هدایت شده از دُرنـجف
6.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[قَلْبُ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَنِ]
چرا به این اندازه قلب مهم است ؟
چرا نگفته اند :
فکر مومن؟! عقل مومن؟ جان ِ مومن ؟
چرا قلب عرش خداست ،
حرم خداست ، خانه ی خداست ؟
مراقبقلبتباش♥️!
هدایت شده از حضرت مادر
#ولادتدُردانهامامحسینجانمون
#ختمصلوات
هدیه به
#سهسالهارباب
به نیت
#سلامتیوتعجیلدرفرجامامزمانعج
#سلامتیحضرتآقا
#پیروزیمردمفلسطین
#نابودیاسرائیلوصهیونیست
#آرامشامنیتکشور
#کربلاییشدنهمهاعضا
#شفامریضا
#عاقبتبخیریوخوشبختیجونا
#حاجترواییهمگی
دوستانی که میخوان دراین ختم شرکت کنن عضو این کانال بشن تعداد برای ادمین بفرستن
https://eitaa.com/joinchat/317063367C46e6a1462c
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت723 گذر از طوفان✨ لباس هام رو عوض کردم از اتاق بیرون رفتم نگاه
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت724
گذر از طوفان✨
_یه شام درست کردن برای چند نفر که کمک نمیخواد چند وقت دیگه بره خونه شوهر کسی که همیشه نمیتونه بره کمکش باید رو پای خودش باشه
عمه و زن عمو با تعجب نگاهی به همدیگه کردن زن عمو گلوش رو صاف کرد و گفت
_شام و نهار درست کردن وظیفه ترانه نیست و ازدواج هم برای سن ترانه زوده
ناز بانو پشت چشمی نازک کرد وگفت
_مرجان جون دختری که خواستگار براش بیاد سن دیگه ربطی نداره بعدشم ترانه بچه هم نیست سال آخر درسشه تا همین جا بسشه بشینه خونه که چی بشه ؟مردم بگن
عمه عصبانی وسط حرفش پرید
_مردم بی جا میکنن بخوان حرف بی ربط بزنن ،درضمن کسی که میتونه برای ازدواج ترانه حرف بزنه و نظر بده خانواده پدری و مادریشه دیگه کسی حق دخالت نداره، پس دور برت نداره ترانه هم فعلا فقط باید بفکر قبولیش توی آزمون کنکورش باشه نه چیز دیگه
ناز بانو با اخم به عمه خیره شد و گفت
_والا خوبه جونیم بخاطر برادر زاده شما حیف شده بعد اجازه شوهر دادنشم ندارم چه حرفا
صدای چه خبر گفتن بابا باعث شد ناز بانو ساکت بشه عمه شاکی از آشپزخونه بیرون رفت برای اینکه از حرفهای ناز بانو چیزی به بابا نگه سریع پشت سرش رفتم
_عمه جون بیا بریم داخل آشپزخونه
عمه وسط حرفم دستم رو گرفت با نگاهش خواست ساکت بشم،ناراحت روبه بابا گفت
_داداش مگه همیشه نمیگفتی تا ترانه دانشگاه نره درسش تموم نشه اجازه خواستگار نمیدم مگر ترانه خودش نظرش یه چیز دیگه باشه
بابا به بالشتی که روی تخت گذاشته بودم تکیه داد
_آره الانم میگم
_پس چرا بجای اینکه ترانه درس بخونه باید کارهای خونه رو انجام بده؟ نمیگم کمک نکنه ولی انجام کل کارهای خونه وظیفه ترانه نیست، این بچه الان فقط باید درس بخونه فکر وذهنش کنکور باشه نه بفکر درست کردن شام و نهار و اومدن خواستگارهای که ناز بانو دعوتشون میکنه
بابا و عمو از حرف عمه جا خوردن
بابا دستش رو کنار سرش گذاشت همین حرکتش باعث شد همه نگران بشیم
"نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫
هدایت شده از حضرت مادر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادر شهیده فائزه رحیمی از شهدای حادثه کرمان میگوید
فائزه رأی اولی بود....
#شهیدمجیدقربانخانی
.گذر از طوفان
پارت اول تقدیم به نگاه مهربونتون✨
نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
AUD-20210812-WA0021.mp3
1.22M
دعای عهد با صدای دلنشین استاد فرهمند🌿"
اللهم ارنۍ الطلعھ الرشیده و الغره الحمیده . . خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستودھ را به من بنمایان🌼.
+ عھدۍتازھکنیم^^؟
#دعای_عهد
#شـــهــــیــدانـــه
@karbala_ya_hosein
#السلام_علے_العشـق ❤️
صبحی که در آن ذکر لبم نام حسین است
ای جان دلم صبح من آن روز بخیر است
#صبحتون_حسینی🌿
هدایت شده از دُرنـجف
حکمت های ۱۷۵_۱۷۳.mp3
15.82M
📌#صـــــــبحانه_با_معـــــــــــــرفت
📒با موضوع: #حکمت۱۷۳
#حکمت۱۷۴ و #حکمت۱۷۵
📆 ۲۵ آذر ۱۴۰۲
🎤 با سخنرانی:
#حجت_الاسلام_مهدوی_ارفع
#نهج_البلاغه
#صبحانه_با_معرفت
#حکمت173
#حکمت174
#حکمت175
❇️روزانه 15 دقیقه از کلام امیر لذت ببریم و دیگران را نیز دعوت کنیم تا در ثوابش شریک شویم.🌺
👇👇لیـــــــــنک دعوت 👇
📤 https://eitaa.com/mahdavi_arfae
شـــهــیــدانـــه🌱
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ ✨🌸🌸✨ #پارت724 گذر از طوفان✨ _یه شام درست کردن برای چند نفر که کمک نمیخواد
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
✨🌸🌸✨
#پارت725
گذر از طوفان✨
با قدم های بلند خودم رو کنار تخت رسوندم دست بابا رو گرفتم عمه و عمو کنار بابا زانو زدن
_بابایی چت شد ؟
ناراحت روبه عمه گفتم
_مگه حرفهای ناز بانو اهمیت داره که به بابا میگی، الان حالش بد بشه چکار کنیم
بابا دستم رو محکم گرفت و گفت
_خوبم عزیزدلم، چرا نگران میشید
کلافه سرش رو سمت ناز بانو چرخوند
_چند بار بهت بگم کاری نکن که ترانه رو ناراحت کنی چرا نمیشنوی ؟
ناز بانو طلبکار گفت
_وا !من ترانه رو ناراحت کردم ،بشکنه این دست من که نمک نداره میخوام بفرستمش سر خونه و زندگیش باید ازم ممنون هم باشه بعد میگید
بابا با تشر گفت
_بس کن ناز بانو صدبار گفتم تا بعد از تموم شدن درس ترانه هیچ خواستگاری حق نداره بیاد
پررو تر از قبل ادامه داد
_حاجی خوب درسش داره تموم میشه
زن عمو نگاه پر از حرصی بهش انداخت
_منظور داداش تموم شدن درس دانشگاه نه دبیرستان
دستش رو برد بالا
_هووو تا دانشگاه قبول بشه درسش تموم بشه دیگه خواستگار براش نمیمونه، رو دستمون میمونه
عمو ابروهاشو توی هم کشید و محکم گفت
_بسه دیگه تموم کنید این بحث مسخره رو
با کنایه به ناز بانو گفت
خدارو شکر داداش حالش بهتره وگرنه معلوم نبود چه نقشه ای برای ترانه کشیدی
ناز بانو نگاه برزخیش بین خانواده بابا جابجا شد
_من نقشه کشیدم یا شماها که نتونستید چند ماه برادر زاده تون رو تحمل کنید ،اگر من نبودم که الان آواره کوچه خیابون بود
باصدای تمومش کن گفتن بابا به ناز بانو برای چند دقیقه سکوت سنگینی کل خونه رو فرا گرفت با صدای ریخت شدن آب برنج رو گاز
از کنار بابا بلند شدم
_وای برنجم خراب شد
"نـــــویـــسنـــده: هـــ. مــ"
✨براساس واقعیت✨
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانونی دارد▪
https://eitaa.com/karbala_ya_hosein/30649
.
.
🌸💫
🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫