#تجربه_من ۳۱۹
#فرزندآوری
#عوارض_سزارین
با سلام خدمت شما و مخاطبان کانال
انصافا کانال بسیار جذابی دارید من اگه چند روز نتونم به کانالتون سر بزنم دلم تنگ میشه و در عوض هر وقت پیامها رو میخونم بهم انگیزه میده و حتی باعث میشه با بچه هام خوش رفتارتر باشم.
من متولد ۶۹ هستم و لیسانس IT و همسرمم هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی. الان خانه دارم و همسرم همیشه با افتخار در مورد خانه داری من صحبت میکنن مخصوصا پیش همکاران شون.
الانم یه دختر خانوم ناز چهارونیم ساله و یه آقا پسر کوچولوی سه ماهه دارم به لطف و مرحمت خدا.
همیشه از موقعی که مقطع راهنمایی بودم دوست داشتم حداقل سه فرزند داشته باشم با وجود اینکه اونموقع ها یادمه فرزند کمتر زندگی بهتر تبلیغ میشد.
با اینکه مادرم و مادرهمسرم خودشون قربانی این سیاست غلط شدند ولی خداروشکر خیلی همراهن و الان تشویق میکنن که فرزند بیشتری بیارید ولی من سر بارداری دومم دیدم که اکثر جامعه دید خوب و مثبتی به فرزند بیشتر ندارن حتی تو دانشگاه همسرم که علوم پزشکی هم هست و زیر مجموعه وزارت بهداشت بعضی از کارمندای خانوم که متوجه بارداری من شده بودن به همسرم اعتراض کرده بودن که چه خبره تو این دوره و زمونه یکی کافیه و این حرفها... ولی من گوشم به این حرفا بدهکار نبود و برای بارداری های بعدی مصمم بودم.
اینم بگم که برای زایمان اولم نظرم زایمان طبیعی بود ولی چون موقعیت جنین بریچ بود و سرش بالا بود اجبارا و با علم به عوارضش، سزارین زایمان کردم و بعد از زایمان خیلی اذیت شدم حتی نمیتونستم موقع راه رفتن قدمو صاف کنم ولی دلیلشو نمیدونستم.
تو بارداری دومم تو دو ماه آخر خیلی خیلی اذیت شدم یعنی هر حرکت جنین یه عذاب شدیدی برای من بود با این حال باز تصمیم گرفتم زایمان طبیعی داشته باشم که با پزشکمم مشورت کردم و گفت که تو متون هم اومده که بعد از دو سال از سزارین ممکنه و توصیه هم میشه زایمان طبیعی انجام بشه ولی گفت که من بالا سرت نمیام و موقع درد باید بری اورژانس اونجا پزشک مقیم هست منم با اینکه ناراحت شدم 😢😔😞 ولی منتظر بودم پسرم با زایمان طبیعی به دنیا بیاد تا این که چهل هفته از بارداری گذشت و خبری نشد😬 و چون گاهی فشارم بالا پایین میشد پزشکم تصمیم گرفت سزارین بشم.
سر عمل بهم گفت که چسبندگی مثانه داری، منم ازش پرسیدم مشکل خاصیه گفت نه، منم چون تخصصی تو پزشکی نداشتم به خودم گفتم حتما چیز خاصی نیست و خلاصه پسر قندعسل ما به دنیا اومد و تو اتاق ریکاوری وقتی همسرم اومد و جویای حالم شد موضوع رو بهش گفتم، دیدم با نگرانی رفت با خانوم دکتر صحبت کرد. ایشونم گفته بود توصیه میکنیم دیگه باردار نشن وقتی اینو شنیدم انگار دنیا رو سرم خراب شد😢😢 چون تصمیم داشتم حداقل سه تا فرزند داشته باشم و با کمک پروردگار، سرباز برای امام زمانم تربیت کنم با اینکه خودم نالایقم.
الانم هر وقت یادم میفته خیلی ناراحت میشم و همیشه از عوارض سزارین تو دوستا و فامیل میگم ولی متاسفانه اکثرا ترجیح میدن تحت عمل جراحی سنگین سزارین برن اما دردهای زایمان طبیعی رو تجربه نکنن.
به هر حال این تجربه ای که من داشتم و دوست دارم خانومهایی که این مشکلو داشتن و راه حلی براش پیدا کردن ما رو هم راهنمایی کنن.
التماس دعا
🌸✨✨