eitaa logo
کریم اهل بیت(ع)
62 دنبال‌کننده
16.3هزار عکس
18.2هزار ویدیو
229 فایل
کانال مسائل اخلاقی،تربیتی،فرهنگی،اعتقادی،سیاسی روز آیدی مدیر: @banoo_1341
مشاهده در ایتا
دانلود
15.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ اهمیت بازی‌های رایانه‌ای 🎙 سخنران : سید علیرضا آل‌داود @samen_esf1399 ══•ஜ۩🥀۩ஜ•══
🇮🇷 🔸 ای باده‌ی جهل کرده سرمست تو را / جز باد بگو چه مانده در دست تو را 🔹 با اسلحه‌ی پُر اینچنین جار نکش / جاروکش این حرم حریف است تو را ══•ஜ۩🥀۩ஜ•══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅امام خامنه ای(مد): وظیفه اصلی من و شما اگر فکر میکنیم حزب اللهی هستیم اینه که ترویج امید و ایمان را سر فصل جهاد تبیین قرار دهیم.
از آدم‌های سیاسی کشور زیاد انتقاد می‌کرد. می‌گفت: فلان کار اشتباه بوده، فلان کار درست بوده. بهش می‌گفتم: تو که هیچ‌کی رو نذاشتی بمونه، آخر سر طرفدار کی هستی؟ می‌گفت: فقط آقا؛ هر چی آقا بگه. گاهی وقت‌ها که دلش می‌سوخت می‌گفت: آرزوم اینه سرم رو بذارم روی سینه‌ی آقا و دردِدل‌هایی رو که نمی‌تونم به کسی بگم، بهش بگم. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃مشکلات مانند ماشین لباسشویی هستند، پیچ وتاب می دهند، می چرخانند و ما را به اطراف می کوبند. اما در نهایت، تمیزتر، درخشان تر و بهتر از قبل خارج می شویم🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
استخوانی که شکسته دوباره ترمیم می‌شه سرمایه‌ای که نابود شده دوباره برمی‌گرده ماشینی که خراب شده دوباره درست می‌شه خونه‌ای که ویران شده دوباره ساخته می‌شه اما اون چیزی که اگه از دست بره دوباره به دست نمیاد گذر عمرمونه پس انقدر سرسری ازش نگذر از لحظه به لحظه‌اش لذت ببر زندگی رو جوری زندگی کن که اگه بعدا به گذشته زندگیت فکر کردی با حسرت نگی حیف عمری که بر باد رفت
📚حکایت بسیار زیبا و آموزنده؛ عاقبت صبر و تحمل در برابر بداخلاقی علامه طهراني در كتاب نورملكوت قرآن مي فرمايد: يكروز در طهران، براى خريد كتاب به كتاب فروشى رفتم، مردى در آن أنبار براى خريد كتاب آمده، آماده براى خروج شد كه ناگهان در جا ایستاد و گفت: حبيبم الله. طبيبم الله،یارم.... فهميدم از صاحب دلان است که مورد عنایت خاص خداوند قرار گرفته،گفتم: آقاجان! درويش جان! انتظار دعاى شما را دارم.چه جوری به این مقام رسیدی؟ ناگهان ساکت شد،گریه بسیاری کرد،سپس شاد و شاداب شد و خندید. گفت: سید! شرح مفصلی دارد. من مادر پيرى داشتم، مريض و ناتوان، و چندين سال زمين گير بود. خودم خدمتش را مینمودم؛ و حوائج او را برميآوردم؛غذا برايش ميپختم؛ و آب وضو برايش حاضر ميكردم؛ و خلاصه بهر گونه در تحمّل خواسته ‏هاى او در حضورش بودم. او بسيار تند و بداخلاق بود. ناسزا و فحش ميداد؛ و من تحمّل ميكردم، و بر روى او تبسّم ميكردم. بهمين جهت عيال اختيار نكردم، با آنكه از سنّ من چهل سال ميگذشت. زيرا نگهدارى عيال با اين اخلاقِ مادر مقدور نبود ... بهمین خاطر به نداشتن زوجه تحمّل كرده، و با آن خود را ساخته و وفق داده بودم. گهگاهى در أثر تحمّل ناگواريهائى كه از مادرم به من میرسيد؛ ناگهان گوئى برقى بر دلم ميزد، و جرقّه ‏اى روشن می‏شد؛ و حال بسیارخوشی دست ميداد، ولى البته دوام نداشت و زود گذر بود. تا يك شب كه زمستان و هوا سرد بود و من رختخواب خود را پهلوى او و در اطاق او پهن میکردم تا تنها نباشد، و براى حوائج، نياز به صدا زدن نداشته ‏باشد. در آن شب كه من كوزه را آب كرده و هميشه در اطاق پهلوى خودم ميگذاشتم كه اگر آب بخواهد، فوراً به او بدهم، ناگهان او در ميان شب تاريك آب خواست. فوراً برخاستم و آب كوزه را در ظرف ريخته، و به او دادم و گفتم: بگير، مادر جان! او كه خواب آلود بود؛ و از فوريّت عمل من خبر نداشت؛ چنين تصوّر كرد كه: من آب را دير داده ‏ام؛ فحش غريبى به من داد، و كاسه آب را بر سرم زد. فوراً كاسه را دوباره آب نموده و گفتم: بگير مادر جان، مرا ببخش، معذرت ميخواهم! كه ناگهان نفهميدم چه شد... إجمالًا آنكه به آرزوى خود رسيدم؛ و آن برق ها و جرقه ‏ها تبديل به يك عالمى نورانى همچون خورشيد درخشان شد؛ و حبيب من، يار من، خداى من، بانظر لطف و عنایت خاصش به من نگاه کرد و چیزهایی از عالم غیب شنیدم و اين حال ديگر قطع نشد؛ و چند سال است كه ادامه دارد. 📒نور ملكوت قرآن(ج‏1) ، ص: 141 با اندكي تلخيص
4_5983312046635093816.mp3
8.34M
🎧 صوت کامل بیانات رهبر انقلاب در دیدار اعضای ستاد برگزاری کنگره ملی شهدای استان ۱۴۰۲/۰۵/۲۲ 💻 Farsi.Khamenei.ir