eitaa logo
شـــهــیــدانـــه🌱
10.9هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
2هزار ویدیو
35 فایل
کدشامدکانال 1-1-874270-64-0-1 رمان به قلم هانیه‌محمدے #مــهربانــو کپی حرام است و نویسنده راضی نیستن ❣حــامـےمــن❣مسیراشتباه❣گذر از طوفان https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/4 زیرمجموعه https://eitaa.com/joinchat/886768578Caaa1711609 تبلیغات @Karbala15
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃 . . {} با تعجب بہ پسره همسایہ‌شان نگاهے ڪرد باورش نمےشد او براے ڪمڪ بیاید مگر همچین آدم‌هایی فقط به فڪر خودشان نیـستند پسراے مزاحم با دیدن پسره معـروف و مسجدے محلہ پا بہ فرار گذاشتن مهیا با صداے پسره به خودش آمد ـ مزاحم بودند ـ بلہ پسر با اخم نگاهے بہ مهیا انداخت مهیا متوجہ شد ڪہ مےخواهد چیزے بگوید ولے دودل بود ـ چیہ چتہ ! نگاه میکنے ؟ برو دیگہ میخواے بهت مدال افتخار بدم پسره استغفرا... زیر لب گفت ـ شما یڪم تیپ‌تون رو درست ڪنید دیگہ نہ ڪسے مزاحمتون میشہ نہ لازمہ بہ فڪر مدال براے من باشید مهیا ڪہ از حاضر جوابے آن عصبانی بود شروع ڪرد به دادوبیداد ـ تو با خودت چہ فڪرے ڪردےها ؟ من هر تیپے میخوام میزنم بہ تو چہ ! تو و امثال تو نمےتونن چشماشون رو ڪنترل ڪنن بہ من چہ تا پسره خواست جوابش را بدهد یڪے از دوستانش از ماشین پیاده شد و او را صدا زد ـ بیا بریم سید دیر میشہ پسره کہ مهیـا حالا مےدانست سید هست بہ طرف دوستانش رفت و سوار ماشین شد و از ڪنار مهـیا با سرعت گذشت مهیا ڪہ عصبے بود بلند فریاد زد : ـ عقده‌اے بدبخت بہ طرف خانہ رفت ، بےتوجہ بہ مادر و پدرش ڪہ در پذیرایے مشغول تماشاے تلویزیون بودن بہ اتاقش رفت 🌸 دو روز بـعـد 🍃 مهیا درحالے ڪہ آهنگے زیر لب زمزمہ مےڪرد ، در خانہ را باز ڪرد و از پلہ‌ها بالا آمد و با ریتم آهنگ بشڪن مے زد خم شد تا بوت‌هایش را از پا دربیاورد ڪہ در خانہ باز شد با تعجب بہ دو مردے ڪہ با برانڪارد و لباس‌هاے پزشڪے تندتند از پلہ‌ها بالا مےآمدن و وارد خانه شدند نگـاه ڪرد ڪم‌ڪم صداها بالا گرفت مهیا با شنیدن ضجہ‌هاے مادرش نگران شد ـ نفس بڪش احمد توروخدا نفس بڪش احمد پاهاے مهیا بے‌حس شدند نمےتوانست از جایش تڪان بخورد مے دانست در خانہ چہ خبر است بار اول ڪہ نبود. جرأت مواجہ شدن با جسم بےجان پدرش را نداشت آن دو مرد با سرعت برانڪارد را ڪہ احمدآقا روے آن دراز ڪشیده بود بلند ڪرده بودند مهلاخانم بےتوجہ ب۷ مهیا تنہ‌ای بہ او زد و پشت سر آن‌ها دوید... 👆🏻 : 👉🏻 🍃🌸🍃🌸🍃🌸