📻 پای منبر استاد سید علی حسینی خامنه ای 📻 📢 #صوت_کامل سلسله جلسات طرح کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن 📢 💠 جلسۀ اول: ایمان (١) 🗓 پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۵۳ شمسی، دوم رمضان المبارک ۱۳۹۴ قمری #طرح_کلی_اندیشهٔ_اسلامی_در_قرآن #قرارگاه_سیدابراهیم @karrare135

سلام و رحمت...❤️✋ طاعات قبول ان شاالله.. این رزق معنوی رو به هیچ عنوان از دست ندید... سخنرانی حضرت آقا در این شرایط ک نمیشه رفت مسجد و پای منبر فرصت خوبیه ک ازش بهره ببریم حتمن گوش کنید✅ دوستان کانال پیام دادن وسفارش کردن ک سفارش کنیم ک گوش بدید ...ماهم اطاعت امر کردیم😊

عزیز دلمون☺️😘😘😘😘😘❤️❤️❤️❤️❤️ ❣آقامحمد علی صدر زاده❣

الهی...! ریشه‌های علاقه به دنیا را در خاک من بخشکان و تارهای این وابستگی را در زوایای قلبم بسوزان.. 🤲التماس دعا @karrare135

#مصطفای_قلب_ها 💛🌸 سردار سلیمانی در وصف سید ابراهیم #شهید_قاسم_سلیمانی ❤️ #شهید_مصطفی_صدرزاده ♥️ ┄┅─✵💕*♡*💛*♡*💕✵─┅┄ @ShahidMostafaSadrzadeh ┄┅─✵💕*♡*💛*♡*💕✵─┅┄

یه کانال دیگه از دوستداران سدابراهیم این کلیپ کار کانال خودشونه☺️

🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 💠سوریه(مادر شهید) با تیزبینی همه جا را بررسی و رصد می کرد. اتفاقات تأسف باری که در سوریه افتاده بود، مصطفی را حسابی بر آشفته کرده بود. او طاقت کشته شدن مسلمانان مظلوم سوریه را نداشت. از طرفی نگران وضعیت شیعیان محاصره شده در نبل و الزهرا بود، که از نسل موسی بن جعفر (ع) بودند. سوریه رفتن برای او یک دغدغه شده بود و پیگیری تحولات آنجا کار همیشگی اش بود. دلش برای حرم حضرت زینب (ع) می تپید و ترس آن را داشت که خدای نکرده روزی پای تکفیری ها به حرم برسد. دائم از سوریه صحبت می کرد و می خواست ما را برای اعزام خودش آماده کند. هر بار که بحث سوریه می شد، من به او می گفتم: مصطفی جان من مشکلی با سوریه رفتن تو ندارم. من و پدرت از حق خودمان می گذریم؛ فقط یک موضوع برای من مهم است و آن رضایت همسرت است. اول او را راضی کن بعد برو.» با لبخند نیم نگاهی می کرد و چند لحظه مرا تماشا می کرد و می خواست با این کار مرا به یاد نذرم بیندازد. من متوجه منظور او بودم ولی نمی توانستم نسبت به حق همسرش بی تفاوت باشم. من خودم خواسته بودم که پسرم فدایی اهل بیت باشد، اما دوست نداشتم که همسرش از سوریه رفتن او ناراحت و ناراضی باشد. همه فامیل و محل متوجه شده بودند و خیلی ها با من صحبت می کردند تا او را از سوریه رفتن منصرف کنم، حتی یکی می گفت: «به او بگو شیرم را حرامت می کنم تا نرود!» اما در قاموس من نمی گنجید که از حرمت حرم حضرت زینب بگذرم و پسرم را از دفاع حرمش باز دارم. خدا را شاکرم که این کار را انجام ندادم. 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 #خاطرات_شهید @sayedebrahim #شهید_مصطفی_صدرزاده

اینم یه کانال دیگه از دوستدارن سدابراهیم... خداروشکر رفقای آقا مصطفی هرروز دارن زیادتر میشن...❤️🌹

📚کتاب صوتی #قراربی‌قرار 🔺فصل ششم ✨پله‌پله تا ملاقات خدا✨ #قسمت_هجدهم از زبان #پسرعموی بزرگوار شهید... #قرارگاه_سیدابراهیم @karrare135

سلام ورحمت.. وقتتون بخیر خوبید؟ روزه گرفتید کرونا نخوردتون؟😅 ما رو ک نخورد شمام ک معلومه کاری باهاتون نداشته... اینو به کسایی ک میگن روزه بگیریم کرونا میگیریم بگید تا از نگرانی دربیان😉 ان شاالله ک سالم و سلامت تا آخر ماه روزه بگیرید کامل ...🌹 خب... از شوخی بگذریم ،غرض از مزاحمت اینکه عزیزان همراه، ما در جهت منویات مقام معظم رهبری در رزمایش و همدلی مومنانه و طبق اطلاعیه ای ک خدمتتون فرستادیم اعضای محترم و انفاق کننده ی کانلمون😊 وجوهی رو به شماره کارتی ک گذاشته بودیم محبت کردن و اعتماد کردن واریز کردند.... ادمین های کانال هم چند روزیه در حال شناسایی نیازمندان و تهیه لیست نیازمندی و خرید و تحویل هستن... مقداری بسته ها خریداری وتحویل داده شده و مقداری از خریدها مونده... ان شالله در روزهای آتی گزارشات تصویری رو طبق قرارمون به نظر مبارکتون خواهیم رسوند... چندتا خانواده دیگه موندن ک بودجه مون کافی نیست...لطف کنید انفاق کنندگان به یاریمان بشتابند.. تا بتونیم حداقل یه رزقی با یاری خدا به نیازمندان با کمک هم برسونیم🙏🙏🙏 لطفن در این موارد فکر نکنید و عجله کنید و به این آیه مبارک فکر کنید(ماعندکم یَنفَدُ وما عندالله باق...) تا به دلتون میوفته ک کمک کنید سریع پول رو واریز کنید چون اگه حتی چند دقیقه هم معطل کنید شیطون هزارو شونصدتا دلیل میاره تا منصرفتون کنه...حالا از ما گفتن بود میتونید امتحان کنید😊 منتظریم سریعتر پول بفرستید تا برسونیم به دست نیازمندان....منتظرنا شماره کارت بنام یکی از ادمینهای کانالمون خانم سرکار حمیدنژاد هست..ایشون در این مدت زحمت زیادی کشیدن واسه جمع آوری کمکها..خدا خیرشون بده (۶۰ ۳۷ ۹۹ ۷۴ ۹۲ ۹۰ ۷۱ ۰۱ ) یادتون نره هر چقدر در توانتون هست زیاد بریزید☺️✋❤️

سحر #سوم... سلام...ستاره #غریب زمین دو سحر از رمضان گذشت... و سومین سیاهی هم، آسمان رمضان را فرا گرفت... اما هنوز خبری از #ظهور تو در دلِ زنگار گرفته‌ی من نیست! آموخته‌ام که، #سفره‌دار رمضان تویی... و کسی در این ضیافت، محبوب‌تر است، که #تو، سهم بیشتری از #قلبش را، تسخیر کرده باشی. هر چه در لابه‌لای تپش‌های #دلم، جست‌وجو می‌کنم...؛ خبری از #شیدایی نمی‌یابم. من همان فرزند #گریزپای توام، که به درد نداشتنت #عادت کرده است، و همه سهمش از #انتظار، فقط و فقط هیاهویی #توخالی است! که اگر درد #تو به استخوانش زده بود، سحری از رمضان را، تنها به امید #یافتنت، سجاده‌نشینی می‌کرد. وای #یوسف تنهای من، این رمضان حاجتی عظیم، قلب مرا احاطه کرده است... #تو... #درد نداشتن تو... و دویدن مدام برای #یافتنت... همه‌ی #آرزویی است که در لابه‌لای مناجات سحر، به دنبالش می‌گردم. برای قلب #بیمار من، چاره‌ای بیندیش... قلب بیمارم، جای خالی برای حضور #مداوم تو ندارد، به امید #علاج آمده‌ام. مرا دستِ‌خالی، از گوشه‌ی سفره‌ات، رد مکن، به امید #اجابت آمده‌ام... یا مُجیب... یا مُجیب... یا مُجیب... #قرارگاه_سیدابراهیم @karrare135

#یارقیه به #سومین سحر ماه بندگی سوگند دو چشم نوکرتان مات رقص پرچم توست ز نوکران قدیم رقیه ساداتم (س) دلم اسیر شب سوم محرم توست... #قرارگاه_سیدابراهیم @karrare135