eitaa logo
کاری کن خدا عاشقت بشه
774 دنبال‌کننده
39.7هزار عکس
31.5هزار ویدیو
60 فایل
کانال مذهبی و مطالب مفید و متنوع ارسال هر شب ارتباط با ادمین @Basirat_ekh
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸 🍃 استاد تراشیون 🍃 💔 من هم پدرم رو تا همین‌جا کشیدم 💔 #داستان_تربیتی
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸 ✋ ابداً ✋ ☀️ امام خمینی ☀️ 🚰حاج احمد آقا از امام نقل می‌کرد که یک لیوان آب برای امام آوردند خورد، نصف دیگرش را گذاشت، لیوان آب را گذاشت و یک کاغذ هم روی آن گذاشت. گفتیم: آقا چرا چنین می‌کنی؟ گفت: نصف لیوان آب است، عصر تشنه شوم می‌خورم. 🚰گفتیم: نکن، دور بریز. گفت: ابدا. همین نصف لیوان آب دور ریختنش اسراف است و اسراف گناه کبیره است 🚰گناه کبیره یعنی عادل را فاسق می‌کند. من اگر این لیوان آب را دور بریزم اسراف کردم و اسراف گناه کبیره است و گناه کبیره هم از عدالت می‌افتم. این نگاه امام خمینی بود. 🌐 استاد قرائتی - درس هایی از قرآن
🏴 بسم الله الرحمن الرحیم 🏴 ⚡️ سخنرانی نیست، دستوره ⚡️ 🌷 شهید صیاد شیرازی 🌷 🎖 گاهی که خدمت آقا می‌رفتیم، عید بود یا مناسبت‌های دیگر. می‌دیدم آقا که صحبت می‌کنند، صیاد تند تند یادداشت برمی‌دارد. ‏آخرین بار عید غدیر بود ... آقا که شروع به حرف زدن کردند، صیاد ... دفترچه‌اش را برداشت و شروع کرد به نوشتن. ‏وقتی مراسم تمام شد و داشتیم برمی‌گشتیم، ازش پرسیدم: «حاج علی، برای چی موقع سخنرانی آقا یادداشت برمی‌داری؟ ‏حرف‌های ایشون رو از تلویزیون پخش می‌کنند». 🎖 گفت: «حاج ناصر، شما حقوق خونده‌ای، نه؟» گفتم: «بله، ولی چه ربطی ‏به سوال من داره؟» گفت: «ببینم، اجرای امر فرمانده برای ما لازمه؟» گفتم: «بله، لازمه». گفت: «تأخیر در اجرای امر ‏فرمانده برای ما قبح داره و زشته، مگه نه؟» با بی‌صبری گفتم: «بله، زشته، ولی جواب من رو ندادید».‏ 🎖 گفت: «خیلی خب. من که باید از صحبت‌ها یادداشت بردارم، دیگه منتظر اخبار ساعت دو نمی‌شم، همون‌جا یادداشت می‌کنم. ‏بعد در فاصله‌ای که می‌شینم توی ماشین، این صحبت‌ها رو به دستورالعمل تبدیل می‌کنم. وقتی به ستاد کل رسیدم، می‌دم ‏برای تایپ و بعد هم اجرا. 🎖 تو شاید این حرف‌های آقا رو سخنرانی تلقی کنی، ولی برای من این حرف‌ها سخنرانی نیست، ‏دستوره. از همون لحظه‌ای که می‌شنوم تکلیف به گردنم می‌آد که امری رو از فرماندهم گرفتیم و باید اجرایش کنم. تا ستاد کل ‏برسم وقت رو تلف نمی‌کنم»‏ ‏ 📚‏ خدا می‌خواست زنده بمانی – ص 197‏
🏴 بسم الله الرحمن الرحیم 🏴 🎖 روی آن پا نگذاشتند 🎖 ☀️ امام خمینی ☀️ 🗞 در پاریس می‌خواستیم جلوی در اتاقی که امام کفشهایشان را در می‌آوردند روزنامه بیندازیم، چون اکثر اوقات بارندگی و زمینها خیس بود، لذا از روزنامه‌های خارجی استفاده می‌کردیم. 🗞 روزی عده ای از ایران آمده و با خود روزنامه آورده بودند و چون آن روز روزنامه خارجی در دسترس نبود من صفحه‌ی آگهیها را انداختم و کفشهای امام را روی آن گذاشتم. 🗞 ایشان وقتی خواستند کفش بپوشند، سوال کردند: مثل اینکه این روزنامه ایرانی است؟ عرض کردم بله حاج آقا، ولی این صفحه آگهیهاست. با این حال امام پایشان را روی آن روزنامه‌ها نگذاشتند و مجدداً برگشتند و فرمودند: شاید اسم محمد یا علی [صلوات الله علیهما] در آن باشد (نقل از خانم حدیده چی). 📚 برداشتهایی از سیره امام خمینی - ج دوم - ص ۳۸۷
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸 ✂️ این همان پشم نیست؟ ✂️ ☀️ امام خمینی ☀️ 🔦 ‏‏امام در بعضی از سالها، تابستان به محلات تشریف می‌آوردند. ... جلسه در روزهای ماه رمضان ساعت پنج‏‎ ‎‏بعد از ظهر در مسجدی که در مرکز شهر بود برپا می‌شد و امام پای یک ستونی روی‏‎ ‎‏زمین می‌نشستند و جمعیت دور ایشان می‌نشست. ... ‎ ‎‏از آن جلسه یک نکته‌ای در نظرم هست که امام با زبان بسیار ساده فرمودند: 🔦 «برادران‏‎ ‎‏مسلمان و عزیز، شما که یک کت و شلوار فاستونی پیدا کرده‌اید و می‌پوشید و با یک‏‎ ‎‏کت و شلوار حالتان تغییر می‌کند، یک غروری پیدا می‌کنید، فکر نکرده‌اید که این‏‎ ‎‏فاستونی پشمی از کجا تهیه شده؟ آیا مواد این پشم همان پشم نیست که کمر‏‎ ‎‏گوسفندی را پوشانده بود؟ 🔦 قبل از این، گوسفند همین پشم را داشت و غروری هم‏‎ ‎‏نداشت و حالا که همان پشم رشته شد و رنگ شد، آمد کت و شلوار شد، یک مرتبه حال شما را تغییر داده است. این چه بدبختی است که ما به چنین چیزهای بی‌اساس دل خود را خوش بکنیم؟» 📚 برداشتهایی از سیره امام خمینی - جلد 2 - ص 141