فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زنی حس کرد شوهرش میخواد
زن دوم اختیار کند !
یک روز صبح چهار تخم مرغ آبپز کرد
و آنها را به رنگهای مختلف رنگ آمیزی
کرده و جلوی شوهرش گذاشت.
شوهره جویای مسئله شد ...
زن بهش گفت بعد از اینکه تخم مرغها
را خوردی متوجه میشی !
مرد هر چهار تخم مرغ رو خورد
زن بهش گفت متوجه شدی که مزه
همشون یکی هست زنها هم همینطور
فقط شکلشان متفاوت است !
مرد کمی فکر کرد و گفت ولی من
یه کشفی کردم !
زن گفت چه کشفی؟
مرد گفت: فهمیدم مرد با چهارتا
تخم مرغ بهتر سیر میشود !
🖌#دڪتر_انوشه
🌾🌸🌾➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
⭕Join 👉 @kashkolhaji
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر شکلی شدیم
پشت سرمون حرف زدن...!
خودمونی شدیم... گفتن جلفه،
سر سنگین شدیم ... گفتن مغروره.!
تا خندیدیم... گفتن سبکه،
تا اخم کردیم... گفتن خودشو میگیره
ساده شدیم ... گفتن احمقه،
تحویل نگرفتیم... گفتن خودشیفته ست.!
خاکی شدیم... گفتن داره آمار میده.!
وقتی حرف زدن و جوابشونو دادیم... گفتن دیدی حق با ماست لجش گرفته.!
وقتی حرف زدن جوابشونو ندادیم...
گفتن دیدی حق با ماست لال شده.!
هرجور شدیم این جماعت بیکار
یه چیزی گفتن...!
این مردم هیچ وقت
احترام گذاشتن به عقاید
دیگران را یاد نمیگیرن،
پس فقط برای خودت زندگی کن !
🎙#دڪتر_انوشه
🌾🌸🌾
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
⭕Join 👉 @kashkolhaji
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زاهدی گفت كه جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد؛
اول مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد . او گفت ای شیخ خدا می داند که فردا حال ما چه خواهد بود!
دوم مستی دیدم که افتان و خیزان راه می رفت به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی . گفت تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده ای؟
سوم کودکی دیدم که چراغی در دست داشت گفتم این روشنایی را از کجا اورده ای؟ کودک چراغ را فوت کرد و ان را خاموش ساخت و گفت: تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟
چهارم زنی بسیار زیبا که درحال خشم از شوهرش شکایت می کرد. گفتم اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن .
گفت من که غرق خواهش دنیا هستم چنان از خود بیخود شده ام که از خود خبرم نیست تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟
#دڪتر_انوشه
🌾🌸🌾
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
⭕Join 👉 @kashkolhaji