1. به حیدر به زهرا.mp3
زمان:
حجم:
1.4M
#مناجات_با_خدا
#استاد_حاج_اسماعیلی
به حیدر ، به زهرا
ببخشا مرا
منم عبد شرمنده ،
دستم بگیر ...
خدایا ، من روسیاهم ، من بنده ی گنهکارم ، اما با هزار امید اومدم درِ خونه ات ، نکنه دست رد به سینه ام بزنی ، میدونم لایق سخت ترین عذاب ها هستم ، اما دو تا اسم آوردم درِ خونه ات ، به دو تا اسم میخوام قَسَمت بِدِم ... « به حیدر ، به زهرا ، ببخشا مرا » به حق اون آقایی که شب ها سر می بُرد میانه ی چاه ، با چاه درد دل میکرد ...
┄┅•••✧❁•🌸•❁✧•••┅┄
مرکز تخصصی آموزش مداحی کریمه
https://eitaa.com/joinchat/3808494021Cb3e43d17af
3. زمزمه.mp3
زمان:
حجم:
5.99M
#روضه_حضرت_علی
#زمزمه_حضرت_علی
( علیه السلام )
#استاد_حاج_اسماعیلی
همه از ديده ي خود
خون فشانيد
کنار بسترم امشب بمانيد
دلم تنگه ، دلم تنگه
دلم تنگ
برايم سوره ي کوثر بخوانيد
نگاهم سوي زهراست ،
بهشتم روي زهراست
طبيبم را بگوئيد ،
شفايم بوي زهراست
خودم اينجا ،دلم
در کوي زهراست
قسم بر آه مانده کُنج سينه
قسم بر لاله ي پرپر زِ کينه
قسم بر خانه ي آتش گرفته
قسم بر کوچه ي تنگِ مدينه
مرا غم بال و پر سوخت ،
زِ آهم خشک و تر سوخت
زِ خجلت مُردم آنروز ،
که زهرا پشت در سوخت
خدا داند
تمام هستيم سوخت ...
( اما از امشب خونه ی علی بگم ... مولای من : )
توو خونه ، وِلوِله برپاست
رو زمین ، پیکرِ مولاست
دوباره حرف کفن شد
از میونِ این کفن ها
یه کفن ، می مونه تنها
که اونم مال حسن شد
کاشکی بمیره خواهری
برا برادرش
وقتی ، که بی کفن
روی زمینِ پیکرش
بس که مونده تنش
زیر هجومِ تیغِ و تیر
جای کفن ، باید
گذاشتنش روی حصیر
وقتی ، غروب عاشورا
می افته توو گودال
به ارباً اربا
مقتل ، میشه پُر از اشکِ
چِشای معصومِ ، علی و زهرا
#هیئت_شهید_گمنام
#بیست_و_یکم_رمضان1392
1. مناجات.mp3
زمان:
حجم:
1.01M
#مناجات_امام_زمان
( عجل الله تعالی فرجه )
#استاد_حاج_اسماعیلی
#آواز_دشتی
#درآمد
دلبرم یوسف زهراست
خدا میداند
یادش آرامش دل هاست
خدا میداند
#گوشه_بیات_راجه
آری ، اعمال من و توست
حجابِ من و او
وَر نه آن چهره هویداست
خدا میداند
#گوشه_عشاق
از همه بیشتر
آنکس که بوَد منتظرش
مادرش حضرت زهراست
خدا میداند
#شاعرسیدمجتبی_شجاع
1. درآمد دشتی.mp3
زمان:
حجم:
690.7K
#استاد_حاج_اسماعیلی
#آواز_دشتی
#گوشه_درآمد
دلبرم یوسف زهراست
خدا میداند
یادش آرامش دلهاست
خدا میداند
#شاعرسیدمجتبی_شجاع
#روضه_امام_جواد
#روضه_امام_حسین
( علیهما السلام )
#استاد_حاج_اسماعیلی
#دستگاه_ماهور
#گوشه_خاوران
چند جمله ، ذکر مصیبت آقا جواد الائمه ... خیلی مصائب دید ، هر کدوم از روضه های آقا جوادالائمه خودش یه مصیبت سنگینیه ، اما وقتی اون مصیبت رو یاد میکنی ، بی اختیار دلت میره کربلا ...
مثل یک شمع
کف حجره چکیدن
سخت است
وسط خانه ی خود
زَهر چشیدن سخت است
از سوی همسر خود
طعنه شنیدن سخت است
پَرِ خود را
به رویِ خاک کشیدن
سخت است
#شاعرمحمدجوادشیرازی
دوتا از امامای ما با زَهری که توسط همسرانشون خورانیده شد ، مسموم شدند ! یکی امام مجتبی بود ، یکی هم میوه ی دلِ امام رضا ، آقا جوادالائمه ... اما برا امام جواد خیلی سنگین تربود ! بگم برا چی ؟ موقعی که امام مجتبی رو اون زنِ خبیثه مسموم کرد بلافاصله خونه رو ترککرد ، تنها کسانیکه اومدن کنار امام مجتبی ،خواهراش بودن و برادراش ، بچه هاش اومدن ، زینب از امام مجتبی پرستاری میکرد ... اماقربونت بِرَم یا جوادالائمه ، موقعی که اون زنِ خبیثه آقا رو مسمومکرد ، درهای حجره رو بست ، اجازه نداد کسی بیاد به ملاقات آقا ، هی از شدت زَهر به خودش میپیچید ،هی صدا میزد یه قطره آب به لب خشکیدم برسانید ! جگرم داره میسوزه ... میخام بگم آقاجان یا جوادالائمه ... قربونت بِرم آقاجان ، تشنه از دنیا رفتی ، اما دلها بسوزه بَرا جدّ غریبت حسین ... آه ... نه تنها تشنه ، نه تنها گرسنه ... ،آه همه ی مصیبتهای دنیا رو ارباب ما کِشید ... بگم ؟ بِبرمت توو اون لحظه ی آخر توو گودال قتلگاه ؟
#روضه_ماهور
#آواز_ابوعطا
بسمت گودال از
خیمه دویدم من
امامجواد خواهر نداشت ... اما میخام بگم یا جوادالائمه ، خوب شد شما خواهر نداشتی ، ارباب ما چی کشید اون لحظه ی آخری که خواهرش اومد بالای گودال ؟ یه نگاهی کرد ، دید : « و الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِه » آه ... حسین همه ی توانشو جمع کرد ، صدا زد : خواهرم برگرد ... تو طاقت نداری این صحنه ها رو ببینی ... « وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ » { آیه 227 سوره شعراء }
┄┅•••✧❁•🌸•❁✧•••┅┄
مرکز تخصصی آموزش مداحی کریمه
https://eitaa.com/joinchat/3808494021Cb3e43d17af
#روضه_امام_جواد
#روضه_امام_حسین
( علیهما السلام )
#استاد_حاج_اسماعیلی
#دستگاه_ماهور
#گوشه_خاوران
چند جمله ، ذکر مصیبت آقا جواد الائمه ... خیلی مصائب دید ، هر کدوم از روضه های آقا جوادالائمه خودش یه مصیبت سنگینیه ، اما وقتی اون مصیبت رو یاد میکنی ، بی اختیار دلت میره کربلا ...
مثل یک شمع
کف حجره چکیدن
سخت است
وسط خانه ی خود
زَهر چشیدن سخت است
از سوی همسر خود
طعنه شنیدن سخت است
پَرِ خود را
به رویِ خاک کشیدن
سخت است
#شاعرمحمدجوادشیرازی
دوتا از امامای ما با زَهری که توسط همسرانشون خورانیده شد ، مسموم شدند ! یکی امام مجتبی بود ، یکی هم میوه ی دلِ امام رضا ، آقا جوادالائمه ... اما برا امام جواد خیلی سنگین تربود ! بگم برا چی ؟ موقعی که امام مجتبی رو اون زنِ خبیثه مسموم کرد بلافاصله خونه رو ترککرد ، تنها کسانیکه اومدن کنار امام مجتبی ،خواهراش بودن و برادراش ، بچه هاش اومدن ، زینب از امام مجتبی پرستاری میکرد ... اماقربونت بِرَم یا جوادالائمه ، موقعی که اون زنِ خبیثه آقا رو مسمومکرد ، درهای حجره رو بست ، اجازه نداد کسی بیاد به ملاقات آقا ، هی از شدت زَهر به خودش میپیچید ،هی صدا میزد یه قطره آب به لب خشکیدم برسانید ! جگرم داره میسوزه ... میخام بگم آقاجان یا جوادالائمه ... قربونت بِرم آقاجان ، تشنه از دنیا رفتی ، اما دلها بسوزه بَرا جدّ غریبت حسین ... آه ... نه تنها تشنه ، نه تنها گرسنه ... ،آه همه ی مصیبتهای دنیا رو ارباب ما کِشید ... بگم ؟ بِبرمت توو اون لحظه ی آخر توو گودال قتلگاه ؟
#روضه_ماهور
#آواز_ابوعطا
بسمت گودال از
خیمه دویدم من
امامجواد خواهر نداشت ... اما میخام بگم یا جوادالائمه ، خوب شد شما خواهر نداشتی ، ارباب ما چی کشید اون لحظه ی آخری که خواهرش اومد بالای گودال ؟ یه نگاهی کرد ، دید : « و الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِه » آه ... حسین همه ی توانشو جمع کرد ، صدا زد : خواهرم برگرد ... تو طاقت نداری این صحنه ها رو ببینی ... « وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ » { آیه 227 سوره شعراء }
#روضه_امام_محمد_باقر
(علیه السلام )
#استاد_حاج_اسماعیلی
#دستگاه_شور
#شور_محلی ( شوردشتی )
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَنْ شَهِدَ الْمِحْنَةَ وَالْبَلاءَ فِی یَومٍ عَاشُورا ... بریم در خونه ی امام باقر( علیه السلام ) ...
ای پنجمین امام
که معصومِ هفتمی
از ما تو را ز دور
« سَلامٌ عَلَیْکُمی »
بر دردِ جهلِ خَلق ،
زِ عالَم طبیبتر
نامت غریب و قبر،
زِ نامت غریبتر
نمیدونم الان توو مدینه ، کنار قبرستان بقیع ، آیا زائری هست ؟ آیا کسی هست پشت دیوارهای بقیع ، برا غربت امام باقر گریه کنه ؟ آقا شنیدم حاجیا از الان از مدینه همه رفتن ، هیچ شیعه ای توو مدینه نیست امشب ، اما اگه بخواهیم برا امام باقر روضه بخونیم روضه های امام باقر با همه فرق داره ...
روضه میخوانم
از زبان کسی
که خودش داغ کربلا دیده
در حوالی قتلگاهِ حسین
خولی و شمرِ بی حیا دیده
باقرالعلم اینچنین فرمود
جدّ ما را
به پنج حربه زدند !
روایت از قول امام باقرِ : « لَقَدْ قُتِلَ بِالسَّیْفِ وَ السِّنَانِ وَ بِالْحِجَارَةِ وَ بِالْخَشَبِ وَ بِالْعَصَا » ... پنججور جدّ ما رو کُشتن ، یه عده با شمشیر میزدن ، یه عده با نیزه میزدن ، یه عده با سنگمیزدن ، یه عده با چوب میزدن ، پیرمرداشون با عصا میزدن ، ای کاش همینجا تمام میشد سادات منو ببخشند ... « وَ لَقَدْ أَوْطَئُوهُ الْخَیْلَ بَعْدَ ذَلِک » بعد همه ی اینها بدن نازنینشو با اسبهاشون لگدمال کردن ... { بحارالانوار جلد ۴۵ ص ۹۱ }
باقرَالعلم اینچنین فرمود
جدّ ما را
به پنج حربه زدند !
لشکری با تمام بی رحمی
به غریبی ، هزار ضربه زدند
شعربلنده ، خلاصه کنم ، همه ی اینها رو امام باقر داره میگه من می دیدم ...
« دادِ زینب بلند شد اینجا ، پسرِ مادرِ مرا نزنید » ... قربونت بِرم ، عمّه ی سادات ...
داد زینب بلند شد اینجا
پسرِ مادر مرا نزنید ...
تن صد چاک و
بی دفاعش را
دیگر اینگونه با عصا نزنید
آی ی ی ... امام صادق فرمود : اون زین اسبی که بابای ما رو به توسط همون زین اسب ، مسمومکردند ، اون زین اسب رو ، ما اهل بیت ، نگهداشتیم ، منتظریم منتقم بیاد ... میخام بگم یا امام صادق ، این یه زین اسب بود ، اینطوری شما رو عزادار کرد ، اما دلها بسوزه برا اون لحظه ای که ، امام زمان توو ناحیه مقدسه فرمود : اسب بی صاحب با خواری و ذلت برگشت سمت خیمه ها ، یه مرتبه همه ی مُخدّرات از خیمه ها بیرون دویدند ، نگاه کردن دیدن زینِ اسب واژگونه ! هر کسی یه سؤالی میکرد ... یکی سؤال میکرد ذوالجناح داداشم چی شد ؟ یکی سؤال میکرد ذولجناح ، بابام وقتی میرفت لباش خشکیده بود ! بگو ببینم به بابام آب دادن یا نه ؟ « صَلَّی اللهُ عَلَیْکَ یَا مَولای یَا اَبَاعَبْدِالله » هر جا نشستید سه مرتبه صدا بزن یا حسییین ...
#روضه_دستگاه_شور
1. ای پنجمین امام.mp3
زمان:
حجم:
7.36M
#روضه_امام_محمد_باقر
(علیه السلام )
#استاد_حاج_اسماعیلی
#دستگاه_شور
#شور_محلی ( شوردشتی )
ای پنجمین امام
که معصومِ هفتمی
#روضه_دستگاه_شور
1. مناجات.mp3
زمان:
حجم:
4.31M
#مناجات_امام_زمان
( عجل الله تعالی فرجه )
#روضه_فرزندان_حضرت_زینب
( علیهم السلام )
#استاد_حاج_اسماعیلی
#دستگاه_ماهور
#درآمد
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
#گوشه_گشایش (شعر مقدمه)
« عمری ، غریبِ فاطمه ، صبح و مَساء گریست » ... قربونت بِرَم امام زمان ...
عمری ، غریبِ فاطمه
صبح و مَساء گریست
وقتِ مُرورِ
مِحنتِ آل عبا گریست
#گوشه_داد
از دستِ دشمنان نه فقط
بلکه روز و شب
وقت گناهِ شیعه ی پُرمُدَّعا
گریست ...
( امشب بیائیم از امام زمان معذرت بخواهیم ، خیلی با گناهانمون ، دلِ آقا رو به درد آوردیم ... )
خیلی برای غُصِّه ی ما
غُصِّه خورده است
در فتنه ها
به سختی احوال ما گریست
در مجلس دعای فرج
حاضر است او
هر دَم شنید ،
ناله ی مهدی بیا ، گریست
( اما شب چهارم مُحرم ، دیگه برا چی امام زمان گریه می کنه ؟ )
در روضه ی شهادتِ
گُل های عمّه اش
خیلی برای غربتِ
آن لاله ها گریست
امام زمان رو دعوت کنیم توو مجلسمون ، همه باهم : « یاصاحب الزمان ... » این صداتو آزاد کن ، « یاصاحب الزمان ...
┄┅•••✧❁•🌸•❁✧•••┅┄
مرکز تخصصی آموزش مداحی کریمه
https://eitaa.com/joinchat/3808494021Cb3e43d17af
1. ورود اسرا به کوفه.mp3
زمان:
حجم:
7.43M
#روضه_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
#استاد_حاج_اسماعیلی
#شور_عرب_یا_نغمه_صبا
گفت زینب ای که برعالَم
توآقایی « حسین »
┄┅•••✧❁•🌸•❁✧•••┅┄
مرکز تخصصی آموزش مداحی کریمه
https://eitaa.com/joinchat/3808494021Cb3e43d17af
#روضه_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
#استاد_حاج_اسماعیلی
#شور_عرب_یا_نغمه_صبا
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا اَباعَبْدِاللَّه
گفت زینب ای که برعالَم
توآقایی « حسین »
سربه صحرا بُرده ای
گَشتی تماشایی « حسین »
( چند روزه ، زینب ، برادرش حسین را ندیده ، زینبی که حتی یک روز فراق برادرش حسین را ندیده ، حالا چی داره میگه زینب ؟ )
ای که روزی
زینتِ دوش پیمبر بوده ای
پس چرا این روزها
بر نیزه پیدایی « حسین »
گَه تنورِ خولی و
گاهی سرِ بازارها
زیرِضربِ چوب ها
بس سرخ سیمایی « حسین »
#اوج
کوفه با آوای قرآنِ تو
زیرورو شده
نِی فقط همراه ما
هم صحبتِ مایی « حسین »
#اوج
صوتِ قرآن تو
دل آرام بنمود ، ای اَخا
نغمه هایت میدهد
دل را شکیبایی « حسین »
همین که خبر رسید به مردم کوفه ، دارند اُسرای کربلا رو میآرند ، مردم همه جمع شدند توو کوچه و بازار ، خیلی ها بالا پشت بوم ها ... ، همه اومدند به استقبالِ زینب ... ، کدوم مردم کوفه ؟ همون هایی که نامه نوشتند برای حسین ، بیا آقا ... حالا منتظرند بچه های پیغمبر(ص) را بیارند ، اینها نوامیسِ فاطمه اند ، همین که وارد شهر شدند ، یه مرتبه بی بی عقیله ی بنی هاشم ، نعره ی حیدری کِشید : « اُسْکُتُوا » همه بی اختیار ساکت شدند ،حتی زنگ شترها از حرکت ایستاد ، شروع کرد به خطبه خواندن : آی نامردهای کوفی ، آی زن های کوفی ، خبر ندارید مردهای شما توو کربلا چه کردند ؟ خبر ندارید چه جگری از پیغمبر(ص) سوزاندند ؟ صدای گریه و شیون بلند شد ، اِبْنِ زیادِ معلون داره می بینه ، دید الانه که مردم به هم بریزند ، هر لحظه ممکنه این مردم قیام کنند ، گفت کی بلده زینب را آرام کُنه ؟ یه ملعونی بلند شد گفت من زینب را می شناسم ، زینب خیلی به حسینش علاقه داره ، چند روزه حسین را ندیده ، چه کنیم ؟ گفت سرِ حسین کجاست ؟ بیارید به نیزه بزنید ، بیارید مقابل زینب ، یه مرتبه دیدند لحن کلام زینب عوض شد :
سری به نیزه بلند است
در مقابل زینب
خدا کُند که نباشد
سرِ برادر زینب ...
صَلَّی اللهُ عَلَیْکَ یَا مَوْلای یَا اَباعَبْدِاللَّه
10/5/1402
1. ورود اسرا به کوفه.mp3
زمان:
حجم:
7.43M
#روضه_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
#استاد_حاج_اسماعیلی
#شور_عرب_یا_نغمه_صبا
گفت زینب ای که برعالَم
توآقایی « حسین »
10/5/1402