☕️📚بفرمایید مطالعه
روزی گرگی افسرده حال به توله های گرسنه اش نگاه کرد,سرمای بی پایان هوا باعث شده بود نتواند غذا پیداکند برایشان و صدای گله های دشمن را میشنید که نزدیک شان میشود.
خسته از بارهای روی دوشش همه چیز را رها کرد و به دل جنگلی رفت.
صدای دلنشین اوازی گوشش را نوازش داد.دلش گرم شد.حال خوشی به او دست داد.در پی صاحب صدا گشت و یافت اورا.ملخی بود دراز کشیده روی تنه درختی.
با تقاضای گرگ,ملخ اوازش را به او یاد داد.
مشغول خواندن اواز ملخ شد که گله ای از حیوانات را دید و حواسش پرت شد و خواندش را فراموش کرد.
برای یادگیری دوباره,ملخ را خورد به گمان اینکه برای همیشه یادش خواهد ماند.
اما فهمید با خوردن ملخ اواز نمیتواند بخواند.خواست شکمش را ببرد تا ملخ را بیرون اورد و دوباره اموزش دهد,ولی چنان عمیق برید که دیگر مرد.
گرگ داستانمان کاش به جای خوردن ملخ ,کاش به جای دریدن شکم خود بهتر بود:
🔴آواز خودش را می خواند
🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
شناسنامه کتاب
موضوع:روان کاوی همراه با داستان
نام کتاب:
مامان و معنی زندگی
نویسنده:
اروین یالوم
انتشارات:
قطره
مترجم:
سپیده حبیب.
#کتاب
#کتاب_خوب
#کتابخوانی
#روانشناسی#روانکاوی
#داستان
@Ketab_hafte