eitaa logo
سیدابراهیم(شهید مصطفی صدرزاده)
157 دنبال‌کننده
1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
56 فایل
🍃تقديم به كرّار فاطميون "سيدابراهيم"🍃 به كانال سيد ابراهيم (شهيدمصطفي صدرزاده)خوش آمديد ادمین @b_i_g_h_a_r_a_r
مشاهده در ایتا
دانلود
9.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لوییس فراخان رهبر مذهبی آمریکایی از فرو پاشی آمریکا سخن می گوید پ.ن قدرت پوشالی آمریکا در حال رونمایی بوسیله ی یک ویروس کوچکتر از پشه... @karrare135
❤️بسم رب الشهداء و الصدیقین❤️ 🌹« و أفوض أمري إلى الله إن الله بصير بالعباد »🌹 معرفی مختصری از شهیدمدافع حرم 🌹🌹 فرمانده ی دلاور گردان خط شکن عمار لشکر فاطمیون با نام جهادی 🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂 تاریخ تولد: نوزدهم شهریور ماه 1365 محل تولد: شوشتر وضعیت تاهل: متاهل فرزندان نازنین به نام خانم وآقا 🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂 📖 یک برگ از خاطرات دفتر زندگی ❤️ 🌹 روزي كه متولد شد، براي چندمين بار مجروح و در همان بيمارستان بستري شده بود. سيد ابراهيم با هميشگي خود و برای فرار از نگاه پرستاران كه نگران سلامت ايشان بودند و با پهلويي تير خورده نزديك هفت طبقه به سمت طبقات بالای بیمارستان قدم بر داشت. تا هميشگي خود را نثار كند. ❤️ 🌹و قريب به هشت بار در راه دفاع از حريم اهل بيت با مجروحيت جسمش ،حريم حضرت زينب را بود... 🌹 شهادت در تاریخ : ظهر جمعه روز تاسوعا مصادف با آبان ماه 1394 🌹محل شهادت: شهر حلب واقع در سوریه 🌹مزار شریف شهید: گلزار شهدای بهشت رضوان کهنز ( ) 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🔴 شهید مورد علاقه : 🍂🍂🍂🍂🍂💞💞💞 ❤️ و یک دنیا معرفت ❤️ و اما چقدر از تو نوشتن است كه سرمشق از انوار الهي داشتي.. ..شجاعت بي حد تو درس گرفته از علمداري بود كه تو فدايي شدي. وجودت مملو از عشق و احترام به پدر عزيز و مادر مهربانت، اخلاص عجيبت در كارها و رفتار زبانزد همگان بود و در نهایت همه ي وجودت را براي "خرج يك كاشي حرم بي بي كردي " اي ... 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🔴🔴🔴 و مرام او ... از نگاه همرزم : یکی از مشخصات بارز شهید تاکید بر وقت بود... و مادرت تو را معرفي كرد آنچنان كه همه ميدانستند و تو رهبر و آقاي توست...پس اين تو بودي كه مردانه جلوي فتنه گران 88 حضور داشتي و حريم ولايت و كشور را جانانه مدافع بودي...و در عمل را عامل به حرف هستي كه در مرام به مانندش بودي 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 ⬅️ روايتي از خواب شهيد ... در منزل تنها و در اتاقم حضور داشتم، مصطفی با و سرشار از خوشحالي و با تعداد زيادي نوشته شده، به پيش من آمد. همه سربندها روي شانه او بودن انگار که می خواست به همه، سربند اهدا كند ❤️❤️❤️❤️❤️ دو بیتی که بر لبانش جاری بود آن کس که تو را شناخت جان را چه کند ..... فرزند و عیال و خانمان را چه کند دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی ........ دیوانه که شد هر دو جهان را چه کند ✨💠✨💠✨💠✨💠✨ @karrare135
✨رفتی اندیشه و خانه‌ای را پسندیدی:  «سمیه نمی‌دونی چقدر بزرگه! تازه صاحب‌خونه می‌گه چندبار اونجا بساط انداخته. فکرش رو بکن، جایی که روضه‌ی امام حسین (ع) خونده شده باشه، !»😍 🔹این جا‌به‌جایی، را غمگین کرد، اما چون جایمان بزرگ‌تر شده‌بود، خوش‌حال بودند.😊 🔸موقع اسباب‌کشی گفتی: «عزیز کاری نداشته باش! به بچه‌های پایگاه گفتم بیان و اسبابا رو ببرن.» 🍃خوش‌حال شدم،😊 اما وقتی آمدم آن‌ها را بچینم آه از نهادم درآمد.😔 🔺 میز تلویزیون شکسته بود، دسته‌های مبل ضربه خورده و شیشه‌ی میز جلوی مبل خُرد شده بود. حتی شانه‌ی تخم‌مرغ‌ها به درودیوار یخچال خورده بود و تا مدت‌ها یخچال بو می‌داد.😔 💠خانه‌ی جدید هم بود هم داشت، ولی با این همه، اولین روز بعد از چیدن اثاثیه زدم زیر گریه: «نمی‌خوام اینجا بمونم، دلم برای مامانم اینا تنگ شده!»😭 🍃کمی نگاهم کردی و گفتی: «خیلی‌خُب، حالا بلند شو دست و صورتت رو بشور، لباسات رو عوض کن تا بریم.» ✅چقدر خوب بلد بودی با من راه بیایی، نه می‌کردی نه . 💟یک‌بار گفتی: «مرد باید خیلی باشه که ندونه چطور فرمون زندگی رو توی دست بگیره!» 📚برگرفته از کتاب ... انتشارات @karrare135
@WIKISHAHID IRخنده رزمندگان.mp3
زمان: حجم: 1.53M
درست در بحبوحه‌ی سخت‌ترین امتحانات الهی و در یك قدمی مرگ مزاح مي‌كنند و مي‌خندند و اگر كسی آنها را نشناسد، مي‌پندارد كه مرگ را به بازی گرفته‌اند. اما ما كه آنها را مي‌شناسیم. @karrare135
💕قرار بود برویم و بهترین جا کجا می‌توانست باشد جز ؟ 🔺باز چشم‌هایت را ریز کرده و گفتی: «سمیه، بگم دوستم حمید و مامانش هم بیان؟» -انگار قراره بریم ماه عسل‌ها! -این‌دفعه همین‌طوری بریم دفعه‌ی بعد بریم ماه‌عسل! 🔸لب از روی لب برنداشتم... 🔺گفتی: «خُب راضی نیستی نمی‌ریم، ولی این بندگان خدا تا حالا نرفته‌ن!» 💠چه کسی می‌توانست نگاه در بدوزد و بیاورد...! 🔸 رضایت دادم و رفتیم مشهد: من، تو، حمید و مامانش. 🔺آپارتمانی یک خوابه اجاره کردیم که من و مامان دوستت در اتاق خواب و تو و دوستت هم در هال می‌خوابیدید. همان‌جا پخت‌وپز می‌کردیم. 🔹از رفتن به بازار و گردش و خرید زدیم، حتی سوغاتی هم نخریدیم. برای خودم چیزی نمی‌خواستم، اما برای انگشتان کشیده‌ات که خیلی دوستشان داشتم، انگشتر و خریدم. میخواستم روزی که ماشین خریدیم وقتی فرمان را به دست می‌گیری، تلألؤ نور را در ان‌ها ببینم.💞 📚برگرفته از کتاب ... انتشارات @karrare135
بر آنانی که جوانی نکردند تا ما جوانی کنیم، مبارک‌باد... مدیون شماست؛ برای جوانی‌مان دعا کن، زمان ما... 🌹آقا مصطفی روزتون مبارک...🌹 @karrare135
XiaoYing_Video_1586195924785_high_quality.mp3
زمان: حجم: 4.03M
📚کتاب صوتی 🔺فصل دوم ✨چقدر پدرشهیدبودن به شما می‌آید✨ از زبان بزرگوار شهید... @karrare135
XiaoYing_Video_1586282216199_high_quality.mp3
زمان: حجم: 9.05M
📚کتاب صوتی 🔺فصل دوم ✨چقدر پدرشهیدبودن به شما می‌آید✨ از زبان بزرگوار شهید... @karrare135
XiaoYing_Video_1586370420809_high_quality.mp3
زمان: حجم: 6.82M
📚کتاب صوتی 🔺فصل دوم ✨چقدر پدرشهیدبودن به شما می‌آید✨ از زبان بزرگوار شهید... 💠پایان فصل دوم @karrare135