هدایت شده از 🌹زندگینامه شهدا🌹
#خاطره_شهید
ﺷﺎﻳﺪ بهترین لحظہهایی
کہ باﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘـیم
نمازای دو نفرهمون بود..💕
ﺍینه کہ ﻧﻤﺎﺯاﻣﻮ بهش ﺍقتدا ﻣﻴﻜﺮﺩﻡ
ﺍگہ ﺩﻭﺗـﺎیی کنار ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻳﻢ
ﺍﻣﻜﺎن ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻧﻤﺎﺯﺍﻣﻮنُ ﺟﺪﺍ ﺑﺨﻮنیم
منطقه کہ میرفت
تحمُـلِ خونہ بدونِ حمـید
واسم سخت بود ..(:
شهید حمید باکری
#شادےروحشهداصلوات 🌸
هدایت شده از 🌹زندگینامه شهدا🌹
#خاطره_شهید
همین طور که داشت آر پی جی میزد، به شدت مجروح شد. زخمش رو بستم.گفت: قرآنم رو بده. قرآن جیبی کوچکش را به دستش دادم. شروع کرد به صحبت با آن.
#شهیدفرامرزاصفهانی
#شادےروحشهداصلوات 🌸
هدایت شده از 🌹زندگینامه شهدا🌹
#خاطره_شهید
همین طور که داشت آر پی جی میزد، به شدت مجروح شد. زخمش رو بستم.گفت: قرآنم رو بده. قرآن جیبی کوچکش را به دستش دادم. شروع کرد به صحبت با آن.
#شهیدفرامرزاصفهانی
#شادےروحشهداصلوات 🌸
هدایت شده از 🌹زندگینامه شهدا🌹
#خاطره_شهید
تو مراسم اﻋﺘﻜﺎﻑ ﻣﺴﺠﺪ ﻗﻤﺮ ﺑﻨﻲ ﻫﺎﺷﻢ(ع) ﺑﺎ ﺷﻬﻴﺪ ﺑﺰﺭﮔﻮاﺭ ﺑﻮﺩﻡ.
ﺑﭽﻪ ﻫﺎﻱ ﻧﻮﺟﻮاﻥ اﻃﺮاﻓﺶ ﺣﻠﻘﻪ ﻣﻴﺰﺩﻥ، ﺷﻮﺧﻲ میکردن ﻭ ﺳﺮ ﻭﺻﺪای زیادی بلند میشد.
حسین آقارو ﺻﺪا ﻛﺮﺩﻡ و ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﺎﺑﺎ ﻳﻜﻤﻲ ﻣﺮاﻋﺎﺕ ﻛﻨﻴﺪ، مثلا اﻋﺘﻜﺎفه، ﺳﻦ ﺧﻴﻠﻲ اﺯ ﻣﻌﺘﻜﻔﻴﻦ ﺑﺎﻻاﺳﺖ اعصابشون نمیکشه.
ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻫﻤﻴﺸﮕﻲ ﮔﻔﺖ: ﺣﺎﺟﻲ اﻳﻦ ﻧﺴﻞ ﺭﻭ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎ اﻳﻦ ﭼﻴﺰﻫﺎ آﻭﺭﺩ ﻣﺴﺠﺪ، ﻣﻴﺒﻴﻨﻲ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻣﺴﺠﺪ ﭘﺎﺭکه و ﭼﻪ ﻭﺿﻌﻲ ﺩاﺭﻩ. دیگه ﻣﺠﺒﻮﺭﻡ ﺑﺎ ﺷﻮﺧﻲ ﻛﺮﺩﻥ و برای اینکه ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺷﻮﻥ ﺳﺮ ﻧﺮﻩ و ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ اﻭﻣﺪﻥ ﻋﺎﺩﺕ ﻛﻨﻦ یه جوری جاذبه ایجاد کرد👌
ﺩﻳﺪﻡ ﺭاﺳﺖ ﻣﻴﮕﻪ ﺗﻮﻱ اﻳﻦ ﺯﻣﻮﻧﻪ ﻭاﻧﻔﺴﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﻫﺮ ﺷﻜﻠﻲ ﻛﻪ ﺷﺪﻩ اﻭﻝ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﺭﻭ ﺑﺎﻣﺴﺠﺪ اﺷﻨﺎ ﻛﺮﺩ.
#شهیدحسین_معزغلامی
#شادےروحشهداصلوات 🌸
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🦋🌱
هدایت شده از 🌹زندگینامه شهدا🌹
#خاطره_شهید
یک روز، در صبحگاه لشکربخاطر
فرماندهی خوبش درعملیاتِ
والفجر۸از او تقدیر ڪردند!
وقتی رسیدیم گردان، رفتم چادر فرماندهی
دیدم یکجا نشسته و گریه میکند!
می گفت من کی هستم ازم تقدیر ڪنند.
همه اون پیروزی ها مرهون لطف خدا
و ࢪشادت شهدا و این بچهها بوده!
#شهید_حجتالله_مستشرق
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🦋