❃﷽ ❃
#جمعه_های_دلتنگی
#امام_زمان_علیه_السلام
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
روزها را چقدر بشمارم تا به صبحی رسم که برگردی
با طلوع تو رخت بربندد لحظه های غروب دلسردی
کاش تقویم ، هِی ورق می خورد ، روز موعود می رسید از راه
کاش قدری اجل امان می داد ، قبلِ مرگم ظهور می کردی
حسرت دیدنت به دل مانده ، چشمم از انتظار لبریز است
جان عالم فدای غربت تو ، در کجاها غریب می گردی؟
بی تو هر ثانیه پر از دردم ، از تب انتظار می سوزم
ای طبیبم بیا که بیمارم ، ای تویی که دوای هر دردی
زور بازوی حیدری داری ، معجزات پیمبری داری
از تبار علی و اولادش ، یابن زهرا ! تو آخرین مردی
خواب دیدم رسیدی از راه و با حضورت جهان گلستان شد
یوسف فاطمه! به همراهت صد بغل یاس و نرگس آوردی
نذر کردم برای قربانی ، زیر پایت فدا کنم جان را
می نشینم به راه آمدنت با امیدی که جمعه برگردی
#رقیه_سعیدی_کیمیا
۱۴۰۳/۱۰/۸
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🤲
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
4_6019317358772884452.mp3
زمان:
حجم:
1.81M
#امام_زمان_علیه_السلام
#زمزمه
بی تو گره از کار دنیا وا نمیشه
بی تو دل مرده ی من احیا نمیشه
دیدن اون جمال زیبای تو آیا؟؟
نصیب عاشق تو میشه یا نمیشه؟
یعنی ظهور تو رو می بینم ؟
یعنی به محضر تو می شینم ؟
اگه تو رو ندیدم و مُردم
بیا بیا زمان تلقینم
عجل علی ظهورک مولا(۴)
حرف دلم یکیّه و دوتا نمیشه
عشق کسی توی دل من جا نمیشه
اگه برم تموم دنیا رو بگردم
هیشکی به خوبی شما پیدا نمیشه
برای من مقصد و مقصودی
وعده حق مهدی موعودی
اگه به فکر تو نبودم من
ولی همش به فکر من بودی
عجل علی ظهورک مولا(4)
بی تو عدالت خدا معنا نمیشه
جز تو کسی منجی این دنیا نمیشه
چیزی به غیر ذوالفقار بی قرارت
مرهم زخم مادرت زهرا نمیشه
خیمه زدی توی کدوم صحرا
ای آرزوی زینب کبرا
بیا به حق علیه اصغر
بیا به حق محسن زهرا
عجل علی ظهورک مولا(4)
#مرتضی_کربلایی
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
السلام علیک یا صاحب الزمان (عج)
#شعر_انتظار
#سه_شنبه_های_دلتنگی
#امام_زمان_علیه_السلام
─┅═࿐ྀུ༅𖠇࿐ྀུ༅═┅─
در شهـر عشـق ، شاه ترین شهـریار ، تو
بر خلقــت زمیـن و زمـان ، اعتبــار ، تو
روشن بنام توست دلِ کوچه های شهر
با چتـر نور ، بر سـرِ ما ، سـایه سار ، تو
آیینــــهٔ تمــــام نمــــایِ تمــــامِ عشــــق
تصــویرِ قـابِ آینـــه را خـوش نگار ، تو
بر قامت بلنـد غـزل ،خوش نشسـته ای
بر شاخه های خشکِ غزل،برگ وبار ، تو
هر چشمه قطره ایست فقط، از یَمِ شما
ای مایـهٔ زلالـــیِ هر چشمـــه ســـار ، تو
باران تـریـن ! اسیــر غم خشکســالی ام
بر این کویــر ، نـم نـمِ بـاران ! ببــار ، تو
بر صورتِ سیــاهِ زمیــن خـو گرفته ایم
ای مَــه ! بتـاب بر دلِ این شــامِ تار ، تو
افســرده در کنارِ زمستـان نشســته ایم
بر انجمــاد قلب زمیـــن ، نـو بهــار ، تو
غـــم ، خانه کرده است به قلب زمینیان
ما غصّــه پروریم ، ولــی غمگســـار ، تو
در بیقــراری و غـمِ هجـرانت ای عــزیـز!
از دست رفتــه ایم ولــی ، برقـرار ، تو
فیــروزه ایست رنگ دلم رو به جمکران
هستی به پنج گنبــد خود ، آشـکار ، تو
از سیــزده ستــاره سرشتـه ست نورتان
مــاه شـبِ چهـــــاردهِ ایـن تبــــار ، تو
از بغــض کوچه و در و دیوار و فاطمـه
تا کربـــلا و شــــام بـلا ، داغـــدار ، تو
دسـتت گرفته قبضــهٔ شمشیـر حیدری
شایستـهٔ صیـانت از این ذوالفقـار ، تو
پایان هفتــه ، غــرق تماشـای حسرتیم
در ندبه های جمعــه ، غـمِ انتــظار ، تو
چون "کیمیا"، به پای شمـا خاکسار ، من
بر بیت بیتِ هــر غــزلـم ، اعتبــار ، تو
─┅═࿐ྀུ༅𖠇࿐ྀུ༅═┅─
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
❃﷽ ❃
#تمنای_ظهور
#امام_زمان_علیه_السلام
#سرودهٔ_رقیه_سعیدی_ڪیمیا
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
چه می شود که بیایی و من زغصه درآیم
به پیشواز تو آقا ، به پا که نه ! به سر آیم
چه می شود که به قدر تمام غیبت کبری
تمـــام عقـــدهٔ دل را به نزد تو بگشایم
چه آرزوی قشنگی که در حضور امامم
سروده ای بنویسم چکامه ای بسرایم
برای وصف نگاهت اگر به قدر نگاهی
نمک به سفرهٔ شعرم دهی ز عهده بر آیم
چه افتخار بزرگی ، اگر زبان ز تو گوید
مدیحه از تو بخوانم فقط تو را بستایم
میسر است فقط با نگاه لطف تو آقا
اگر که از دل شعر و غزل رُخی بنمایم
خوش است آن قدمی که شده ست نذر ظهورت
و سربلند ، سری که به زیر پای تو سایم
شده ظهور تو حاجت ، بریده ام ز حوائج
که نام سبز تو جاریست در قنوت دعایم
به «کیمیا»ی سعادت نمی رسم مگر آنکه
تمام عمر حودم را به خدمت تو در آیم
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۴/۲/۷
❃﷽ ❃
#امام_زمان_علیه_السلام
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
روزها را چقدر بشمارم تا به صبحی رسم که برگردی
با طلوع تو رخت بربندد لحظه های غروب دلسردی
کاش تقویم ، هِی ورق می خورد ، روز موعود می رسید از راه
کاش قدری اجل امان می داد ، قبلِ مرگم ظهور می کردی
حسرت دیدنت به دل مانده ، چشمم از انتظار لبریز است
جان عالم فدای غربت تو ، در کجاها غریب می گردی؟
بی تو هر ثانیه پر از دردم ، از تب انتظار می سوزم
ای طبیبم بیا که بیمارم ، ای تویی که دوای هر دردی
زور بازوی حیدری داری ، معجزات پیمبری داری
از تبار علی و اولادش ، یابن زهرا ! تو آخرین مردی
خواب دیدم رسیدی از راه و با حضورت جهان گلستان شد
یوسف فاطمه! به همراهت صد بغل یاس و نرگس آوردی
نذر کردم برای قربانی ، زیر پایت فدا کنم جان را
می نشینم به راه آمدنت با امیدی که جمعه برگردی
#رقیه_سعیدی_کیمیا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🤲
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─