#آقایکارینو2
#فصلدوم
#قسمتسوم
عالمبچگی...
بعد از دست دادن کبوتر ها، از خودم بدم میومد اما یه راهکار به نظرم رسید✨
گفتم حالا نمیشه یه چی داشته باشم که هم پرنده باشه هم نتونه بپره، هم اینکه گربه شکارش نکنه!
زیاد فکر کردم... یافتم... مرغ.... هم نمیپره هم گربه نمیتونه بخوردش!!
دومین تلاش کسب و کاری از اینجا شروع شد....
مرغ دیگه حیونی نبود که به راحتی از دست بره، اما خب چیزی هم نبود که داخل خونه یا پشت بام بتونم نگهش دارم، خانهی ننه (مادربزرگ) گزینه خوبی بود، چندسالی میشد که خالی اوفتاده بود و نزدیک خانه خودمان بود...
کسب و کار دوم من شروع شد، خرید چند مرغ جوان از همون آشنایی که کبوتر را خریده بودم.
اون آشنامون هم فکر کنم با خودش میگفت این مرغ ها رو هم به کشتن میدی😅خیلی به من امیدی نداشت از نگاهش مشخص بود
مرغ ها نسبتا خوب بودن، دقیق یادم نیست چندتا بودن اما هر روز دو سه تا تخم مرغ داشتم...
البته یک مشکل بزرگ وجود داشت تعداد مرغ ها از تعداد تخم مرغ هایی که داشتم بیشتر بود!!
تو کتم نمیرفت که چرا چندتا ازمرغها تخم نمیزارن، یه روز صبح زود تا ظهر با مرغ ها بودم و تعقیبشون میکردم تا اینکه فهمیدم چندتا از مرغ ها جایی دیگه تخم میزارن!
خونه ننه، بزرگ بودخیلی اتاق و جای مخفی داشت،یک روز رد یکی از مرغ ها رو گرفتم داخل یکی از اتاق ها لای گونی کاه و علف تعقیبش کردم یهو شوکه شدم!!!!
نزدیک سی چهل تا تخم مرغ به صورت دایره ای چیده شده بود 😃
حس داشتن مرغداری بهم دست داده بود اونقدر خوشحال شدم که نگو...
دویدم خونه هو گفتم یه ظرف بزرگ بهم بدین، میخوام مرغداری بزنم
یک تشت روپر از تخم مرغ کردم و آوردم خونه....
تخم مرغ ها رو داخل تشت چیدم، مرغ ها عجیب بهم نگاه میکردن من خوشحال بودم اما انگار اونا ناراحت از دست دادن محصول تولیدیشون...!
تشت رو زدم زیر بغل و یه تشکر از مرغ ها کردم و دویدم به سمت خونه با افتخار داد میزدم بیایید ببینید چقدر تخم مرغ دارم، یادمه خیلی خوشحال بودم
مادرم تو حیاط گفت تشت و پر از آب کن ببینیم چطوره!!!
بهش گفتم ینی چی مامان!!! تخم مرغ ها که تمیزه دیگه آب کردن تو تشت چه کاریه؟؟
گفت حرف نباشه و آب بریز توی تشت تا پر بشه من هم تشت رو گذاشتم زیر شیر آب، سه تا از تخم ها اومد بالا و بقیه همه پایین تشت موند!
مادر گفت خب الحمدالله سه تاش خرابه، بقیش سالمه و گنده نشده...
تازه دوزاری ام اوفتاد که اگه تخم مرغ گنده یا خراب بشه میاد روی آب....
بعد از این داستان چند دفعه ای مرغ ها جا عوض میکردن، اما دیگر گول نمیخوردم و هر جوری بود جای تخم مرغ ها رو پیدا میکردم 👌
از آرزوی داشتن هلیکوپتر به داشتن چند مرغ رسیده بودمو خیلی راضی...
داشتن چند مرغ... بهم حس مسولیت و مالکیت میداد!
انگار زندگی و معشیت این چندتا مرغ وابسته من بود و به من مسولیت میداد
مسولیت سیر کردنشون، آب و دون دادنشون، مسولیت جا کردن موقع غروب، که شده بود کار هر روزم...
حس خوب و درستی بود برای بچه هفت هشت ساله...
یادمه تعدادی از اون مرغ ها رو شش هفت سال داشتم، گاهی اوقات فصل بهار که میشد بعضی از مرغ ها کرچ میشدند
به زبان خودمون میگیم کُت میشن...
حس قشنگی بود بیست و یک روز انتظار برای اینکه جوجه ها از تخم بیرون بیاد
خواب نمیرفتم و روز ها رو میشمردم تا جوجه ها از زیر مرغ جیک جیک کنن هر روز زیر مرغ بیچاره رو بالا میگرفتم ببینم چه خبره....😅
شب های آخر خوابم نمیبرد که فردا یا پس فردا وقت بیرون اومدن جوجه هاست....
میومدم یهو یه جوجه از زیر مرغ جیک جیک میکرد. اخ😍😍😍که چقدر حس قشنگی بود....انگار مادرشون مرغ بود پدرشون من!
حس مسولیت دو چندان میشد مراقبت از مادر و خود جوجه ها....
بعضی از جوجه ها کاکل داشتند که برامون بیشتر اهمیت داشتن،قیمت این مدل جوجه هام گرون تر بود
البته، کلا مرغ مادر با من مشکل داشت من فقط پنجاه شصت دفعه ای زیرش و بالا گرفته بودم، اما او خیلی دلش خون بود از دست من😁
ادامه دارد....
کارینو✨(کسب و کاری نو🌴)
https://eitaa.com/joinchat/628621589Ce54dab93b9
سلام و احترام 🌱
خب دیشب(پنجشنبه شب ها) قسمت جدید نداریم....
البته عزیزانی که داستان رو نخوندن روی قسمت های داستان کلیک کنند 👇
#آقایکارینو2
#فصلدوم
#قسمتاول
#قسمتدوم
#قسمتسوم
#قسمتچهارم
کارینو✨(کسب و کاری نو🌴)
https://eitaa.com/joinchat/628621589Ce54dab93b9
سلام و احترام 🌱
خب طبق قرارمون(پنجشنبه شب ها) قسمت جدید نداریم....
البته عزیزانی که داستان رو نخوندن روی قسمت های داستان کلیک کنند و از همین الان شروع کنند😍👇
#آقایکارینو2
#فصلدوم
#قسمتاول
#قسمتدوم
#قسمتسوم
#قسمتچهارم
#قسمتپنجم
#قسمتششم
#قسمتهفتم
#قسمتهشتم
#قسمتنهم
کارینو✨(کسب و کاری نو🌴)
https://eitaa.com/joinchat/628621589Ce54dab93b9
سلام و احترام 🌱
عزیزانی که داستان #آقایکارینو2 رو مطالعه نکردن روی قسمت های داستان کلیک کنند و از همین الان شروع کنند😍👇
#آقایکارینو2
#فصلدوم
#قسمتاول
#قسمتدوم
#قسمتسوم
#قسمتچهارم
#قسمتپنجم
#قسمتششم
#قسمتهفتم
#قسمتهشتم
#قسمتنهم
#قسمتدهم
#قسمتیازدهم
#قسمتدوازدهم
#قسمتآخر
کارینو✨(کسب و کاری نو🌴)
https://eitaa.com/joinchat/628621589Ce54dab93b9
29.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#فرصتها
#ظرفیتها
#بدونسرمایه
#قسمتسوم
بریم سراغ معرفی فرصت ها و ظرفیت ها برای شروع کسب و کار... 👆🌟
کارینو✨(کسب و کاری نو🌴)
@karinokasb👈
#سفرمجازی
#مستندمسیرعشق
و اما امشب...
انشاءالله #قسمتسوم مستند#مسیرعشق بارگذاری میشه...
ممنون از نظرات دلگرم کننده شما عزیزان 🙏😢
41.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#مستندفرصتهاوظرفیتها
#روستایحاجیآبادزرین
#قسمتسوم
🎯و اما در قسمت #سوم بیشتر آشنا بشیم با ظرفیت هایی که در روستای حاجی آباد وجود داره ...
🎗کاری از گروه جهادیشهیدصدرزاده... 🌱
ادامه دارد...
کارینو✨(کسب و کاری نو🌴)
@karinokasb👈 عضوشوید
31.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#مستندفرصتهاوظرفیتها
#فصل3
#مزرعهحیدر
#قسمتسوم
🛑این داستان: سیل در مزرعه حیدر....
ادامه دارد...
کارینو✨(کسب و کاری نو🌴)
@karinokasb👈 عضوشوید
#قسمتسوم
پس تا اینجا نتیجه این شد که👆 باید بریم به سمت تعاون و همکاری و شراکت...✅
ولی من میگم شراکت ممنوع 😦🙄❌
تعاون ممنوع ❌
هر شراکتی که بوده تا الان ضرر شده... 😕
تو دوستان و آشنایان هر کسی شریک شدند آخرش شد اختلاف و دعوا 🤔
زود قضاوت نکنیم و در ادامه کلیپ زیر رو ببینیم 🌟👇👇
ادامه دارد...
#قسمتسوم
خب الحمدالله قسمت سوم آموزش هم برای غرفه داران فرستاده شد ✅
موضوع: 5 ایده از 💯 ایده رشد کسب و کار😍
مخاطبینی که تمایل دارند قسمت سوم و آخر رو هم داشته باشند به ادمین پیام بدن👇👇👇👇
@dehghani_kasbokar