خاطره ای از همسر گرانقدر شهید عباس چراغی 🌹 بله ایشان موقعی که عازم بودن شب قبلش خواب دیدن که شهید میشوند . خواب آقا ابا عبدالله الحسین علیه السلام را دیده بودند و به شهید گفته بودند اگر #حق‌الناس گردنت هست برو تسویه کن و بعد بیا برای جنگ با دشمن. همسرم گفته بود یه مبلغ کمی بدهکارم ولی مطمئن هستم خانمم پرداخت می‌کنه. به او گفته بودند حتما پرداخت کن بعد بیا ! مادر همسرم وقتی خوابشو تعریف کرد برام، همسرم شهید شده بود چون خود شهید خواسته بود اگر خوابشو تعریف کنه خیال میکرده من مانعش میشم که بره جبهه. من به مادر شهید گفتم مگه من چکاره بودم. ایشان آنقدر با اخلاص بود که امام حسین(ع) انتخابش کرد خوشا به سعادتش. اولین کاری که بعد از شهادتش انجام دادم دینی که داشت به خواهرش ، قرضش بود که بنده پرداخت کردم. و بعد با خیال راحت ایشان رفت. ضمنا قبل از اینکه پیکر شهید را بیاورند بنده خواب دیدم که همسرم آمده مرخصی. همه بستگانم و بستگان خودش و دوستان آمده بودن دیدن همسرم . با خودم گفتم ماشاء‌الله آیا اینها چطور جاشون میشه منزلمان ! همه آنها با گلدان در دست به دیدار همسرم آمده بودند. گلها همه شقایق و لاله بودند به شهید گفتم ما که جا نداریم یک مقدارشو ببریم منزل مادرتان گفت باشه. بعداز خواب که بیدار شدم همان صحنه زنده شد و انگار در بیداری این اتفاق افتاد، همه گل و گلدان به دست و هم برای منزل ما و هم برای مادر شهید. واقعا شهدایمان خاص بودند.‌‌ روح همیشگی‌شان شاد 🌹 shahidd.blog.ir/post/668 #مردان_خدا 📿 @mardane_khoda