🌸🍃🌸🍃
📚حکایت شب
#خدمت_محتاجان_کن
یکی از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط نقل می کند که
: یک روز با تاکسی می رفتم، نابینایی را دیدم که در انتظار کمک کسی ، کنار خیابان ایستاده است، بلافاصله ایستادم و به او گفتم:
کجا میخواهی بروی؟
گفت: میخواهم بروم آن طرف خیابان.
گفتم: بعد از آن کجا می روی؟
گفت: دیگر مزاحم نمی شوم؛ با اصرارِ من، مقصدش را گفت ، سوارش کردم و او را به مقصد رساندم.
فردا صبح خدمت شیخ رسیدم، بدون مقدمه گفت:آن کوری که سوارش کردی و به منزل رساندی جریانش چه بود؟!
داستان را گفتم،
گفتند: از دیروز که این عمل را انجام دادی، خداوند متعال نوری بر تو تابانده است که در برزخ می درخشد.
تا توانی به جهان خدمت محتاجان کن
به دمی یا دِرَمی یا قلمی یا قدمی
🌹🌷🌹