eitaa logo
سیدابراهیم(شهید مصطفی صدرزاده)
165 دنبال‌کننده
1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
56 فایل
🍃تقديم به كرّار فاطميون "سيدابراهيم"🍃 به كانال سيد ابراهيم (شهيدمصطفي صدرزاده)خوش آمديد ادمین @b_i_g_h_a_r_a_r
مشاهده در ایتا
دانلود
... صبحِ من، خیر شود از پسِ یک خنده‌‌‌ی ... سلام! صبحت بخیر علمدار...🌹 @karrare135
✅من باید کاری می‌کردم که هم را بخوانم، هم به برسم و هم به ... 🔸مدتی که گذشت و بدوبدوی مرا که دیدی، گفتی: «وای عزیز، وظیفه‌ی تو نیست با وضعیتی که داری غذا درست کنی! یکی رو پیدا کن بیاد کمکت! اصلا زنگ بزن غذا بیارن!» 🔺در دلم گفتم: چه بریز و بپاشی! اونم با این وضع اقتصادی! 💠گاهی هم که مریض می‌شدم، زنگ می‌زدی به مامانم و مادرت: «چه نشستید که سمیه مریضه، بیایین پیش عزیزم!» ❇️کم‌کم به این نتیجه رسیدم که باید از آن‌ها شویم. اصرار پشت اصرار که خانه‌مان را عوض کنیم و تو مانده بودی چرا...؟ -دلت برای مامانت اینا تنگ می‌شه‌ها! -نمی‌شه! ✨می‌خواستم با دوری از آن‌ها به نزدیک‌تر شوم...💖 می‌خواستم کاری کنم پیشم بمانی...✨ 📚 برگرفته از کتاب ... انتشارات @karrare135
... ... نقشی روشن از شرح من است در نبود ... رقص خورشید در آسمان... تصویرِ من است بی ... سلام! صبحت بخیر علمدار...🌹 @karrare135
🍃 گاه و بیگاه به سمت ام لحظه‌هایم اینجاست... گاهی برای دیدنت از گاهی برای دردِ دل از روزمرگی حالا بگو چطور توانم؟ 😔 تحمل روزها دور ماندن از تو را؟! @karrare135
❤️هر چه بیشتر می‌گذشت، علاقه‌ام به تو بیشتر می‌شد...💕 💠صبح‌ها می‌رفتی و دوازده یک ظهر می‌آمدی. خودِ من هم به پایگاه و حوزه می‌رفتم، اما سخت برایت تنگ می‌شد. 💖منِ حالا به دنبال فرصت می‌گشتم که بگویم... ❣ 🔹گاه اصرار می‌کردم با هم برویم خرید. مهم نبود چه بخریم، همین که در کنار ویترین مغازه‌ها را نگاه کنم کافی بود. 🔺همین که به هنگام غروب یا در یک عصر پرتقالی، هم راه برویم، کنار ویترینی بایستیم و با هم مجسمه‌های بلورین، ظروف کریستال، لباس‌ها، کفش‌ها یا طلاها و بدلیجات را نگاه کنیم بود. ✨این را اطرافیان هم فهمیده بودند. مثلا پدرم می‌گفت: «آقا مصطفی، هر وقت خواستی حال سمیه خوش بشه ببرش بازار چرخی بزن.😉 چیزی هم نخریدی، نخریدی!» 📚برگرفته از کتاب ... انتشارات @karrare135
❤️ مهدی جان... مهربان پدرم... تمنای ما توست... امروز آسمان‌گستر شماست... روزی است که زمین منت‌دار قدم‌های شما می‌شود... مولای من... دنیا تب‌دار و است‌... عالم قدم‌های تو را میخواهد... زودتر هم پای شیرمردان شهیدت برگرد مولاجانم، که دیگر بی زندگی معنایی ندارد... @karrare135
💠هر وقت لازم بود از تو می‌گرفتم، چون می‌دیدم هنگام بحث چقدر خوب می‌کنی و به نتیجه می‌رسی. 🔺برای همین، هر وقت حتی دوستانم به دنبال راه‌حل بودند با درمیان می‌گذاشتم و نتیجه را به آن‌ها می‌گفتم. 🔹این همان چیزی است که این روزها خیلی می‌دهد. اینکه نیستی تا هر وقت سر یک سرگردان ماندم، بگویی: «سمیه از این طرف.» ✅هر چند این را قبول دارم که هستی... ولی به وقت مشورت جایت خالی است. ✨خیلی خیلی خالی است...✨ 📚برگرفته از کتاب ... انتشارات @karrare135
✨هرچه جلوتر می‌رفتیم بیشتر می‌شدم.💕 🔺می‌گفتی: «این‌قدر به من وابسته نشو، خوبه، وابستگی نه!» ❇️دست خودم نبود. دلبستگی، وابستگی، عاشقی، هر چه که بود و هر اسمی که داشت مهم نبود؛ ✨مهم، بودنِ بود✨ 🔺و پنجره‌ای که به روی دلم باز شده بود، پنجره‌ای پر از هوای تازه، پنجره‌ای برای نفس‌کشیدن. 💠با گفتن بعضی حرف‌ها بیشتر با روحیه و سلیقه‌ات آشنا می‌شدم: «من رو دوست دارم چون حالتی بومی داره. به خاطر طبیعتش، سکوتش، خلوتی‌ش. یک‌بار که رفته بودم تهرون خونه‌ی یکی از فامیلا، حال پرنده‌ای رو داشتم که اسیر قفس بود. مبادا بعد از من یه روز از اینجا بری تهرون برای زندگی کردن!» -بعدِ ؟ این چه حرفیه! -آره دیگه ممکنه پیش بیاد! 🔸شیطنتم گل کرد: «آقا مصطفی تا هستی می‌تونی برای جا و مکان اقامت من تصمیم بگیری، اما بعد شما دیگه خودم مختارم کجا اقامت کنم!»😉 🍃با نگاهم کردی: «حق با توئه!»❣ 📚برگرفته از کتاب ... انتشارات @karrare135
ای یک گوشه‌ی چشمت غم عالم ببرد حیف باشد که باشی و مرا غم ببرد... مهدی‌جان... سحر ماه مبارک رمضان را با یاد شما آغاز می‌کنیم..‌. ما را از تو تمام است اگر کنی... @karrare135
سحر ... سلام...ستاره زمین دو سحر از رمضان گذشت... و سومین سیاهی هم، آسمان رمضان را فرا گرفت... اما هنوز خبری از تو در دلِ زنگار گرفته‌ی من نیست! آموخته‌ام که، رمضان تویی... و کسی در این ضیافت، محبوب‌تر است، که ، سهم بیشتری از را، تسخیر کرده باشی. هر چه در لابه‌لای تپش‌های ، جست‌وجو می‌کنم...؛ خبری از نمی‌یابم. من همان فرزند توام، که به درد نداشتنت کرده است، و همه سهمش از ، فقط و فقط هیاهویی است! که اگر درد به استخوانش زده بود، سحری از رمضان را، تنها به امید ، سجاده‌نشینی می‌کرد. وای تنهای من، این رمضان حاجتی عظیم، قلب مرا احاطه کرده است... ... نداشتن تو... و دویدن مدام برای ... همه‌ی است که در لابه‌لای مناجات سحر، به دنبالش می‌گردم. برای قلب من، چاره‌ای بیندیش... قلب بیمارم، جای خالی برای حضور تو ندارد، به امید آمده‌ام. مرا دستِ‌خالی، از گوشه‌ی سفره‌ات، رد مکن، به امید آمده‌ام... یا مُجیب... یا مُجیب... یا مُجیب... @karrare135
و نام‌ها را نیز عطری‌ست هر بار را صدا زدم، نسیم وزیدن گرفت... @karrare135
گفتم به دعای سحری وصل خواهم... ✨اللهم‌ارزقنا‌حرم...✨ @karrare135
یا‌ابن‌الحسن... بیا و ما را بخر ما دل‌بسته‌ایم به دعای تحت‌القبة ما دل‌بسته‌ایم به هر روزمان ما دل‌بسته‌ایم به فراز اش ما دل‌بسته‌ایم به ما ندیده عاشقت شده‌ایم بیا و درهم بخر ما را آقا جان... @karrare135
... نمے‌دانم ! نور از آفتاب است یا از ؟ فقط مے‌دانم ... صبح‌بخیرهایت؛ دنیای مـرا نورانی مے‌کنــد سلام! صبحت بخیرعلمدار...🌹 @karrare135
... وقتی اذان می‌گویند اگه توهمون موقع بلند شی، اون صفت بد ، اون گوشه‌ش زخمی می‌شه از بین میره. ✅🔷 هر اذانی "یه صدا زدن خصوصیه" برای کندن تو از یک . لحظه‌ی رو از دست نده. 🔶✅🔶 مربی تو خداست، مربی‌های بدنسازی رو دیدین؟ دستشونو دستکش می‌گیرند، بعد شما می‌خواید چه ورزشی بکنید؟ والیبال...؟ فوتبال...؟ میگه خب، حالا من بدنسازی متناسب با اونو برات می‌ذارم. 🌺🔷 بعد دستشو می‌گیره میگه بزن دست منو... می‌زنی، هی می‌زنی، هی پاتو می‌زنی به دست این... هی دستشو میکشه بالا، مربی بدن‌سازِ دیگه، ✅💠 اون می‌دونه چه‌جوری دستور بده تو اجرا کنی. کدوم عضله‌های بدن تو حسابی فربه بشه، کش بیاد. 🔶🔶💠 "مربی تو خداست" می‌دونه کی اذان بگه، با اذان گفتنش تورو از یک لحظه‌ای که‌، اون لحظه باید ببری از دنیا، 🔷🌺💠 "همون لحظه، میشی" مربی تو خداست، لحظات قبل از نماز تو رو، که خدا اذان میگه، خودش برات طراحی می‌کنه . ✅🌺 مثال: طرف مغازه داره، خدا براش مشتری می‌فرسته میگه باهاش کل‌کل کن، بعد صدا میزنه ملائکه‌ی من! وسط کل‌کلش اذان بگید، اگر امروز ، وسط کل‌کلی که داره می‌کنه با مشتری، بلند شه، خیلی خواهد شد. 🔶🌺 اذان میگه...، بدبخت، ول نمی‌کنه بره نماز بخونه... باقی می‌مونه، فقط کافیه شما سر اذان تا اونجایی که میشه...، ول کنید، پاشید نماز بخونید... یکی یکی بدی‌های تو وجودتون از بین میره... ✅🌺 نبین اذان برای همه‌اس، اذان برای هست... ، تو بدو برو...نماز... @karrare135
... به فلک می‌رسد از روی چو خورشید تو "قل هو الله احد" چشم بد از روی دور... سلام! صبحت بخیر علمدار...🌹 @karrare135
... هر صبــح پشت پنجره‌ی خيالم نور از نگاه می‌تابد... سلام! صبحت بخیر علمدار...🌹 @karrare135
... گل در برابر تو عطرش را از یاد می‌برد؛ و می‌اندیشد کاش جایِ خاک بر دست‌های روئیده بود... سلام! صبحت بخیر علمدار...🌹 @karrare135
... وقتے نِگـاه   به من دوخته شده نباید دست از پا خطا ڪنم تو هم و هم و هم بـےقــراری هاۍ من... سلام! صبحت بخیر علمدار...🌹 @karrare135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این اشکها می‌کند پلی می‌سازد برای رسیدن به ! رنگ از رخ فاصله ها می‌رود... .