#فاطمیه
چند روزی بیشتر مهمان حیدر نیستم
شعله را بخشیدم اما راضی از در نیستم
فکر می کردم که زینب را عروسش میکنم
حیف در آن لحظه ها من پیش دختر نیستم
بعد از این دیگر علی با چاه صحبت می کند
در هجوم فتنه ها غمخوار شوهر نیستم
تیغ دشمن که به فرق همسرم آید فرود
مرهم زخمش منم،آن لحظه دیگر نیستم
غصه دارم من که در دشت بلا وقتی حسین
زیر لب آهسته می گوید که مادر نیستم
در غم محسن شبانه اشک میریزم ولی
شاهد قنداقه ی خونین اصغر نیستم
#زهرا_کلیدری
┄┅•••✧❁•🌸•❁✧•••┅┄
مرکز تخصصی آموزش مداحی کریمه
@karimeeh