eitaa logo
مؤسسه مداحی کریمه
24.7هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
3.6هزار ویدیو
108 فایل
آموزش اصول وفنون مداحی،روضه خوانی و سینه زنی ومولودی خوانی و...باتمرکزبرمهارت افزایی 📌به صورت حضوری،مجازی وخصوصی 📌اعطای گواهینامه معتبر 📌اساتید مجرب حوزه و دانشگاه پشتیبانی:@karimeadmin 🏢قم،عطاران
مشاهده در ایتا
دانلود
. امشب که محفلم زحضورت منّوراست روی منّور تو مرا مهر انور است ای باغبان که سر زده ای باسرت به من از عطر تو خرابه بهشتی معطّر است من تشنه ی وصال توبودم ، خدا گواست دیدار چهرۀ تو مرا آب کوثر است در آیه های مصحف روی توخوانده ام زخم سرت زداغ دل من فزون تراست برچهره ومحاسن غرقه به خون تو هم خون اکبر تو و هم خون اصغر است ای داده بوسه برلب تومصطفی، چرا روی لبت نشانه زچوب ستمگر است روی کبود مادر خود راکه دیده ای روی کبود دختر تو مثل مادر است اشکم وضو وقبله تو و مُهرمن لبت وقت نماز آخر والله واکبر است کردم سجودونیست قیامی پس از سجود هنگام رفتن است ونفس های آخراست با اشک خودسرود«وفایی» که ای حسین ازماتم رقیّه دلم درد پرور است ✍ .
. امشب که محفلم زحضورت منّوراست روی منّور تو مرا مهر انور است ای باغبان که سر زده ای باسرت به من از عطر تو خرابه بهشتی معطّر است من تشنه ی وصال توبودم ، خدا گواست دیدار چهرۀ تو مرا آب کوثر است در آیه های مصحف روی توخوانده ام زخم سرت زداغ دل من فزون تراست برچهره ومحاسن غرقه به خون تو هم خون اکبر تو و هم خون اصغر است ای داده بوسه برلب تومصطفی، چرا روی لبت نشانه زچوب ستمگر است روی کبود مادر خود راکه دیده ای روی کبود دختر تو مثل مادر است اشکم وضو وقبله تو و مُهرمن لبت وقت نماز آخر والله واکبر است کردم سجودونیست قیامی پس از سجود هنگام رفتن است ونفس های آخراست با اشک خودسرود«وفایی» که ای حسین ازماتم رقیّه دلم درد پرور است ✍ .
تا حسین ازجان گذشت و سوی قربانگاه رفت از زمین تا آسمان، پیوسته دود آه رفت چون قدم در وادی سرخ منا می‌زد حسین از حرم تا قتلگه، زینب صدا می‌زد حسین ذوالجناح او به خیمه سر به‌خاک غم نهاد ازفغان کودکان، لرزه به عرش حق فتاد چون که آتش ازغمش بر ماسوا می‌زد حسین از حرم تا قتلگه، زینب صدا می‌زد حسین مثل برق ازپیش چشمش می‌گذشت آن لحظه‌ها دست بر سر، داشت بر لب، ناله‌ی واغربتا داغ وقتی بر دل اهل ولا می‌زد حسین از حرم تا قتلگه، زینب صدا می‌زد حسین قاتل از یک سو دوید و زینب از یک سو دوید قاتل اوخنجر و زینب ز دل آهی کشید با هزاران زخم دم از ربنّا می‌زد حسین از حرم تا قتلگه، زینب صدا می‌زد حسین لحظه‌ای که با خدا، لبریز شور و حال بود اول معراجِ او از خاک آن گودال بود درهمان لحظه که پَر سوی خدا می‌زد حسین از حرم تا قتلگه، زینب صدا می‌زد حسین از زمین تا آسمان، گلبانگ واویلا رسید ناگهان برگوش او، فریادی از زهرا رسید چون که سر بر دامن خیرالنسا می‌زد حسین از حرم تا قتلگه، زینب صدا می‌زد حسین ✍
ای که تویی حسین را نور عین رقیه خاتونی و بنت الحسین سه ساله و معلم مکتبی فروغ بخش دیده‌ی زینبی تو رهرو عقیده و جهادی تو رهنمای راه اعتقادی تو بهترین پدیده‌ی مکتبی حسین‌خو و زینبی مذهبی به بحر عشق و عاشقی گوهری سفینة النجات را لنگری طینت تو پاکتر از گل بُوَد نور وجود تو توکل بود بزرگ عالمی! کجا کوچکی باب حوائجی! اگر کودکی نور تو ای شهیدۀ راه عشق سرزده از سپیده‌ی راه عشق به زخم جان و دل ما مرهمی باب مراد همه‌ی عالمی تو رنگ و بو به زمزمه می‌دهی که عطر و بوی فاطمه می‌دهی سوخته جان‌ها زشرار غمت جان همه فدای عمر کمت گذشته در فراق شب‌های تو ندیده کس خنده به لب‌های تو سه‌ساله‌ای و پُر زجوش و خروش رنج چهل ساله کشیدی بدوش چون تو کسی داغ صبوری ندید این‌همه رنج و داغ دوری ندید نشد دلت لحظه‌ای از غم بری تاکه شدی به رنگ نیلوفری هیچ کسی نگفت جرمت چه بود که شد رخت زضرب سیلی کبود به نُه فلک شرر زده شیونت کبود شد زتازیانه تنت شبی که ماندی عقب از قافله پای تو شد زخار پر آبله تو شعله بر دیده‌ی تر می‌زدی ناله‌ی ای پدر پدر می‌زدی تو دیده‌ای جمال نورانی‌اش تو دیده‌ای شکسته پیشانی‌اش تو شسته‌ای به اشک غم نای او تو داده‌ای بوسه به لب‌های او به وصف تو ای گل مینو سرشت عشق به روی برگ گل‌ها نوشت کجا کسی به غیر تو جان خود نثار کرده بهر مهمان خود «وفائی‌ام» ملول وخسته دلم به یاد ناله‌ات شکسته دلم ✍
. امشب دوباره نور خدا جلوه می کند انوار دوست درهمه جا جلوه می کند وقتی که می رسدچمن آرای ما ز راه درپیش چشم اهل ولا جلوه می کند مه خوشه چین خرمن حسن رخش شود هر لحظه ای که دلبر ما جلوه می کند بر روی دست هادی دین گر نظرکنی آئینه دار نور خدا جلوه می کند او درمدینه پای به دنیا نهاده است اما فروغ او همه جا جلوه می کند آمد امام عسکری وپیش روی او گل دربهار عشق کجا جلوه می کند دانی چرا مدینه صفای دگر گرفت با او چو باغ غرق صفا جلوه می کند شهر مدینه روشن از او شدکه چهره اش همچون مهی به اوج سما جلوه می کند ای رهروان راه ولایت چه غم ز راه ره با حضور راهنما جلوه می کند اکنون خبرکنید گدایان عشق را زیرا محیط جود وسخا جلوه می کند هرکس که جام عشق به دستش گرفت گفت درپیش چشم آب بقا جلوه می کند مارا امید لطف وشفاعت از اوبود وقتی که او به روز جزا جلوه می کند تا او دعا کند به ظهور عزیز خویش هرسو هزار دست دعا جلوه می کند باغی پراز صفاست «وفایی» به سینه اش درهر دلی که مهر ووفا جلوه می کند ✍ .
. السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ الْهَادِيَ الْمُهْتَدِيَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ پرواز کُند دل به هوای عتبات درسامره گیرد زِ حسن آب حیات ذکر لب هر عاشقش امشب باشد بر شمس جمال گُل هادی صلوات ................................. . ✍ برخلق فروغ ایزدی داده خدا سرچشمه ی فیض سرمدی داده خدا در دست امام هادی ازباغ بهشت امروز گل محمدی داده خدا ......... تا پای جان نغمه ی شادی ازدل باغ شنفت گل بانفس بهارخندیدوشکفت میلاد امام عسکری را به همه بایک صلوات تهنیت باید گفت .
. با حضرت زینب کوکب روشن من، ای مه منظومه ی من آه ای دخترک خسته ومظلومه ی من مدتی می گذرد خواب نداری بنشین به روی پای خودت تاب نداری بنشین ازچه بردیده ی من دیده ی خود دوخته ای توچه دیدی به رخ من که چنین سوخته ای گرچه روزمحن من شب یلدای شماست این کبودی سند غربت بابای شماست سعی کن غم به دلت اینهمه غالب نشود دخترم چون توکسی ام مصائب نشود آنقدرداغ ببینی که دلت داغ شود لاله های جگرت زینت هرباغ شود چهره ی غرق به خونی زپدر می بینی آه ازآن لحظه که در تشت جگرمی بینی دل شرر دارد وچشمان ترم می سوزد تا تو را می نگرم من، جگرم می سوزد شدسرشته غم واندوه به آب وگل تو همه فریاد برآرند امان از دل تو گل یاس چمنم، ای گل دردانه ی من گوش کن برسخنم روشنی خانه ی من دل تو چون دل من همدم اندوه وبلاست پیش روی تو عزیزم سفرکرب وبلاست باخبرباش که من پیرهنی دوخته ام پیرهن که چه بگویم، کفنی دوخته ام گرچه دربین مصیبات وبلا تنهایی تودرآن وادی طف نایبة الزهرایی روشنی بخش دلم دل زغمت تاریک است دخترم گریه مکن روز دهم نزدیک است صحبت ازقتلگه وسینه ی افروخته است لب فروبند «وفایی» جگرم سوخته است ✍ .
. عطرمادر ای که برگل های زهرا تو ارادت داشتی بعد زهرا راه در گلزار جنّت داشتی درمقام ومنزلت آئینۀ نور و کمال مظهر شرم وعفافی و نجابت داشتی از نگاه رأفتت عطر ولایت می چکید بر امیر مؤمنان ایمان و الفت داشتی عمرتو طی شد به طوف کعبۀ ایمان وعشق دائماً ازاشک خود غسل زیارت داشتی عطرمادر باز هم پیچید درگلزار وحی بس که برگل های زهرا تو محبّت داشتی خوانده ای خود را کنیز خانۀ زهرا ،ولی محضر گل های او قدر وشرافت داشتی هم ادب آموز پرچمدار عاشورا شدی هم برای بچه هایت درس غیرت داشتی درکنار علقمه عباس تو باخون نوشت درقیام روز عاشورا شراکت داشتی مادری می کرد زهرا جای تو درعلقمه جای آن رأفت که برگل های عترت داشتی واژۀ اُم البنین را خط زدی ازدفترت در دل از داغ بنین خود مصیبت داشتی تاکه مردم را کنی بیدار از خوابی عمیق با قیام گریه های خود رسالت داشتی هیچ گه غافل مشو از حُرمت اُم البنین ای «وفایی» ازخدا هرگاه حاجت داشتی ✍ .
. ای بانوی وارسته ی دین ام بنین برچنبر اسلام نگین ام بنین فریاد زدی بر سر بیداد وستم با ناله و آه آتشین ام بنین ✍ .
بازهم پیک صبا مُشک فشان آمده است برمشام همه عطری ز جنان آمده است هاتفِ غیب خبر می‌دهد از رویش گُل صحبت از بانوی گُل‌ها به میان آمده است با گُل یاس، زمین را به فلک پُل زده‌اند روی سینه به ادب، خیل مَلک گُل زده‌اند این چه شوری است که در ذکر جمیل همه است کوثری ناب روان‌گشته از این زمزمه است ابر رحمت به سر خلق دمادم جاری است همه آفاق پُر از فاطمه یا فاطمه است به فلک وادی این طور چه دیدن دارد نغمه‌ی اهل سماوات، شنیدن دارد تا که قدسی نفسان جلوه‌ی طوری دیدند در دل ختم رُسل شوق و سروری دیدند همه لبخند زنان عطرفشانی کردند روی دامان خدیجه، گُل نوری دیدند مات بودند که نوزاد چها می‌گوید که شنیدند همه، حمد خدا می‌گوید چه مبارک سحری داشت شب میلادش جبرئیل آمده ازبهر مبارک‌بادش همه جا پُرشده از زمزمه‌ی «اعطینا» دیدنی بود رسول للَه و روی شادش کوثری گشت روان، عطر حیاتی برخاست و به شادیِ دلِ او صلواتی برخاست کوثر و قدر بخوان، جلوه‌ی توحید رسید قبله‌ی جانِ همه، کعبه‌ی امید رسید باز هم زمزمه کن آیه‌ی تطهیر بخوان زُهره و فاطمه و طاهره، خورشید رسید ذرّه ذرّه همه محو گُل خورشید شوید زائر عارف این کعبه‌ی توحید شوید به فروغش، به جمالش، به جلالش به فضائل، به خصائل، به کمالش صلوات به خداوند که سادات جهان مادری‌اند به خود فاطمه تنها نه، به آلش صلوات هردل غرق غمی، نور امیدش زهراست هرکه مشتاق جنان است، کلیدش زهراست آمد او تا که بشر فانی فی‌الله شود بشر از جهل رها گردد و آگاه شود می رود زود ولی چند بهاری کافی است تاکه او بر همه روشنگر این راه شود تاکه از خواری دنیا به همه حرفی گفت عطر بیداری او خواب جهان را آشفت هر زبانی که به «یا فاطمه» تطهیر شود گوید او آمده تا نور سرازیر شود هدف آمدنش چیست؟ همین می دانم تا ولایت به خود فاطمه تفسیر شود صحبت اهل ولایت به جز این زمزمه نیست «زیر این چرخ، علی دوست‌تر از فاطمه نیست» عمر پُر برکت او از چه حکایت دارد؟ از چه از مردم این شهر، شکایت دارد؟ همه ی عمر کمش گفت، «وفایی» بر خلق که علی برهمه‌ی خلق، ولایت دارد بی علی هیچ ره سیر الی‌اللهی نیست جز از این راه، به فردوس برین راهی نیست ✍ https://eitaa.com/joinchat/3808494021Cb3e43d17af
❣﷽❣ 🌹 به مناسبت ای مظهر مظهرالعجایب الغوث مظلوم‌ترین حاضرغایب الغوث جز دیدن‌تو چه آرزویی داریم؟ ای رغبت لیلةالرغایب الغوث! ( ) 💐🌹💐 سر رشته ناب گفتگوها، فرج است بغضی که نشسته در گلوها، فرج است سوگند به لیلة‌الرغائب ای دوست سرفصل تمام آرزوها، فرج است ( ) 💐🌹💐 خواهم که مرا حال کبوتر بدهند دل را به هوای وصلِ گل، پَر بدهند ای کاش به لیلة‌الرغائب ای دوست گل نغمه و مژده‌ی فرج سر بدهند ( ) 💐🌹💐 به یاد روی تو هستم، چه آرزو دیگر چه خوب می‌گذرد لیلة‌الرغائب من () 💐🌹💐 از درد زمانه‌ی فلج می‌خوانم از ساحت آخرین حجج می‌خوانم در خلوت لیلةالرغائب قطعاً عَجّل لِوَلیّکَ الفَرَج می‌خوانم ( ) 💐🌹💐 گر غفلتی کنیم دل، آزرده می‌شود از کف بهار رفته، گل افسرده می‌شود در لیلة الرغائب از الله ذوالجلال حاجات خود بخواه، بر آورده می‌شود ( ) 💐🌹💐 ای یار ز دیده گشته غایب برگرد ای هجر تو اعظم مصائب برگرد امشب ز خدا فقط تو را می‌خواهم ای آرزوی شب رغائب برگرد ()
خورشید نبّوت آن که رخساره ی او رنگ محبّت دارد نور توحید بود آن چه به طلعت دارد بی وضو جن وملک نام نکویش نبرند نام اونزد خدا عزّت وحُرمت دارد نام او هست صفا بخش دل اهل جهان که به اندازه ی فردوس طراوت دارد اوست خورشید نبّوت که زروز خلقت مهراو دردل هرذرّه اقامت دارد این همان محیی دین است که از روز ازل به روی شانه ی خود مُهر نبّوت دارد این همان سرو سرافرازو همیشه سبزاست که به سر درهمه جا ابر کرامت دارد این همان واسطه ی مبدأ فیض ازلی است که زانوار خدا نور بصیرت دارد این همان سوره ی نوراست به قرآن مبین که دراین آیه خداوند بشارت دارد این همان شاخه ی طوباست که درفردوس است این همان عطر نفیس است که جنت دارد کرد خورشید نبّوت زحرا تاکه طلوع آسمان دیدبه رخ نور هدایت دارد همه ذرّات دران روز به حیرت دیدند که به قدقامت خود شور قیامت دارد سند روشن توحید پرستی با اوست همرهش مژده ای از صبح سعادت دارد در ره عشق سبکبال ترین عاشق اوست گرچه برشانه ی خود کوه رسالت دارد تا به معراج خدا سیر وسفر کرد شبی آن که جبریل به او عشق وارادت دارد درحرمخانه ی حق محرم اسرار خداست با خدا شب همه شب اوست که خلوت دارد اوست پیغمبر رحمت که به پای میزان برهمه اهل جهان لطف وعنایت دارد ای «وفایی» به گل روی محمّد صلوات بُردن نام رسول است که لذّت دارد