.
بعد از اتمام آموزشی و ماجراهایی که داشتیم، من بالاخره افتادم توی شهرمون.
.
رفتم با مسئول معاونت اجتماعی فراجا صحبت کردم و گفتم آقا من یه سری مهارت ها دارم، از کامپیوتر تا کلیپ سازی و طراحی پوستر...
.
اوناهم از خدا خواسته، خودشون سریع پیگیر شدن که ستاد استان منو تقسیم کنه توی ادارشون برای کارای تدوین
.
واقعا خدا خیرشون بده.
واقعا خدا عمر با برکتی بهشون بده.
.
و من اینطور شد که اینجا سرباز شدم، صبح ها شیفت اداری هستم
بعد از ظهر ها هم میرسیم به کسبنای عزیز.
.
کسبنا بشدت برای ما عزیزه
چون هم خیلی براش زحمت کشیدیم
و هم تجربه های تازه ای رو به ما یاد داد.
.
ان شاءالله که خدا به ما توفیق بده بیشتر به بنده هاش خدمت کنیم.
.
خیلی مخلصیم♥🙋♂️
#داستان_سربازی
#ادامه_دارد