eitaa logo
شـــهــیــدانـــه🌱
14.2هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
37 فایل
کدشامدکانال 1-1-874270-64-0-1 رمان به قلم هانیه‌محمدے #مــهربانــو کپی حرام است و نویسنده راضی نیستن ❣حــامـےمــن❣مسیراشتباه❣گذر از طوفان https://eitaa.com/anjoman_romam_eta/4 زیرمجموعه https://eitaa.com/joinchat/886768578Caaa1711609 تبلیغات @Karbala15
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دُرنـجف
6.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[قَلْبُ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَنِ]‌ ‌ چرا به این اندازه قلب مهم است ؟‌ چرا نگفته اند :‌ فکر مومن؟! عقل مومن؟ جان‌ ِ مومن ؟‌ ‌ ‌ ‌ چرا قلب عرش خداست ،‌ ‌ حرم خداست ، خانه ی خداست ؟‌ ‌ مراقب‌قلبت‌باش♥️!‌ ‌
هدایت شده از دُرنـجف
- کاشف الکرب ِحسـﷺـین بعد عموجان هستی : ) ) ) ♥️ .
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت723 گذر از طوفان✨ لباس هام رو عوض کردم از اتاق بیرون رفتم نگاه
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ _یه شام درست کردن برای چند نفر که کمک نمیخواد چند وقت دیگه بره خونه شوهر کسی که همیشه نمیتونه بره کمکش باید رو پای خودش باشه عمه و زن عمو با تعجب نگاهی به همدیگه کردن زن عمو گلوش رو صاف کرد و گفت _شام و نهار درست کردن وظیفه ترانه نیست و ازدواج هم برای سن ترانه زوده ناز بانو پشت چشمی نازک کرد وگفت _مرجان جون دختری که خواستگار براش بیاد سن دیگه ربطی نداره بعدشم ترانه بچه هم نیست سال آخر درسشه تا همین جا بسشه بشینه خونه که چی بشه ؟مردم بگن عمه عصبانی وسط حرفش پرید _مردم بی جا میکنن بخوان حرف بی ربط بزنن ،درضمن کسی که میتونه برای ازدواج ترانه حرف بزنه و نظر بده خانواده پدری و مادریشه دیگه کسی حق دخالت نداره، پس دور برت نداره ترانه هم فعلا فقط باید بفکر قبولیش توی آزمون کنکورش باشه نه چیز دیگه ناز بانو با اخم به عمه خیره شد و گفت _والا خوبه جونیم بخاطر برادر زاده شما حیف شده بعد اجازه شوهر دادنشم ندارم چه حرفا صدای چه خبر گفتن بابا باعث شد ناز بانو ساکت بشه عمه شاکی از آشپزخونه بیرون رفت برای اینکه از حرفهای ناز بانو چیزی به بابا نگه سریع پشت سرش رفتم _عمه جون بیا بریم داخل آشپزخونه عمه وسط حرفم دستم رو گرفت با نگاهش خواست ساکت بشم،ناراحت روبه بابا گفت _داداش مگه همیشه نمیگفتی تا ترانه دانشگاه نره درسش تموم نشه اجازه خواستگار نمیدم مگر ترانه خودش نظرش یه چیز دیگه باشه بابا به بالشتی که روی تخت گذاشته بودم تکیه داد _آره الانم میگم _پس چرا بجای اینکه ترانه درس بخونه باید کارهای خونه رو انجام بده؟ نمیگم کمک نکنه ولی انجام کل کارهای خونه وظیفه ترانه نیست، این بچه الان فقط باید درس بخونه فکر وذهنش کنکور باشه نه بفکر درست کردن شام و نهار و اومدن خواستگارهای که ناز بانو دعوتشون میکنه بابا و عمو از حرف عمه جا خوردن بابا دستش رو کنار سرش گذاشت همین حرکتش باعث شد همه نگران بشیم "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
هدایت شده از  حضرت مادر
رُقَیـ‌♡ـہ‌خاتـ‌ون ̶‌³¹⁵_۲۰۲۴_۰۲_۲۷_۰۱_۳۷_۰۹_۱۸۵.mp3
9.07M
•{﷽}• یارقیه‌میگم‌نفس‌میگیرم...🌸❤️ ❣حضرت رقیه(س)❣ -- 🌺🍃
هدایت شده از  حضرت مادر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادر شهیده فائزه رحیمی از شهدای حادثه کرمان می‌گوید فائزه رأی اولی بود....
.گذر از طوفان پارت اول تقدیم به نگاه مهربونتون✨ نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای‌ عهد با صدای‌ دلنشین‌ استاد فرهمند🌿" اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼. + عھدۍتازھ‌کنیم^^؟ @karbala_ya_hosein
❤️ صبحی که در آن ذکر لبم نام حسین است ای جان دلم صبح من آن روز بخیر است 🌿
هدایت شده از دُرنـجف
حکمت های ۱۷۵_۱۷۳.mp3
15.82M
📌 📒با موضوع: و 📆 ۲۵ آذر ۱۴۰۲ 🎤 با سخنرانی: ❇️روزانه 15 دقیقه از کلام امیر لذت ببریم و دیگران را نیز دعوت کنیم تا در ثوابش شریک شویم.🌺 👇👇لیـــــــــنک دعوت 👇 📤 https://eitaa.com/mahdavi_arfae
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت724 گذر از طوفان✨ _یه شام درست کردن برای چند نفر که کمک نمیخواد
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ گذر از طوفان✨ با قدم های بلند خودم رو کنار تخت رسوندم دست بابا رو گرفتم عمه و عمو کنار بابا زانو زدن _بابایی چت شد ؟ ناراحت روبه عمه گفتم _مگه حرفهای ناز بانو اهمیت داره که به بابا میگی، الان حالش بد بشه چکار کنیم بابا دستم رو محکم گرفت و گفت _خوبم عزیزدلم، چرا نگران میشید کلافه سرش رو سمت ناز بانو چرخوند _چند بار بهت بگم کاری نکن که ترانه رو ناراحت کنی چرا نمیشنوی ؟ ناز بانو طلبکار گفت _وا !من ترانه رو ناراحت کردم ‌،بشکنه این دست من که نمک نداره میخوام بفرستمش سر خونه و زندگیش باید ازم ممنون هم باشه بعد میگید بابا با تشر گفت _بس کن ناز بانو صدبار گفتم تا بعد از تموم شدن درس ترانه هیچ خواستگاری حق نداره بیاد پررو تر از قبل ادامه داد _حاجی خوب درسش داره تموم میشه زن عمو نگاه پر از حرصی بهش انداخت _منظور داداش تموم شدن درس دانشگاه نه دبیرستان دستش رو برد بالا _هووو تا دانشگاه قبول بشه درسش تموم بشه دیگه خواستگار براش نمیمونه، رو دستمون میمونه عمو ابروهاشو توی هم کشید و محکم گفت _بسه دیگه تموم کنید این بحث مسخره رو با کنایه به ناز بانو گفت خدارو شکر داداش حالش بهتره وگرنه معلوم نبود چه نقشه ای برای ترانه کشیدی ناز بانو نگاه برزخیش بین خانواده بابا جابجا شد _من نقشه کشیدم یا شماها که نتونستید چند ماه برادر زاده تون رو تحمل کنید ،اگر من نبودم که الان آواره کوچه خیابون بود باصدای تمومش کن گفتن بابا به ناز بانو برای چند دقیقه سکوت سنگینی کل خونه رو فرا گرفت با صدای ریخت شدن آب برنج رو گاز از کنار بابا بلند شدم _وای برنجم خراب شد "نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ" ✨براساس واقعیت✨ ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪ https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649 . . 🌸💫 🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫