eitaa logo
سیدابراهیم(شهید مصطفی صدرزاده)
164 دنبال‌کننده
1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
56 فایل
🍃تقديم به كرّار فاطميون "سيدابراهيم"🍃 به كانال سيد ابراهيم (شهيدمصطفي صدرزاده)خوش آمديد ادمین @b_i_g_h_a_r_a_r
مشاهده در ایتا
دانلود
در هیاهوی این شهر آلوده... که نه دستت به می‌رسد نه به ، نه به و نه حتی به ...! دنج‌ترین جا، برای پر کردن خلا قلب همین جاست... جایی کنار اینجا بی‌اختیار خم می‌شود پاها می‌ریزد چشم‌ها می‌خواند لب‌ها... @karrare135
💕قرار بود برویم و بهترین جا کجا می‌توانست باشد جز ؟ 🔺باز چشم‌هایت را ریز کرده و گفتی: «سمیه، بگم دوستم حمید و مامانش هم بیان؟» -انگار قراره بریم ماه عسل‌ها! -این‌دفعه همین‌طوری بریم دفعه‌ی بعد بریم ماه‌عسل! 🔸لب از روی لب برنداشتم... 🔺گفتی: «خُب راضی نیستی نمی‌ریم، ولی این بندگان خدا تا حالا نرفته‌ن!» 💠چه کسی می‌توانست نگاه در بدوزد و بیاورد...! 🔸 رضایت دادم و رفتیم مشهد: من، تو، حمید و مامانش. 🔺آپارتمانی یک خوابه اجاره کردیم که من و مامان دوستت در اتاق خواب و تو و دوستت هم در هال می‌خوابیدید. همان‌جا پخت‌وپز می‌کردیم. 🔹از رفتن به بازار و گردش و خرید زدیم، حتی سوغاتی هم نخریدیم. برای خودم چیزی نمی‌خواستم، اما برای انگشتان کشیده‌ات که خیلی دوستشان داشتم، انگشتر و خریدم. میخواستم روزی که ماشین خریدیم وقتی فرمان را به دست می‌گیری، تلألؤ نور را در ان‌ها ببینم.💞 📚برگرفته از کتاب ... انتشارات @karrare135
🌹سفر تمام شد، اما مهر و توجه تو به تمام نشد: «سمیه، یکی از بچه‌های محلمون برای پدرش قمه کشیده، نه اینکه خیال کنی پسر بدیه، نه! اتفاقا بچه‌ی باحالیه! به قول خودش گولش زده. امروز می‌گفت اگه کربلا بره آدم می‌شه. دلم می‌خواد پول جور کنم و بفرستمش .» 😳چشم‌هایم گرد شد: «مصطفی ما خودمون "هشتمون گروی نهمونه!"» -می‌دونم می‌دونم عزیز! اما خیلی خوب می‌شد اگه می‌تونستیم بفرستیمش! فکر کن کسی که کار کرده، به زبان خودش بگه اگه برم کربلا دیگه درست می‌شم! 💠اشک در چشمانش جمع شد. را می‌دانستی. گفتم: «باشه قبول. ان‌شاءالله خدا قبول کنه!» -وای عزیز باورم نمی‌شه!😍 ✨هر طور بود پول را جور کردیم و او را فرستادیم. وقتی از سفر برگشت، مادرش آمود و کلی از تو کرد، چون به کلی رفتار پسرش تغییر کرده بود. 📚برگرفته از کتاب ... انتشارات @karrare135