.
#عرفه
#نهم_ذی_الحجّه
#روز_عرفه
┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄
عهـد کردم اگر امسـال رسَـم تا ، عرفه
دست بر دامـن زهـــرا بــزنم با ، عرفه
بزنــم دست تـوســل به نـخ چـــادر او
متبـرک شــود از چــادر زهــــرا ، عرفه
آبــروی دو جهـان از کـَرَم فاطمـه است
شک ندارم که به نامش شودامضاعرفه
عـرفه بــادهٔ هشیـاریِ مستـان خـداست
کند از باده ، مطهــر،دل و جان را عرفه
نیست در بیـن دعاها که بگیــرد ، امروز
بار سنـگیــن غــم از شــــانه ام اِلّا عرفه
آمدم تا که دلم زنده شـود با دَمِ عشـق
بدمد جان به تنم همچو مسیحا ، عرفه
شستشویی دهم این جانِ به لب آمده را
تا کند جان مــرا ، پاک و مُصفّــا ، عرفه
زمزم و سعی وصفا برده دل وجان مرا
که نمـوده ست مرا غـرق تماشا ، عرفه
در پیِ راه نجــات آمده ام تا عــرفـــات
بی پناهی چو مرا خوانده به اینجا عرفه
پِیِ آب آمـده ام تا که به دریا برســم
قطره اینجا منم و وسـعت دریا ، عرفه
دل به دریا زده ام تا که از اعمـاق دعــا
برسـاند به دلــم ، گوهــر یکــتــا ، عرفه
سخن از ذبح منیّات و هواهای دل است
نُـه ذی الحجـه مِـنا گشته بپا یا عرفه ؟
عـرفه در دل خود غــربت سنگیـن دارد
که خبر می دهد از یک غم عظما ، عرفه
خبر از کوفه و یک مرد غـــریب آوردند
سوخت از این خبر تلـخ ، سراپا ، عرفه
و از این داغ به هــم ریخت ابا عبـدالله
پـر شـد از زمـزمـهٔ غــربت مــولا ، عرفه
چه فراز و چه فرودیست دراین زمزمه ها
با نواهای حسینـی شـــده معنــا ، عرفه
بغضها ناله شد و اشک به صحرا بارید
زیر باران چه غریب است خدایا عرفه
کاروان می رود و پشت سرش می بارد
اشـک بر گـونهٔ خشکیـدهٔ صحـرا ، عرفه
حاجیِ کعبه پیِ کرب وبلایی شدنست
می شـود کرب و بلا دشت مِنـا با عرفه
┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
.