب کارای مدیرتی وهماهنگی با قرار دادها رو انجام میده طاهر مدیر انجام پرژوه هاست ولی چند وقتیه حواسش پی کار نیست چند تا مشکل پیش اومده آقا طاهاهم چون ازهمه شون کوچیکتره حرمت نگه میداره وگرنه هرکسی دیگه بود بدجوری با طاهر برخوردمیکرد
_آقا طاهر بزرگتر از همه شون هستن؟چه مشکلی براشون درست شده ؟حل شدنی نیست؟
_آقا طیب برادر بزرگشونه بعدش طاهر بعد طاها،من که سر از کارای ادارای و پرژوه ها در نمیارم طوری که میگن آقا طاهر قرار داد یکی از پروژه ها رو گم کرده مسئول خرید مواد اولیه بهشون مواد درجه سه وچهار فروخته یه نفر هم میره به صاحب ملک میگه اینا دارن از مواد نامرغوب استفاده میکنن بعدش شکایت ازشون میکنن این دردسر شروع میشه
_خب چرا مواد نامرغوب خریدن که اینطور بشه
_طاهر میگه برای مواد درجه یک هزینه رو پرداخت کرده ولی مدارک پرداخت و قرار داد رو گم کرده میگه داخل شرکت گذاشته ولی نیست
روی مبل جابجا شدم که بهتر بتونم خادمی رو ببینم
_خب اگر نتونن ثابت کنن چی میشه؟
–دعاکن ثابت بشه وگرنه ممکنه چند وقتی شرکت تعطیل بشه
چرا هرجا میرم باید یه گرفتاری بزرگ سر راهم باشه باید به هیچ کاری دل خوش نکنم کاش امروز هم سرکار نمی اومدیم
باصدای زنگ در خادمی از روی مبل بلند شد وسمت در رفت وبازش کرد با دیدن پریسا که صورتش خسته تر از من بود ولی لبخند روی لبش بود از روی مبل بلند شدم سمتش رفتم
"نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫