5.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میناب بهشتی در هرمزگان😍
کارینو✨(کسب و کاری نو🌴)
@karinokasb
10.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قدممثبت
👆جلسه انتخاب هیئت رییسه شرکت تعاونی کسب و کار های خانگی 👆
🎯 قدمی در جهت تجمیع و همکاری کسب و کار های خانگی✅
کارینو✨(کسب و کاری نو🌴)
@karinokasb
#داستان
#کارینو
🎯 خب بریم سراغ شروع یه داستان جذاب کسب و کاری دیگه، از فردا شب حوالی ساعت ٢٢:٣٠ داستان #آقایکارینو رو میزارم، حتما دنبال کنید!✨
🎯 از همین الان بگم، که این یه داستان معمولی نیست 👌
🎯 یه قسمت واقعی،
بخشی از زندگیم 😊
کارینو✨(کسب و کاری نو🌴)
@karinokasb
#حدیث_رشد_فردی 💠
امام رضا علیه السلام: هرکسی،کار را از روی
برنامه و راهش بجوید،نلغزد و
اگر هم لغزید،برنامه ریزی به کمکش می آید✨
کارینو✨(کسب و کاری نو🌴)
@karinokasb
#آقایکارینو_
قسمت اول
نه سال قبل...
یکی از روزهای تعطیلات تابستانی...
چقدر هوا گرم شده، یقه لباسم رو درست کردم، موهام که به خاطر سوار شدن روی موتورسیکلت ژولیده شده بود رو سعی داشتم، مرتب کنم، رفتم سمت اتاق و در زدم...
در و باز کردم، و رفتم داخل...
من :سلام، ببخشید خواستم برای زمین، ثبت نام کنم!!
آقای پشت میز :چه زمینی، پسر خوب؟؟
همینجا بگم که نه سال پیش حدودا شانزده ساله بودم و از اونجایی که کمی هم ریزه و لاغر اندام بودم حسابی شبیه بچه ها بودم 😁
من :زمین ثبت نامی جهت، پرورش شترمرغ!!
آقای پشت میز:پسر خوب، برای ثبت نام زمین باید کارت پایان خدمت داشته باشید، از اونجایی که فکر نکنم شما کارت ملی هم داشته باشی به شما تعلق نمیگیره!
یکی از مزیت های اینکه بچه حسابت کنن اینه که از شما هیچ توقعی نیست و اگه یکم هم خوب و حرفه ای باشی، کفایت میکنه ✅
من :آقا، من در جریان شرایط ثبت نام هستم و الانم نخواستم به نام خودم باشه و بابام هم کارت پایان خدمت داره و هم کارت ملی!!
آقای پشت میز که توقع حاضر جوابی منو نداشت، گفت آهان حالا این یه چیزی شد!
یکم دیگه از مراحل واگذاری زمین و ساختش توضیح داد، تازه فهمیدم که اگه بخوای یه کاری رو شروع کنی باید هفتصد خوان(نه هفت خوان) رستم رو رد کنی و ده برابر یک زمین خرج کنی تا بزارن، تازه برای یک کار پرورشی که به نفع مملکت هست، شروع به کار کنی ✅
مثلا یکی از شرایط جالب ساخت زمین این بود که باید با آجر های سفالی نما ساخته بشه، نه آجر معمولی 😳که قیمتش حدودا چندین برابر بود.!!
از اون سن متوجه، کاغذ بازی ها و.... اداری شدم،
اون روز ها در این خیال بودم که خود اداره ها باید برن دنبال کشاورز و دامدار نه اینکه خود دامدار برای یه چند متر زمین، دنبال هزارتا مسول و امضا و کاغذ بازی باشه!
شاید یک سال بعد فهمیدم که با این مشکلات داخل ادارات، فقط آدم هایی که فرصت طلب و منفعت گرا هستن دنبال زمین و این مدل امتیاز ها میرن و دامدار و کشاورز زحمتکش که به دام و زمینش فکر میکنه.و تو کار خودش که دامداری باشه مهارت و استعداد خوبی داره، اما تو این زرنگ بازی های ادارات کاری روپیش نمیبره!!
اخه کشاورزی و دامداری و زحمت و نون حلال چه به این زرنگ بازی و چاپلوسی و پارتی بازی های اداری!!
و الان نتیجه اشتباهات اون سال ها شد زمین هایی که در دست یه عده از مردم هست که نه دامدار هستن و نه پرورش دهنده و نه تولید کننده!!
و زمین هایی که با قیمت های ملیاردی معامله میشه و دریغ از یک دام که داخلش باشه، یا اشتغال و کسب و کاری صورت گرفته باشه ✅
از اونجایی که من ول کن قضیه نبودم و پیگیر تر از این حرف ها 🤓....
من :آقا ببخشید جایی رو میشناسید که داخل این شهر، پرورش شترمرغ داشته باشند!
اون آقا که حسابی وقتش رو گرفته بودم و حوصلش هم از دست من سر رفته بود...
آقای پشت میز :فکر نکنم این شغل به درد شما بخوره پسر، و جایی هم برای پرورش شترمرغ نمیشناسم.
من :شما از کجا تشخیص دادین که من به درد این کار نمیخورم؟؟
آقای پشت میز :پسر خوب، فکر نکنم شما از پس این کار بر بیایید، سخته!
من حسابی از اینکه هر انسان دست کم گرفته بشه اعصبانی میشم و همیشه توی ذهنم آدم هایی رو به یاد میاورم که با وجود سن کمشون چه کارهای بزرگی کرده اند، شروع کردم به جواب دادن به اون آقای پشت میز...
من :اقا من اینقدرا هم بی تجربه نیستم، حدود چند ماهی هست که در مورد شتر مرغ تحقیق کردم، و حدود صد صفحه تحقیقات نوشتم تازه خیلی هاشم به زبان انگلیسی بوده، با اینکه زبان بلد نبودم، کمک گرفتم و ترجمه کردم
تازه حدود پنج سالی هست که خودم یه دامداری کوچیک دارم و در حال حاضر هم بیست و خورده ای بز و گوسفند دارم!
همیشه به یک چیز غبطه میخوردم اینکه شاید من کارهای کوچکی میکردم اما میتونستم به بهترین شکل بیان کنم، اما خیلی از افراد رو میشناسم کارهای بزرگی رو انجام میدادن اما نمیتونستن درست بیان کنن✅
آقای پشت میز که انگار جا خورده بود و ازیه نوجوان شانزده ساله و ریزه میزه انتظار این حرفا رو نداشت...
ادامه دارد...
کارینو✨(کسب و کاری نو🌴)
@karinokasb
🎯 👆البته این مورد هم به این قسمت داستان اضافه کنم، که همه افرادی که برای زمین ثبت نام میکردن،و زمین رو میگرفتن، فرصت طلب نبودن، به صورت محدود حق به حقدار هم رسید ✅
🎯با داستان جذاب #آقایکارینو همراه باشید، شاید حرف دل خیلی هامون باشه 🌟
کارینو✨(کسب و کاری نو🌴)
@karinokasb
#آقایکارینو
قسمت دوم
آقای پشت میز :ببخشید که من اونجوری گفتم، واقعیت امر اینه که من از این جهت، که پرورش شترمرغ از همه نظر حساسیت های خاص خودش رو داره خواستم شما رو منصرف کنم ...
من :بله کاملا درسته، واقعا شترمرغ پرنده حساسیه و به یک صدای بلند ممکنه استرسی بشه، یا مسئله حمل و نقل این حیوان که اگه اشتباه باشه با توجه به وزن زیادش باعث شکستن پاهاش و یا حتی مرگش میشه!
یا فضای بسیار زیاد و با پوشش خاص که برای دویدن دائم نیاز داره.
آقای پشت میز یه کم خودش رو جمع کرد و تازه فکر کنم فهمید که چه خبره،و فهمید قضیه سر زمین و امتیاز نیست و علاقه و مطالعه در میانه ✅
نمیدونم
اون زمان آیا علاقه بود یا نه، ولی الان که دارم داستان رو مینویسم به اینکه چقدر زود علاقه ها فراموش میشود فکر میکنم ✨
من :ببخشید آقا، الان مجموعه ای هست محدوده شهر که من از نزدیک پرورش این پرنده رو ببینم.؟؟
آقای پشت میز که سنی ازش گذشته بود، گفت فقط یک نفر به درد تو میخوره.!
شخصی رو معرفی کرد و یک شماره موبایل از پرونده های قدیمی در آورد و به من داد!
آقای کوه پیمایی، پرورش دهنده موفق در حوزه شترمرغ در اون سال ها!
چندباری به اون شماره زنگ زدم، شماره خاموش بود، چند روزی به دنبال آدرس بودم تا بالاخره منزل اون شخص رو پیدا کردم، متوجه شدم که مدتی هست که این آقا فوت کرده و تمام شترمرغ هام فروخته شده بودند.!!
مجموعه ای دیگه در این نزدیکی ها نبود، و یادمه تحقیق های زیادی کردم.مدت زیادی به دنبال یک مجموعه نسبتا روبه راه از پرورش شترمرغ گشتم، اما فایده نداشت.
خب شاید گفتن این تحقیق ها ساده به نظر بیاد، اما برای یک پسر شونزده ساله تو اون زمان، اذیت و سختی های خودشو داشت.اینکه نوجوانی و کسی تو رو آدم حساب نمیکنه که حتی درست جوابتو بده،
البته ادامه دادن و خسته نشدن تو این مسیر خیلی کمک کرد! 🌟
بالاخره چند مجموعه کوچک و خونگی پیدا شدن اما ساختارشون مشکل داشت!!
✅یک نکته رو یادتون باشه هر کسب و کاری نمونه موفق و ناموفقش موجوده، حتما برای تحقیق، به دنبال آدم های موفق هر کار بگردین و ازشون مشورت بگیرید ✨
من با چندتا از مجموعه های کوچک و خانگی صحبت کردم، اونقدر نگاه ناامیدانه داشتن و از بدی ها و مشکلات این کسب و کار گفتن، که دیگه داشتم کم کم منصرف میشدم اما وقتی که....
ادامه دارد...
کارینو✨(کسب و کاری نو🌴)
@karinokasb
#آقایکارینو
قسمت سوم
بالاخره در اطراف شهر مهریز،یک مجموعه درجه یک رو پیدا کردم و با هزار زحمت خودمو برای تحقیق به مزرعه پرورش شترمرغ آقای رسولی رساندم.
مجموعه بزرگ شامل حدودا پنجاه گله شترمرغ مولد، شترمرغ ها در دسته های سه تایی نگهداری میشدند و به هر مجموعه سه تایی یک گله معرفی میشن!
چندساعتی با آقای رسولی صحبت کردم. مردی صبور و باتجربه و مهربان، از آن هایی که برای علاقه و هدف دیگران احترام قائل هستن، وشاید تنها کسی که تو اون شرایط با دیدنش، من رو بچه حساب نکرد و مثل یک معلم دلسوز...
تک تک سوالات رو داخل یک سررسید نوشتم و ازش پرسیدم؟ و جواب ها روبرو هر سوال نوشتم
در سن شانزده سالگی، در عین کوچکی، برایم بن بست وجود نداشت و باید میرفتم و انجام میدادم.اونروز خوشحال بودم که هر چند سخت یک کار رو انجام دادم ✅
اما زمانی که آقای رسولی را دیدم، فهمیدم که من اصلا کار بزرگی انجام ندادم.!!
آقای رسولی وقتی خاطرات زندگیش برای رسیدن به آرزویش رو تعریف کرد، تازه فهمیدم که بن بست یعنی چه و تلاش یعنی چه!!
آقای رسولی قبلا در تهران زندگی میکرد، در رشته دامپزشکی تحصیل کرده بود و به خاطر عشق و علاقش و با مخالفت تمام خانوادش، تمام دارایی زندگیش رو فروخته بود وتوی شهر مهریز، یک زمینی رو از جهادکشاورزی گرفته بود و تازه شروع کار از اینجا بود
زمانی که آقای رسولی درد و دل میکرد از تمام زحمت هایی که کشیده بود، دست تنها و بدون پشتیبان توی یک شهر غریب تازه فهمیدم برای رسیدن به یک هدف چقدر باید تلاش کرد، باید از خیلی چیز ها گذشت برای رسیدن به عشق و علاقه و هدف..
از همون کاغذ بازی ادرات و زحمت ها تعریف کرد، تا زخم زبان و اذیت های فامیل و خانواده، تا مشکلات نداشتن خانه و سرپناه و هزاران سختی دیگر که شنیدش هم برای من سخت بود!!
تعریف میکرد گاهی وقتا اونقدر شرایط سخت میشد که میخواستم ناامید بشوم و همه چیز را رها کنم. اما دوباره ایستادگی میکردم و خسته نمیشدم!
از غریبی میگفت، در این شهر که کسی اونو نمیشناخته و بهش اعتماد نمیشده و ذره ذره باید اعتماد کسب میکرده...
الان که به هر حصار و گله شترمرغ ها نگاه میکردم،به دویدن ها و رقصیدن شتر مرغ های نر،از جوجه شترمرغ هایی که تازه از تخم بیرون آمده بودند،اوج زیبایی و نظم و سرزندگی میدیدم که با زحمت و تلاش یک مرد توی یک شهر غریب ساخته شده بود...
🎯 راستی ما برای هدف و عشق و علاقمون چقدر تلاش میکنیم؟؟
ادامه دارد....
کارینو✨(کسب و کاری نو🌴)
@karinokasb