Unknown - Man Enghelaabi Am - 128 - mahanmusic.net.mp3
3.19M
🇮🇷🇮🇷 نماهنگ من انقلابی ام
#دهه_فجر
تصویر پیروزی | باکلام - www.mplib.ir.mp3
3.34M
💠 سرود « تصویر پیروزی » - باکلام
#دهه_فجر
تصویر پیروزی | بیکلام - www.mplib.ir.mp3
3.02M
💠 سرود « تصویر پیروزی » -بیکلام
#دهه_فجر
03-mtn (www.mplib.ir).pdf
280.4K
💠 سرود « تصویر پیروزی » - متن
#دهه_فجر
پیروزیا | باکلام - www.mplib.ir.mp3
3.75M
💠 سرود « پیروزیا » - باکلام
#دهه_فجر
03-mtn (www.mplib.ir).pdf
282.7K
💠 سرود « پیروزیا » - متن
#دهه_فجر
1_1430473922.mp3
3.02M
💠 سرود « پیروزیا » - بیکلام
#دهه_فجر
#قصه_شب
🇮🇷 دهه ی فجر یعنی چه؟
وقتی طاها از مدرسه آمد، به مادرش گفت: خانم ناظم گفته برای #دهه_فجر وسایل تزیینی بیارید، اگر هم کسی تونست خوراکی بیاره.
مادر گفت: وسایل تزیینی که نداریم، اما میتونیم آجیل بسته بندی کنیم و روش هم پرچم ایران بچسبونیم.
طاها گفت: چه خوب. راستی مامان چرا دهه فجر را جشن میگیرند؟
مادر گفت: چون جشن انقلابه.
طاها با تعجب پرسید: جشن انقلاب !؟!
مادر گفت: سال ها پیش مردم با کمک امام خمینی، شاه رو از ایران بیرون کردند. بخاطر پیروزی اون روزها، جشن می گیریم.
طاها گفت: مامان بیشتر بگو، شاه کی بوده؟
مادر گفت: قدیما، شاه که آدم تنبلی بود، نمی تونست کشور رو اداره کنه، برای همین از کشورهای دیگه کمک می گرفت. خارجی ها هم چیزهای با ارزش ایران را می بردند و مردم را فقير کرده بودند.
طاها گفت: چقدر شاه بد بوده، حالا از امام خمینی بگو مامان.
مادر گفت: بله شاه بد بود و تنبل، اما امام خمینی خوب بود و زرنگ و همیشه می گفت: ما باید روی پای خودمان بایستیم.
بعد مادر کتاب قرآنش را از روی میز برداشت و آن را باز کرد. یک عکس از لای آن برداشت و به طاها نشان داد و گفت: این آقای مهربان، امام خمینی هست.
طاها گفت: عکس امام رو تو مدرسه و خانه ی مامانی دیدم. مامانی همیشه عکسش رو بوس می کنه.
مادر گفت: بله امام خوب می گفت که خارجی ها باید از کشور برن. اما شاه بد، امام را از کشور بیرون کرد.
طاها گفت: امام که ایران نبوده، پس چطوری شاه رو بیرون کرده؟
مادر گفت: امام از خارج با مردم در ارتباط بود و به آنها می گفت که باید شاه را بیرون کنند.
مردم دست به دست هم دادند و کشور را از شاه گرفتند. امام هم بعد از سال ها دوری از کشور به ایران برگشت.
طاها گفت: پس شاه چی شد؟
مادر گفت: شاه ترسو از ایران فرار کرد.
طاها گفت: الان امام خمینی کجاست؟
مادر طاها را بوسید و گفت: امام پیش خداست. و بجای او، آقای خامنه ای رهبر ایران هست.
مادر به ساعت نگاه کرد و گفت: وای چقدر حرف زدم. دیر شد باید برم آجیل بخرم.
مادر از قنادی آجیل خرید و به خانه آورد و با طاها آنها را بسته بندی کردند و یک پرچم ایران هم رویش چسباندند.
✍ نويسنده: خانم مريم فيروز💐☘☘