#استقبال_از_ماه_مبارک_رمضان
#حضرت_رقیه_س_شهادت
دوباره عطر مناجات در فضا پیچید
کنار سفرهی افطار، ربنا پیچید
رسید مژده که هان عید اولیای خداست
حوالهی ازلی را برای ما پیچید
فرشتههای خدا بال نور گستردند
و در بسیط زمین و زمان صدا پیچید
صدا صدای خدا بود: بندهام برگرد
بیا اگر چه گناهت به دست و پا پیچید
چه میزبان رئوفی که لحظهی اول
برای خستگیام نسخهی شفا پیچید
دوباره زمزمهی " جوشن " و " ابوحمزه"
میان بغض گلوگیر نالهها پیچید
چقدر جاذبهی " افتتاح" سنگین است
دل رمیدهی من سمت التجا پیچید
غزل به یاد خرابهنشین شام افتاد
سه سالهای که نفس را به نینوا پیچید
#استقبال_از_ماه_مبارک_رمضان
سلام موهبت بیکران، خوش آمدهای
سلام مرحمت ناگهان، خوش آمدهای
سلام آیهتر از لحظههای جاری عمر
سلام بهتر از آب روان، خوش آمدهای
سلام بر تو و بر سی سحر ستاره و نور
سلام ماه پر از کهکشان، خوش آمدهای
تو ای خلاصۀ باران بیامان حضور
تو ای چکیدۀ هفت آسمان، خوش آمدهای
نسیم خوشخبری آمد از مناره، چه خوب!
وزید عطر تو بین اذان، خوش آمدهای
بیا که باز نمکگیرمان کنی با عشق
کنار سفرۀ خرما و نان، خوش آمدهای
تو میهمان منی؟ یا منم که مهمانت؟
خوش آمدم به تو، ای میزبان، خوش آمدهای
جوانهها همه چشمانتظار مهر تواند
به باغ خشک دل، ای باغبان، خوش آمدهای
برای من که پر از شرم ماه شعبانم
بمان تو ای رمضانم، بمان، خوش آمدهای
#استقبال_از_ماه_مبارک_رمضان
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
ماه مهمانی خدا آمد
ابروی یار در سما آمد
تا که راهم دهند بنشینم
سوز و آهم دهند بنشینم
قَدر و یس و نور میخوانم
از شراب طهور میخوانم
گریههای زیاد میخواهم
های های زیاد میخواهم
اشک من گاه اشک توبه شود
اشک من گاه اشک روضه شود
بنده اینجا بیاید آزاد است
هر که ویران بیاید آباد است
در پناهِ حسین میبخشند
با نگاهِ حسین میبخشند
شمع و پروانهی دل است حسین
در نهانخانهی دل است حسین
در توانِ غریب نایی نیست
حاجتی غیر آشنایی نیست
از حضورت نیامده گفتیم
محنتی بدتر از جدایی نیست
چشم و دل سیرها خبر دارند
بهتر از ساحت تو جایی نیست
پیش لطف کسی به غیر از تو
دست من کاسهی گدایی نیست
در حضور تو ای اجابت محض
مسئلتکردن ابتدایی نیست
ابتدا گر کنی به جود و کرم
میرسد دائم، انتهایی نیست
پَر شکستم که پیش تو باشم
این کبوتر دلش هوایی نیست
دائماً بُردهایم در بندت
لذتی را که در رهایی نیست
حسرت بی حساب خواهد خورد
هر که را مُهر کربلایی نیست
خاکِ راهِ توأم، به سر غیر از
جای پای تو ردِّ پایی نیست
داد و فریاد میکنم اینجا
گریه بر بوریا ریایی نیست
**
بی کفن مانده بود در گودال
از وطن مانده بود در گودال
ظاهرا یک نفر ولی در اصل
#پنج_تن مانده بود در گودال
آتش خیمهها که جای خودش
سوختن مانده بود در گودال
از گلوی بریده گفت بیا
از سخن مانده بود در گودال
مادرش قد خمیده مویهکُنان
با حسن مانده بود در گودال
از حسینِ مدینه تنها یک
پیرهن مانده بود در گودال
گفت زینب: زمان رفتن خود
جان من مانده بود در گودال
#استقبال_از_ماه_مبارک_رمضان
#حضرت_رقیه_س_شهادت
دوباره عطر مناجات در فضا پیچید
کنار سفرهی افطار، ربنا پیچید
رسید مژده که هان عید اولیای خداست
حوالهی ازلی را برای ما پیچید
فرشتههای خدا بال نور گستردند
و در بسیط زمین و زمان صدا پیچید
صدا صدای خدا بود: بندهام برگرد
بیا اگر چه گناهت به دست و پا پیچید
چه میزبان رئوفی که لحظهی اول
برای خستگیام نسخهی شفا پیچید
دوباره زمزمهی " جوشن " و " ابوحمزه"
میان بغض گلوگیر نالهها پیچید
چقدر جاذبهی " افتتاح" سنگین است
دل رمیدهی من سمت التجا پیچید
غزل به یاد خرابهنشین شام افتاد
سه سالهای که نفس را به نینوا پیچید