🅾 کرامات امام رضا علیهالسلام
♦️یکی از اصحاب خاص اهلبیت علیهم السلام، حسن بن على وشّاء است. او بعد از شهادت حضرت موسى بن جعفر علیهالسلام در انتخاب و گزینش حضرت امام رضا علیهالسلام اندک زمانى دچار حیرت و سرگردانى شد. بدین خاطر گفتهاند که «واقفیّه» بود ولى خیلی زود از این اعتقاد باطل عدول کرد و به مذهب حق ـ که امامت حضرت رضا علیهالسلام و امامان بعد از آن بزرگوار است ـ باور عمیق و ژرفى پیدا کرد
♦️این محدّث عظیم، به دنبال مشاهده بعضى از کرامات و معجزات از حضرت امام رضا علیهالسلام ، از آن عقیده باطل دست شست و به امامت حضرت گرایش یافت و از یاران مخصوص آن حضرت شد.
💢حسن بن على وشّاء مىگوید: من در حالى که مذهب واقفیّه را داشتم و بر این باور بودم، سفرى به خراسان کردم و با خود مقدارى لباس و بعضى از اجناس دیگر بردم که بفروشم. همراه من یک جامه گلدارى بود که در یکى از بستهها جاى داشت و من متوجه آن نبودم و جاى آن را هم نمىدانستم
چون به مرو رسیدم، منزلى را کرایه کردم. مردى که اهل شهر مدینه و در آنجا چشم به جهان گشوده بود، نزد من آمد و به من گفت: ابوالحسن الرضا علیهالسلام مىفرماید: آن جامه گلدارى که نزد توست، براى من بفرست. گفتم: من همین حالا وارد این شهر شدم، چه کسى به ابوالحسن الرّضا علیهالسلام خبر آمدن مرا داده است؟! من جامه گلدار ندارم!
آن مرد رفت و بعد از لحظاتى برگشت و گفت: ابوالحسن الرضا علیهالسلام مىفرماید: جامه گلدار در فلان جاست و در فلان بقچه است. من بقچه را با دقت نگاه کردم. آن را در همان جایى که آن حضرت فرموده بود، یافتم و آن را براى آن حضرت فرستادم!
💢حسن وشاء در جایی دیگر مىگوید: من قبل از اینکه به امامت حضرت رضا علیهالسلام یقین بیاورم، سؤالاتی داشتم و تمام آنها را در یک کتابى گرد آورده بودم. آنها مسائلی بودند که از پدران آن حضرت روایت شده بود. مسائلى دیگر نیز در آن کتاب بود. متمایل بودم که حضرت را آزمایش کنم که آیا او واقعاً بعد از پدر بزرگوارش، موسى بن جعفر علیهالسلام ، امام شیعیان است یا خیر؟
کتاب را برداشتم و به سمت خانه آن حضرت راه افتادم، تا این که به درب منزل امام رسیدم. در گوشهاى از کوچه، با حالت اندیشناک نشستم. منتظر بودم تا یک موقعیت مناسب و زمان خلوت برسد تا کتاب را بر آن حضرت تحویل دهم، گروهى از شیعیان نیز نزدیک منزل آن حضرت حضور داشتند و با یک دیگر گفت و گو مىکردند
در این هنگام که با خود اندیشه مىکردم که از آن بزرگوار طلب اجازه کنم و به خدمتش برسم، ناگهان یکى از خادمان آن حضرت در حالى که کتابى در دست او بود، صدا زد: کدام یک از شما حسن بن على بن بنت الیاس بغدادى هستید؟
من از جایم بلند شدم و گفتم: من هستم، چه کار دارى؟ گفت: این کتاب(نامه) را بگیر، من مأمورم این را به تو برسانم. من کتاب را از او گرفتم و به گوشهاى رفتم. کتاب را مطالعه کردم، به خدا سوگند! دیدم جواب تک تک سؤالات مرا نوشته است و در این هنگام بود که به امامت حضرت رضا علیهالسلام یقین پیدا کردم و مذهب واقفیّه را ترک کردم!
#کراماتالرضویه
💠میلاد مسعود شمش الشموس و امام الرئوف حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیة و الثناء بر شیعیان و محبین آن حضرت مبارک
🌹گاه نوشت های یک طلبه
☘ @besmellaherrahmanerrahimm
هدایت شده از 🌹گاھ نوشٺھاے يڪ طلبھـ ـ ـ
🅾 کرامات امام رضا علیهالسلام
♦️یکی از اصحاب خاص اهلبیت علیهم السلام، حسن بن على وشّاء است. او بعد از شهادت حضرت موسى بن جعفر علیهالسلام در انتخاب و گزینش حضرت امام رضا علیهالسلام اندک زمانى دچار حیرت و سرگردانى شد. بدین خاطر گفتهاند که «واقفیّه» بود ولى خیلی زود از این اعتقاد باطل عدول کرد و به مذهب حق ـ که امامت حضرت رضا علیهالسلام و امامان بعد از آن بزرگوار است ـ باور عمیق و ژرفى پیدا کرد
♦️این محدّث عظیم، به دنبال مشاهده بعضى از کرامات و معجزات از حضرت امام رضا علیهالسلام ، از آن عقیده باطل دست شست و به امامت حضرت گرایش یافت و از یاران مخصوص آن حضرت شد.
💢حسن بن على وشّاء مىگوید: من در حالى که مذهب واقفیّه را داشتم و بر این باور بودم، سفرى به خراسان کردم و با خود مقدارى لباس و بعضى از اجناس دیگر بردم که بفروشم. همراه من یک جامه گلدارى بود که در یکى از بستهها جاى داشت و من متوجه آن نبودم و جاى آن را هم نمىدانستم
چون به مرو رسیدم، منزلى را کرایه کردم. مردى که اهل شهر مدینه و در آنجا چشم به جهان گشوده بود، نزد من آمد و به من گفت: ابوالحسن الرضا علیهالسلام مىفرماید: آن جامه گلدارى که نزد توست، براى من بفرست. گفتم: من همین حالا وارد این شهر شدم، چه کسى به ابوالحسن الرّضا علیهالسلام خبر آمدن مرا داده است؟! من جامه گلدار ندارم!
آن مرد رفت و بعد از لحظاتى برگشت و گفت: ابوالحسن الرضا علیهالسلام مىفرماید: جامه گلدار در فلان جاست و در فلان بقچه است. من بقچه را با دقت نگاه کردم. آن را در همان جایى که آن حضرت فرموده بود، یافتم و آن را براى آن حضرت فرستادم!
💢حسن وشاء در جایی دیگر مىگوید: من قبل از اینکه به امامت حضرت رضا علیهالسلام یقین بیاورم، سؤالاتی داشتم و تمام آنها را در یک کتابى گرد آورده بودم. آنها مسائلی بودند که از پدران آن حضرت روایت شده بود. مسائلى دیگر نیز در آن کتاب بود. متمایل بودم که حضرت را آزمایش کنم که آیا او واقعاً بعد از پدر بزرگوارش، موسى بن جعفر علیهالسلام ، امام شیعیان است یا خیر؟
کتاب را برداشتم و به سمت خانه آن حضرت راه افتادم، تا این که به درب منزل امام رسیدم. در گوشهاى از کوچه، با حالت اندیشناک نشستم. منتظر بودم تا یک موقعیت مناسب و زمان خلوت برسد تا کتاب را بر آن حضرت تحویل دهم، گروهى از شیعیان نیز نزدیک منزل آن حضرت حضور داشتند و با یک دیگر گفت و گو مىکردند
در این هنگام که با خود اندیشه مىکردم که از آن بزرگوار طلب اجازه کنم و به خدمتش برسم، ناگهان یکى از خادمان آن حضرت در حالى که کتابى در دست او بود، صدا زد: کدام یک از شما حسن بن على بن بنت الیاس بغدادى هستید؟
من از جایم بلند شدم و گفتم: من هستم، چه کار دارى؟ گفت: این کتاب(نامه) را بگیر، من مأمورم این را به تو برسانم. من کتاب را از او گرفتم و به گوشهاى رفتم. کتاب را مطالعه کردم، به خدا سوگند! دیدم جواب تک تک سؤالات مرا نوشته است و در این هنگام بود که به امامت حضرت رضا علیهالسلام یقین پیدا کردم و مذهب واقفیّه را ترک کردم!
#کراماتالرضویه
💠شهادت غرببانهٔ شمش الشموس و امام الرئوف حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیة و الثناء بر شیعیان و محبین آن حضرت تسلیتباد
🌹گاه نوشت های یک طلبه
☘ @besmellaherrahmanerrahimm