وری که جذب شدند
بعد گفتم خوب اینجا نمی شه صحبت کرد بریم بالا همه اومدن بالا که ببینند نتیجه بحث چی میشه انقدر بگم که هم اون تجمع بهم خورد و هم تعداد زیادی از اون جمع که از واقعیت خبر نداشتند از جمع دور شدند و حیاط دانشگاه هم هیچ صحنه سیاسی نداشت.
خاطرات حضور آقا مصطفی در فتنه خیلی زیاده
است فقط مجروحیت دومشان ۱۶آذر بود که انگشت دستشان شکست و آخرین ضربه این اغتشاشات و خاطره تلخ من که واقعا همیشه گفتم از افرادی که باعث آن شدن نمیگذرم این بود که وقتی فاطمه به دنیا اومد ۲۷ماه مبارک رمضان بود و زمانی که من مرخص شدم از بیمارستان روز قدس بود که بخاطر اغتشاشی که در روز قدس اتفاق افتاده بود آقا مصطفی رفتند نماز جمعه برای مقابله با اغتشاش گران و روز قشنگ زندگی ما که باید با هم اولین گل زندگی رو به خونه میبردیم نبودندومن تنها با پدر و مادرشان و پدر ومادر خودم برگشتم خونه و ایشون شب بعد از افطار اومدن انقدر خسته و بی حال که حد نداشت و تا چند روز بعد کلیه درد داشتند چون با زبان روزه مجبور بودند در خیابانها و در گرما بودند و تعریف میکردند که این اغتشاشگران خیلی راحت آب و خوراکی می خوردند .میگفت از شدت تشنگی صدای آب یخی که آنها می خوردن برای ما اذیت کننده بود
واینکه انقدر دویده بودند که برای چند دقیقه بیحال کف خیابان در خط بی آر تی افتاده بودند تا این که دوستانشان به کمکشان امدن.
#پایان_ماموریت_یک_بسیجی_شهادت_است
#سید_ابراهیم_همه_ما_به_پیروی_از_راه_شما_فردا_حماسه_دیگری_خلق_میکنیم ✌️✌️
@shahid_mostafasadrzadeh