عرعرک ب دریا میرود - @mer30tv.mp3
5.17M
#قصه_شب
عرعرک به دریا میرود
🥱😴🥱😴🥱😴🥱😴
277-1GhayeghBarayeHeyvanat-www.MaryamNashiba.Com.mp3
5.9M
#قصه_شب
💠 یک قایق زیبا برای حیوانات جنگل
🔻موضوع: همکاری
🎼 با صدای بانو مریم نشیبا
127-Halazoon&Kharchang-www.MaryamNashiba.Com.mp3
1.97M
#قصه_شب
💠 حلزون و خرچنگ
🔻موضوع: عذرخواهی کرد
حسنی باسواد شده عمه قزی خیلی شاد - @mer30tv.mp3
4.76M
#قصه_شب
حسنی باسواد شده عمه قزی خیلی شاده
🥱😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱😴
8.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قصه_شب
« دمپایی پسرکوچولویی به اسم هانی»
242-KhersakBiKhabe-www.MaryamNashiba.Com.mp3
1.82M
#قصه_شب
💠 خرسک بی خوابه
🔻موضوع: به موقع خوابیدن در شب
🎼 با صدای بانو مریم نشیبا
#هر_شب_یک_قصه
📚 عموکتابی | مربی تربیتی🌱
https://eitaa.com/kardaste
242-KhersakBiKhabe-www.MaryamNashiba.Com.mp3
1.82M
#قصه_شب
💠 خرسک بی خوابه
🔻موضوع: به موقع خوابیدن در شب
🎼 با صدای بانو مریم نشیبا
#هر_شب_یک_قصه
📚عموکتابی | مربی تربیتی🌱
💭https://eitaa.com/kardaste
قصه ما بسر رسید حسنی به خونش نرسید(قسمت اول) - @mer30tv.mp3
5.79M
#قصه_شب
قصه ما به سر رسد حسنی به خونش نرسید
قسمت اول
https://eitaa.com/donyaiecartoon
308-FekrKardan-www.MaryamNashiba.Com.mp3
6.82M
#قصه_شب
💠 فکر کردن چه خوبه
🔻موضوع: هرچه هستیم بهترین چیزیه که باید باشیم
🎼 با صدای بانو مریم نشیبا
#هر_شب_یک_قصه
📚 عموکتابی | مربی تربیتی🌱
https://eitaa.com/kardaste
#قصه_شب
🇮🇷 دهه ی فجر یعنی چه؟
وقتی طاها از مدرسه آمد، به مادرش گفت: خانم ناظم گفته برای #دهه_فجر وسایل تزیینی بیارید، اگر هم کسی تونست خوراکی بیاره.
مادر گفت: وسایل تزیینی که نداریم، اما میتونیم آجیل بسته بندی کنیم و روش هم پرچم ایران بچسبونیم.
طاها گفت: چه خوب. راستی مامان چرا دهه فجر را جشن میگیرند؟
مادر گفت: چون جشن انقلابه.
طاها با تعجب پرسید: جشن انقلاب !؟!
مادر گفت: سال ها پیش مردم با کمک امام خمینی، شاه رو از ایران بیرون کردند. بخاطر پیروزی اون روزها، جشن می گیریم.
طاها گفت: مامان بیشتر بگو، شاه کی بوده؟
مادر گفت: قدیما، شاه که آدم تنبلی بود، نمی تونست کشور رو اداره کنه، برای همین از کشورهای دیگه کمک می گرفت. خارجی ها هم چیزهای با ارزش ایران را می بردند و مردم را فقير کرده بودند.
طاها گفت: چقدر شاه بد بوده، حالا از امام خمینی بگو مامان.
مادر گفت: بله شاه بد بود و تنبل، اما امام خمینی خوب بود و زرنگ و همیشه می گفت: ما باید روی پای خودمان بایستیم.
بعد مادر کتاب قرآنش را از روی میز برداشت و آن را باز کرد. یک عکس از لای آن برداشت و به طاها نشان داد و گفت: این آقای مهربان، امام خمینی هست.
طاها گفت: عکس امام رو تو مدرسه و خانه ی مامانی دیدم. مامانی همیشه عکسش رو بوس می کنه.
مادر گفت: بله امام خوب می گفت که خارجی ها باید از کشور برن. اما شاه بد، امام را از کشور بیرون کرد.
طاها گفت: امام که ایران نبوده، پس چطوری شاه رو بیرون کرده؟
مادر گفت: امام از خارج با مردم در ارتباط بود و به آنها می گفت که باید شاه را بیرون کنند.
مردم دست به دست هم دادند و کشور را از شاه گرفتند. امام هم بعد از سال ها دوری از کشور به ایران برگشت.
طاها گفت: پس شاه چی شد؟
مادر گفت: شاه ترسو از ایران فرار کرد.
طاها گفت: الان امام خمینی کجاست؟
مادر طاها را بوسید و گفت: امام پیش خداست. و بجای او، آقای خامنه ای رهبر ایران هست.
مادر به ساعت نگاه کرد و گفت: وای چقدر حرف زدم. دیر شد باید برم آجیل بخرم.
مادر از قنادی آجیل خرید و به خانه آورد و با طاها آنها را بسته بندی کردند و یک پرچم ایران هم رویش چسباندند.
✍ نويسنده: خانم مريم فيروز💐☘☘
309-GhayegheKaghazi-www.MaryamNashiba.Com.mp3
6.11M
#قصه_شب
💠 قایق کاغذی
🔻موضوع: صرفه جویی در آب
🎼 با صدای بانو مریم نشیبا
#هر_شب_یک_قصه
📚 عموکتابی | مربی تربیتی🌱
https://eitaa.com/kardaste