eitaa logo
📚کتاب پی‌دی‌اف‌وصوتی📢
1.1هزار دنبال‌کننده
137 عکس
160 ویدیو
2.3هزار فایل
کتاب‌هایی که نیاز دارید را دانلود و ذخیره کنید! بعداز مدتی فایل خراب میشه و دیگه قابل استفاده نیست...
مشاهده در ایتا
دانلود
15059-fa-shokoh-kalam-dar-nahjolbalagheh.pdf
3.01M
انسان شناسی فرهنگی با رویکرد تبلیغ بین الملل 2
15116-ar-asalat-mahdaveeat.pdf
1.12M
انسان شناسی فرهنگی با رویکرد تبلیغ بین الملل 3
در قرنطینه مطالعه کتاب نوشجانتون
4_426410104108089393.pdf
3.54M
سخنان رهبر معظم انقلاب در مورد کتاب : شخصیتی که در این(کتاب «سلام بر ابراهیم») معرفی شده، به قدری جاذبه دارد این شخصیت که آدم را مثل مغناطیس به خودش جذب می‌کند، آدم را میخکوب می‌کند، بگردید این شخصیت‌ها را پیدا کنید. از این قبیل شخصیت‌های برجسته‌ای هستند که این‌ها سردار هم نیستند، حتی فرمانده گردان هم نیستند، اما حکایت‌ها دارند، ماجراها دارند.... واژه هایی که "هادی" میشوند...
4_5927218562568553577.pdf
27.78M
😍😍 شهید مدافع حرم 'حمید سیاهکالی مرادی' به روایت همسر شهید «یادت باشد» عاشقانه‌‌ ترین کتاب مدافع حرم🤩، که در کمتر ۱۰ ماه به چاپ ۳۳ رسیده و همزمان با ساگرد شهید تیراژ آن از ۹۰هزار جلد گذشته است. "این کتاب چند سالی هست که جزو *پرفروش* ترین کتاب های ایران میباشد." 《اگر دنبال کتابی برای آرامش روح، برای پیدا کردن راه یا حتی برای هدیه دادن به بهترین عزیزانتان هستید، این کتاب را حتما بخرید و بخوانید و هدیه بدهید. از آن دست کتاب‌هایی که نمی‌شود بدون گریه تمام کرد! از آن دست کتاب‌هایی که دوست نداری تمام شود، از آن دست کتاب‌هایی که وقتی به آخر می‌رسی، نمی‌دانی اول راهی یا آخر راه! فقط می‌شود گفت باران کلمات که می‌بارد، دلمان برایشان تنگ می‌شود، راه می‌افتیم بدون چتر؛ ما بغض می‌کنیم، آسمان گریه!》 😍 . منبع: کافه کتاب
4_738080728134191352.pdf
857.9K
📚 نیمه پنهان ماه شهید حمید باکری به روایت همسرش برشی از کتاب: به چشمم خوشگل‌ترین پاسدار روی زمین بود. خودم موها و ریش‌هایش را کوتاه میکردم و همیشه هم خراب می‌شد، اما موهایش آنقدر چین و شکن داشت که هر چه من خرابکاری می‌کردم معلوم نمی‌شد. خودش هم چیزی نمی‌گفت. نگاهی توی آیینه می‌انداخت؛ دستش را می‌برد لای موهایش و می‌گفت: "تو بهترین آرایشگر دنیایی". منبع:کافه کتاب
4_6012834603855773883.pdf
1.21M
ام برشی از کتاب📚: سی و چند روز بیشتر از حمله ی رژیم بعث به ایران نگذشته بود که چهار نفر از دختران امام خمینی دست نامحرمان اسیر شدند! «بنات الخمینی» عنوانی بود که سربازان صدام به چهار بانوی امدادگر ایرانی داده بودند. بعثی ها اول که ماشین شان را محاصره می کنند، از خوشحالی پایکوبی می کنند و پشت بی سیم به فرماندهان شان اعلام می کنند که دختران خمینی را گرفتیم! بعدتر برخی دیگر از افسران بازجو به این بانوان غیرنظامی می گویند از نظر ما شما ژنرال های ایرانی هستید! منبع:"کافه کتاب"
4_136649658742080581.pdf
291.7K
خلاصه کتاب : نویسنده که برای کاری به اداره آموزش و پرورش رفته بود، در دفتر یکی از مسؤولان با مردی رو به رو می شود که چند ماه پس از شروع کلاسها آمده بود تا اسم پسرش را بنویسد. پرسش و پاسخ مسؤول دفتر با پدر پسرک روشن می سازد که آن پسر از مهاجران جنگ است که خانواده خود را از دست داده و با سرگذشتی عجیب به خانواده آن مرد راه یافته است. همان جا نویسنده انگیزه ای در خود می یابد که سرگذشت پسرک را جویا شود. این انگیزه تا زمانی که نویسنده پسرک را برای رفتن به شهر خود مشایعت می کند، ادامه می یابد و داستان کنونی را رقم می زند؛ داستانی که شاید تنها داستان آن پسرک نباشد. منبع:کافه کتاب
4_136649658742080580.pdf
326.3K
داستان زندگی فرمانده شهید محمّدابراهیم همّت، را روایت می‌کند... منبع:کافه کتاب
4_136649658742080572.pdf
342.6K
بر اساس زندگی شهید مجید بقایی برشی از کتاب: دلش آرام و قرار نداشت، قرآن را بوسید و به پیشانی گذاشت، اشک در چشمش حلقه بست، خاموش گفت: باید برگردم. وقتی به قرارگاه رسید همه با تعجب نگاهش کردند؛ مرتضی جلو آمد و پیشانی مجید را بوسید؛ حالا بگو چرا برگشتی، شما که قبول کرده بودی که بروی، مجید گفت: احساس کردم به جای رفتن به بهبهان اگر کنار بسیجی‌ها باشم بهتر است.... منبع:کافه کتاب
4_136649658742080568.pdf
357.2K
زندگی شهید خلبان عباس بابایی تکه ای از کتاب: برای اینکه خودش را مشغول کند، ایستاد کنار پنجره و با حسرت از پشت پنجره توری پنجره به خیابان و مردم چشم دوخت.دوشبانه روز باران باریده بود. اما امروز صبح ناگهان بند آمد. حالا باد شروع به وزیدن کرده بود و آخرین برگهای زرد و قرمز شده درختان را می تکاند و با خودش می برد... منبع:کافه کتاب
4_5929114829284443020.pdf
4.24M
🤠 اگر از زندگی کردن در شهر شلوغ و پردود و آلوده خسته شده اید، اگر دل تان برای خانواده تان تنگ شده، اگر وجود آدم های اطراف تان برای تان آزار دهنده یا غیر قابل تحمل شده حتما کتاب "دلقک" را بخوانید. دلقک به شما یاد خواهد داد که چه طور با خودتان مهربان باشید، دست از لجبازی بردارید، موج مثبت بفرستید، و منتظر اتفاق های خوب باشید. دلقک برای شما به زبان خودتان سخن می گوید، از همان اصطلاحات خودتان استفاده می کند، و به قولی، ساده و بی شیله پیله است. درست مثل خود دلقک ها: ساده و سبک بار، شوخ طبع و پر هیجان و ماجراجو. منبع:کافه کتاب
4_6005555897009440067.zip
10.95M
. کتاب آویشن قشنگ نیست، داستانی اجتماعی است. هرکدام از بخش‌های کتاب آویشن قشنگ نیست، از زبان یکی از شخصیت‌های داستان روایت می‌شود. آن‌ها همه کسانی هستند که در کودکی و در زمان جنگ در یک محله کرمانشاه زندگی می‌کردند و دوران نوجوانی‌شان را در جنگ گذرانده‌اند. کتاب آویشن قشنگ نیست، دارای چند داستان است که در نهایت یک کل واحد را می‌سازند. داستان‌ها از زبان پسرهای کوچه دولتشاهی کرمانشاه روایت می‌شود. تقریبا همه‌ی آن‌ها دل به عشق نیلوفر، دختر سرهنگ داده‌اند و بعدها، عشق آویشن، خواهر کوچک نیلوفر در دلشان لانه می‌کند و آن‌ها را به رقابت وامی‌دارد. منبع:کافه کتاب
4_5980925298948965784.pdf
468.5K
🙂 این کتاب با بیان ساده، آیات قرآن در اینباره را تفسیر و روایاتی از معصومین را نقل می کند. مفهوم موسیقی و غنا، سیر تاریخی موسیقی و غنا، ادله اربعه در موسیقی و غنا، آیات و روایات درباره غنا و موسیقی و غنا و موسیقی از دیدگاه فقهای اسلام از جمله مباحثی است که در این کتاب به آن پرداخته شده است. منبع:کافه کتاب
4_600302055633978255.pdf
568.5K
برشی از کتاب: به زبان ساده، روزتان را با انجام دادن کاری شروع کنید که  دوست ندارید و در انجام آن تعلل می کنید. با این کار، مطمئن خواهید بود که روزتان راحت تر خواهد بود چرا که بدترین و استرس زا ترین کار در لیست کارهایتان را از لیست حذف کرده اید... منبع:کافه کتاب
4_6012447120496264220.pdf
4.42M
برشی از رمان: کف پام به قدری درد می کرد که دلم می خواست فریاد بزنم . کل کفش فروشی هاي شهر رو پشت سر گذاشته بودیم تا بتونم کفشی متناسب با لباسم پیداکنم ،البته این کار همیشه م بود . مگه می شد مارال از خیر خوشتیپی بگذره!... منبع:کافه کتاب
4_625468218936395471.pdf
16.38M
برشی از کتاب: یڪے از بچہ ها بود خیلے اهل معنویت و دعا بود😇 برای خودش یہ قبری ڪنده بود.. شب ها مےرفت تا صبح با خدا راز و نیاز مےڪرد🤲🏼 ما هم اهل شوخے بودیم...😅 یہ شب مهتابـے سہ، چهار نفر شدیم توی عقبہ.. گفتیم بریم یہ ڪمے باهاش شوخے ڪنیم🙄 خلاصہ قابلمہ ی گردان را برداشتیم با بچہ ها رفتیم سراغش..😜 پشت خاکریز قبرش نشستیم..😙 اون بنده ی خدا هم داشت با یہ شور و حال خاصے نافلہ ی شب مےخوند؛ دیگہ عجیب رفتہ بود تو حال🤣 ما بہ یڪے از دوستامون ڪہ تن صدای بالایـے داشت، گفتیم داخل قابلمہ برای این ڪہ صدا توش بپیچہ و بہ اصطلاح اڪو بشہ، بگو: اقراء..😐 یهو دیدیم بنده ی خدا تنش شروع ڪرد بہ لرزیدن و شور و حالش بیشتر شد😰 یعنے بہ شدت متحول شده بود و فڪر مےڪرد برایش آیہ نازل شده🤣 دوست ما برای بار دوم و سوم هم گفت: اقراء😐😝 بنده ی خدا با شور و حال و گریہ گفت: چے بخونم!؟🥺 رفیق ما هم با همون صدای بلند و گیرا گفت: بابا ڪرم بخون..😂😂 منبع:کافه کتاب
4_574474458778084499.pdf
2.59M
😍 تقریظ مقام معظم رهبری بر کتاب: این کتاب با چشمی لبریز از اشک شوق و حسرت زیارت شد.من کتاب هایی را که می خوانم معمولا پشتش یادداشت یا تقریظی می نویسم؛این کتاب((فرمانده من)) را که خواندم بی اختیار پشتش بخشی از زیارت نامه را نوشتم:السلام علیکم یا اولیاء الله و احبائه!واقعا دیدم که در مقابل این عظمت ها انسان احساس حقارت می کند.من وقتی این شکوه را در این کتاب دیدم در نفس خود حقیقتا احساس حقارت کردم" منبع:کافه کتاب 😉
4_5798941440058853137.pdf
4.68M
(جلد اول) از متن کتاب: قبل از آنکه دروازه های شهر اترار بسته شود، دو مرد جوان که هر دو از سواران و محافظین مخصوص امیر اترار بودند، از شهر بیرون آمدند و در تاریکی شب در جاده ای که به سوی مغولستان می رفت، اسب تاختند. طولی نکشید که شهر اترار را در پشت سر گذاشتند. بالخاش که ... منبع:کافه کتاب دی اف_کتاب
4_5994786279399621387.pdf
734.8K
این کتاب فوق العاده است 👌👌👌 اگر به دنبال اهداف بزرگ در زندگی تون هستید این کتاب رو مطالعه کنید. خواندن این کتاب به شما کمک میکند تا ظرف ذهنی خود را بزرگ کنید. منبع:کافه کتاب
4_158972162852520115.pdf
1.88M
برشی از کتاب: همه چيز به هم می خورد.پدر متشخص محبوبه ديگر کلامی با او سخن نمی گويد!مادر غضب می کند! او در خانه زندانی می شود تا... منبع:کافه کتاب