eitaa logo
کانال(کلیپ.خنده.انگیزشی)
140 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.3هزار ویدیو
18 فایل
.....کانال همه جوره
مشاهده در ایتا
دانلود
🌾 🌾قسمت سومین پیشنهاد 💤علی اومد به خوابم …  بعد از کلی حرف، سرش رو انداخت پایین … – ازت درخواستی دارم … میدونم سخته اما رضای خدا در این قرار گرفته … به زینب بگو سومین درخواست رو قبول کنه… تو تنها کسی هستی که میتونی راضیش کنی … با صدای زنگ⏰ ساعت از خواب پریدم …  خیلی جا خورده بودم…و فراموشش کردم … فکر کردم یه خواب همین طوریه …پذیرش چنین چیزی برای خودم هم خیلی سخت بود … چند شب گذشت …  💤علی دوباره اومد … اما این بار خیلی ناراحت…😒 – هانیه جان … چرا حرفم رو جدی نگرفتی؟ … به زینب بگو باید سومین درخواست رو قبول کنه … خیلی دلم سوخت … – اگر اینقدر مهمه خودت بهش بگو … من نمیتونم …زینب بوی تو رو میده … نمیتونم ازش دل بکنم و جدا بشم… برام سخته …با حالت عجیبی بهم نگاه کرد … – هانیه جان … باور کن مسیر زینب، هزاران بار سخت‌تره …اگر اون دنیا شفاعت من رو میخوای … راضی به رضای خدا باش … گریه‌ام گرفت … ازش قول محکم گرفتم … هم برای شفاعت، هم شب اول قبرم …   دوری زینب برام عین زندگی توی جهنم بود …همه این سالها دلتنگی و سختی رو… بودن با زینب برام آسون کرده بود … حدود ساعت یازده🕚 از بیمارستان برگشت …  رفتم دم در استقبالش … – سلام دختر گلم … خسته نباشی …با خنده، خودش رو انداخت توی بغلم …😃 – دیگه از خستگی گذشته … چنان جنازه‌ام پودر شده که دیگه به درد اتاق تشریح هم نمیخورم … یه ذره دیگه روم فشار بیاد توی یه قوطی کنسرو هم جا میشم … رفتم براش شربت بیارم …  یهو پرید توی آشپزخونه و از پشت بغلم کرد… – مامان گلم … چرا اینقدر گرفته است؟ … ناخودآگاه دوباره یاد علی افتادم …  یاد اون شب که اونطور روش رگ گرفتن رو تمرین کردم … همه چیزش عین علی بود … – از کی تا حالا توی دانشگاه، واحد ذهن خوانی هم پاس می کنن؟ … خندید …😃 – تا نگی چی شده ولت نمیکنم … بغض گلوم رو گرفت …😢 – زینب … سومین پیشنهاد بورسیه از طرف کدوم کشوره؟… دست‌هاش شل شد و من رو ول کرد …😧