برقعی سر 1567968101.aac
حجم:
1.24M
#سید_حمیدرضا_برقعی
🏴 به نام نامی سر...
#یا_حسین
💔اپیزود اول
ابتدای مسیر، مرد عرب مرز نشینی به دخترم شربت تعارف می کند. چشمم به دستهایش میفتد.
چه بزرگ است!
نگاهم می چرخد روی صورت نازک دخترم...
#لا_یوم_کیومک_یا_اباعبدالله
💔 اپیزود دوم
هوا گرم است، خیلی
پسرک یک ساله ام در کالسکه نشسته و ناگاه از فرط تشنگی، زبان می گیرد: "آ بده، آ بده "
می ایستیم و آب می دهیم.
دلم می رود و می نشیند کنار گهواره و طفل " یتلظی عطشا"...
#لا_یوم_کیومک_یا_اباعبدالله
💔 اپیزود سوم
دختر بزرگم کمی کالسکه را هل داده
گرمای هوا #آبله ای کف دستش ایجاد کرده
نشانم می دهد "مامان یه کاری من، می سوزه"
قلبم آتش می گیرد
چه کنم جز گریه؟!
#لا_یوم_کیومک_یا_اباعبدالله
💔اپیزود چهارم
گوشواره دخترها را قبل سفر درآورده ام
مبادا کشیده شوند یا کسی به طمع آن ها، دخترکانم را نشان کند...
#لا_یوم_کیومک_یا_اباعبدالله
💔اپیزود پنجم
خسته و تکیده داریم برمی گردیم
دوتا کالسکه داریم و دوتا کوله و سه تا بچه
هرجا قرار است اتوبوس سوار شویم، شوهرم به من می گوید تو برو بالا، بنشین، من وسایل و بچه ها را جابه جا می کنم.
من بالا بالا می نشینم. مردَم بچه ها را هم سوار می کند(می دوند پیش من)، مردهای دیگر هم کمکش می کنند...
دلم می رود به غروب عاشورا... زینب.. زنان و بچه ها... آخرین نفر... تنهایی... بی محرَمی... نگاه به سرنیزه ها...
#لا_یوم_کیومک_یا_اباعبدالله
#یا_حسین
قربون امام حسین برم که وسط جاده هم سفره کرمش پهنه! اصلا فکرش را نمیکردم وسط بیابون هم بساط نذری به راه باشه. دمت گرم بچه شیعه.
#يا_حسين