eitaa logo
کاری کن خدا عاشقت بشه
775 دنبال‌کننده
39.6هزار عکس
31.4هزار ویدیو
60 فایل
کانال مذهبی و مطالب مفید و متنوع ارسال هر شب ارتباط با ادمین @Basirat_ekh
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶این زوج #پزشک بجای اینکه مثل بعضی #آقازاده ها #زندگی راحت در بلاد کفر را برگزینند پس از #تحصیل در #آمریکا و #کانادا به #ایران بازگشتند و در روستاهای #بوشهر و #سیستان به مردم خودمان #خدمت میکنند مناطق #مرزی و #محروم که #پزشکان زیادی حاضر نیستند به آنجا بروند آری.. میان این همه آدم #بیرحم ایران #قشنگ ما در دل خود #گنج های #مهربانی هم دارد.. #دکتر_نورمحمدیان و #دکتر_محمدقاسم
۱۶۸ وقتی فرزند اولم رو باردار بودم، برای شرکت در آزمون ارشد علوم تربیتی درس میخوندم. اما رتبه م در حدی نبود که تو شهر خودم (مشهد) قبول بشم و چون میدونستم به غیر از همسرم همراه دیگه ای برای درس خوندن ندارم قید دانشگاه رو زدم. اما وقتی دخترم 6 ماهه شد در آزمون ورودی جامعه الزهرا شرکت کردم و قبول شدم . همسرم گفت مطمئنی با بچه اذیت نمیشی. گفتم هر 6 ماه هم میرم امتحان میدم، هم میرم زیارت خانوم فاطمه معصومه (سلام الله علیها). ضمنا عمه ی بسیار خوب و مهربانی هم در شهر قم دارم که در ایام امتحانات به جای اینکه به اسکان برم منزل ایشون بودم. هر ترم که میرفتم برای امتحانات برای من و دخترم تجربه های بسیار خوب و جالبی بود. گاهی با مادرم میرفتم و دخترم یک هفته تمام از بودن با ایشون لذت میبرد و من هم مشغول امتحانات. یک بار با دوستی رفتم که دخترش با دخترم هم بازی بودن. کلی خوش گذشت. یک بار هم با خواهر و برادرم رفتم. در طی اون هفت سال که میرفتم برای امتحانات پسرم هم به دنیا اومد و دقیقا همون ترم بالاترین معدل رو آوردم. هرچند تعداد واحدها کم بود ولی بازم کار سختی بود که با نوزاد برای امتحان آماده بشم. خلاصه همه دوستان و آشنایان دست به دست هم دادن تا من 7 سالِ جامعه الزهرا رو تموم کنم. نکته ش اینجاست که ب برکت داشتن بچه این انتخاب رو کردم و از قِبَل همین تصمیم خودم و مادرم و همسرم و کلی از دوست و آشناها بارها به زیارت حضرت معصومه رفتیم و حتی عمه جونم هم با کسانی که همراه من می اومدن ارتباط صمیمی پیدا کردن.
۲۱۰ من تو یه خانواده تحصیل کرده بزرگ شدم. پدرم کارمند بودند و مادرم مدیر عامل یه شرکت خصوصی... همسرم که برای خواستگاری پیش قدم شدن، فقط میدونستن من دبیرستانی هستم ولی نمیدونستن که تازه دبیرستان را شروع کردم😉 به گفته خود همسرم، به این توصیه که پدر و مادر دختر را ببین و دختر را انتخاب کن، عمل کردن و حجاب و پشتکار و موفقیت مادرم، دلیل انتخاب من بوده😎 همه مخالف عقد و ازدواج ما بودن، حتی تو فیلم روز جشن عقدمون، ضبط شده که تمام مهمانها موقع ورود به مادرم میگن اشتباه کردی😔 و پشیمون میشی تو فیلم مردانه هم همینطور، هر کی وارد میشه، پدرم را سرزنش میکنه!!!😕😳 بالاخره، سال اول دبیرستان، (۱۴سالگی) عقد کردم ولی چون تیزهوشان درس می‌خواندم و شرط ضمن عقدمون ادامه تحصیل بود، تو شناسنامه من اسم ها نوشته نشد😄 همسرم یک ماه قبل از عقدمون از تز فوق لیسانس شون دفاع کردن😎 (۲۵ سالگی) ۴ سال تو عقد بودیم، و هیچ کدام از دوستانم از متاهل بودن من خبر نداشتن! (فکر می کردن، همسرم دایی ام هستن)😀... خلاصه، با اومدن جواب های کنکور، رفتیم زیر یه سقف... چهار سال کارشناسی را تو سه سال خوندم و بلافاصله ارشد قبول شدم سال دوم ارشد باردار شدم و با وجود ویار شدید، تمام کلاسها را شرکت کردم. در حین نوشتن پایان نامه ارشد، دخترم به دنیا اومد و شد زیباترین اتفاق زندگی مون... دیگه خستگی معنی نداشت، چون وقتی خیلی خسته بودم و نگاهش می کردم، با تمام وجود، خستگی را فراموش میکردم و از همه لحظات لذت می بردم. سال بعدش دکتری قبول شدم، بعد از امتحان جامع دکتری، در حین نوشتن پایان نامه و وقتی دخترم ۵ ساله بود دوباره باردار شدم، باز هم با ویار شدید که تا روز زایمان هم ادامه داشت😂 پایان نامه دکتری را یک سال بعد از بدنیا اومدن دختر دومم دفاع کردم. بگذریم که درحین بارداری، آبله مرغان شدید گرفتم، کلی سختی و استرس، که الحمدالله ختم به خیر شد و دخترم کاملا سالم به دنیا آمد. وقتی دختر دومم ۷ ماهه بود و دختر اولم ۷ ساله و پایان نامه دکتری ام هم هنوز تمام نشده بود، حفظ قرآن را شروع کردم😎😀 یک سال و نیم بعدش، هم حفظم تموم شد، هم دکتری را دفاع کردم، هم ارشد علوم قرآن قبول شدم😎😎 انتهای سال اول دومین ارشد، خدا بهمون یه پسر داد که الان چهار سالشه😀 من از خدا میخوام که اگر صلاحه، بازهم بهمون بچه و برکت زندگی بده... تمام آنچه که تو زندگی بدست آوردم، به لطف خدا و دعای خیر پدر و مادرم و صد البته، پشتگرمی و کمک همسرم بوده و هست. که اگر پدر و مادرم، به جای اینکه به دستورات و روایات ائمه علیهم السلام عمل کنن، به حرف اطرافیان گوش کرده بودن، الان هیچ کدام از اینها را نداشتم. درضمن این رو هم بگم که به لطف خدا، دختر اولم چهارده ساله است و حافظ کل قرآن... دختر دومم هم هشت ساله و حافظ سه جزء... پسرم هم چهارساله است و چندتا سوره از قرآن را حفظه. امیدوارم همه بچه ها عاقبت به خیر بشن و سربازهای خوبی برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، باشن.
۲۷۳ ممنون از کانال خوبتون که پر از انرژی قشنگ مادریه🌺 ۳۴سالمه و به لطف خدا ۴ تا دسته گل دارم. دوتا دختر ۱۳ و‌ ۱۰ ساله و‌ دوتا پسر ۶ و ۱ ساله. از تجربیات مامان جونی های گروه خیلی لذت بردم. تصمیم گرفتم منم تجربه مو بنویسم. من تک دختر بودم و فوق العاده به درس و کتاب علاقه داشتم و علی رغم اینکه مادر شدن هم برام یک حس فوق العاده بود اما همیشه فکر میکردم ازدواج و بچه مانع درس خوندنه. نمی‌تونستم بین این دو علاقه جمع کنم تا بلاخره تو سن ۲۰ سالگی ازدواج کردم در حالی که سال آخر کارشناسی بودم. خیلی با احتیاط درسمو ادامه دادم تا ترم دوم ارشد وقتی دختر اولم دو ساله بود تصمیم گرفتیم براش همبازی بیاریم. سخت بود هم درس و‌‌ هم دوتا بچه ولی اینقدر هر دوش برام لذتبخش بود با علاقه انجام میدادم. دختر دومم سه ساله بود و من مشغول پایان نامه ارشد. برای سومی داشت دیر میشد از طرفی فکر میکردم با اومدن سومی دیگه اصلا نمیتونم دکتری بخونم اوج صحبتهای رهبری درباره فرزندآوری بود. تمام انرژیمو جمع کردم و به لطف خدا پسرم هم تشریف آورد. دکتری قبول شدم بازم دلم بچه میخواست با دیدن هر نوزادی دلم نی نی میخواست از طرفی احساس وظیفه میکردم. رهبری روز اول سال ۹۶ در صحبتهاشون باز روی فرزندآوری تاکید کردند و شاید حجت تمام شده بود. دخترام در آستانه نوجوانی بودن و نیاز داشتند وقت زیادی براشون بذارم. درس خو‌ندم تازه داشت ثمر میداد، تقریبا اطرافیانم کسی نبود که کمکم باشه (به جز حمایت ها و تشویق های بسیار دلگرم کننده همسرم) اما علی رغم همه سختی هایی که داشت یکبار دیگه خدا به ما منت گذاشت و خانواده مون با اومدن یک گل پسر دیگه شش نفره شد. درسته تعداد بچه ها زیاد که میشه همبازی میشن، آستانه توقع بچه ها میاد پایین، بچه ها سازگارتر و مسئولیت پذیرترن اما حقیقتا از والدین انرژی میگیرن. هر کدوم روحیات متفاوت و بنابراین مدل تربیتی متفاوتی رو طلب می‌کنن. از طرفی چندین برابر تعداد بچه ها رابطه شکل میگیره رابطه شون با تک تک خواهربرادراشون، با پدر، با مادر با دیگران... و باید رو تک تک این روابط متمرکز بشیم آنالیز کنیم. نیازهای بچه ها و استعداد هاشون مختلفه و‌‌... همه این صحبتهای طولانی برای این بود که تجربه مو بگم. درسته الان از دید اطرافیانم من یک زن موفق هستم که هم ۴ تا بچه دارم هم تا مقطع دکتری پیش رفتم اما اگه عقل و تحلیل الانو قبلاً داشتم به جای جمع بین درس خواندن و بچه داری به بچه آوردن اولویت میدادم و زمان و انرژیمو تو جوونی برای بچه های بیشتر میذاشتم. برای درس خواندن وقت هست اما بازه زمانی که میشه به بچه آوردن بپردازیم محدوده رشد و کمال زن در مادری و فرزندآوری هستش. کدوم مدرک و جایگاه علمی با ارزش تر از جایگاه بلند مادری می‌تونه باشه؟! من اگه بالاترین رتبه استادی در دانشگاه داشته باشم در مقابل تربیت یک انسان در دامن خودم، خیلی کوچیکه... من اگه خودم و توانمندی هامو قبول دارم میتونم با فرزندآوری این توانمندی رو به انسانهای بیشتری انتقال بدم و اگه خودمو قبول نداشته باشم هیچ جایگاهی بیرون از خانه منو اشباع نخواهد کرد. 🌸✨✨✨
💠 پرسش و پاسخ از حضرت آیت الله خوشوقت ره 📖 يزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ ❓چه توصیه‌ای برای در مورد و به او دارید؟ ✅باید جوری تحصیل کند که از آن خطراتی که در هست بماند با نداشته باشد اگر عوضی است حرف عوضی می‌زند ندهد، بعد هم برود و راست هم برگردد ان شاء الله و الا بخواهی با آنها بزنی و بشوی دیگر کار تمام می‌شود.