#نماز ۴ رکعتی مخصوص #نیمه_شعبان🌺🌺
این روایت از دعوتکننده به اطاعت خداوند جلجلاله، محمد صلیاللهعلیهوآله روایت شده است:🌸🌸👇
در شب پانزدهم شعبان، بین نماز مغرب و عشا چهار رکعت نماز بخواند به این صورت که در هر رکعت، حمد یک مرتبه، سوره «قل هو الله احد» ١٠ مرتبه (در روایت دیگر ١١ مرتبه وارد شده).🌺🌺🌺
پس از پایان نماز بخواند:👌👇
🎀«یا ربِّ اغْفِرْ لَنا» ١٠ مرتبه؛
🎀«یا ربِّ ارْحَمْنا» ١٠ مرتبه؛
🎀«یا ربِّ تُبْ عَلَینا» ١٠ مرتبه؛
🎀«قل هو الله احد» ٢١ مرتبه؛
🎀«سُبْحانَ الَّذِی یُحْیِی الْمَوْتى وَ یُمِیتُ الْأَحْیاءَ وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیر» ١٠ مرتبه.
هر کس این نماز را بخواند، خداوند متعال او را اجابت فرماید و حاجات دنیا و آخرتش را برآورده سازد و خداوند نامه عملش را به دست راستش دهد و تا سال آینده در حفظ خدا بود.👌😍
🌷#شهیدانه ❣
🆔@karbalayiha72
🌹🌹🌹
#میرزا_جوادآقا_طهرانی
مرحوم آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی، جبهه زیاد تشریف میآوردند، شبی که برای سخنرانی به تیپ امام جواد (ع) آمده بودند؛ موقع #نماز که شد، قبول نمیکردند امام جماعت باشند، خیلی اصرار کردیم که دلمان میخواهد یک نماز به امامت شما بخوانیم اما قبول نمیکردند.
🍃🍃🍃
#شهیدبرونسی عرض کرد: حاج آقا بروید جلو بایستید، ایشان فرموند: اگر شما دستور میدهید ، می روم، شهید برونسی گفتند: من کوچکتر از آنم که به شما دستور بدهم، از شما خواهش میکنم. فرمودند: نه خواهش شما را نمیپذیرم.
🍃🍃🍃
بچهها شروع کردند به التماس کردن که آقای برونسی، بگو دستور میدهم تا ما به آرزویمان برسیم، شهید برونسی که مردی با اخلاق بود، به ناچار با خنده گفت: حاج آقا دستور میدهم شما بایستید جلو! حاج میرزا جواد آقا فرمودند: چشم فرمانده عزیزم! نماز با سوز و حال عجیب، در حالی که اشک از چشمان این پیرمرد زاهد سرازیر بود، تمام شد.
🍃🍃🍃
بعد از نماز شهید برونسی را کنار کشیده و با چشمان اشک آلود، فرمودند: حاج عبدالحسین، مرا فراموش نکنی! جواد را فراموش نکنی! شهید #برونسی ایشان را در آغوش گرفت و گفت: حاج آقا شما کجا و ما کجا؟ شما باید به فکر ما یاشید و ما را فراموش نکنید!
🍃🍃🍃
آن عالم #زاهد و #متواضع فرمودند: این تعارفات را کنار بگذارید، فقط من این خواهش را دارم که جواد یادتان نرود؟! حتما مرا #شفاعت کن.
روزتون شهدایی
#شهیدانه❣️
🆔@karbalayiha72
📌تغسیل و تدفین حضرت #معصومه (س)
✍در مورد تغسیل و تدفین حضرت معصومه(س) نقل شده است که وقتی حضرت فاطمه(س) وفات یافت بعد از #غسل و تکفین او را به مقبره #بابلان بردند و در کنار سردابی گذاشتند.
آل سعد (اشعری) با یکدیگر اختلاف کردند در این باب چه کسی سزاوار است در #سرداب رود و فاطمه(س) را بر #زمین بگذارد وبه خاک سپارد؟
سرانجام اتفاق کردند که #سیدی پرهیزکار و پیرمردی پارسا که به نام #قادر معروف بود وارد سرداب شود و آن گوهر پاک را دفن کند.
وقتی به سراغ آن پیرمرد رفتند، در این هنگام از جانب ریگستان #دو سوار که جلو دهان خود را بسته بودند به آن جا آمدند، و وقتی به جنازه حضرت فاطمه(س) رسیدند، از اسب پیاده شدند و بر او #نماز گزارده و در سرداب رفتند و جسد مطهر او را دفن کردند و از سرداب خارج شدند و با کسی هم سخنی نگفتند و بر هیچ کس معلوم نشد که آن دو سوار چه کسانی بودند.(۱)
◀️در منابع #تاریخی و روایی نوشته نشده که این دو نفر چه کسانی بودند، اما طبق #سیره ائمه اطهار(ع) شاید این دو نفر وجود مقدس امام #رضا(ع) و امام #جواد(ع) باشند كه برای شركت در مراسم كفن و دفن حضرت معصومه(س) به اعجاز امامت از خراسان و مدینه به سرزمین قم آمدند.الله عالم
📚منبع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۸، ص۲۹۰
#شهیدانه❣️
🆔@karbalayiha72