eitaa logo
کشکول حاجی
385 دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
7.5هزار ویدیو
87 فایل
مدیر کانال : @kashkolPM ادمین تبادل و انتقادات و پیشنهادات @pahlevanan313
مشاهده در ایتا
دانلود
ًَ. 👇تقویم نجومی یکشنبه👇 ⬅️ اولین و پرطرفدارترین مجموعه کانال های تقویم نجومی،اسلامی. ✴️ یکشنبه👈21 فروردین /حمل 1401 👈8 رمضان 1443👈 10 آوریل 2022 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی. ⭐️ احکام دینی و اسلامی. ❇️ امروز روز بسیار پسندیده و مبارکی برای امور زیر است: ✅ خرید و فروش اجناس. ✅ مهمانی و افطاری دادن . ✅ اقدام برای امور قضایی. ✅ و دیدار با مسئولین و روسا خوب است. 🚘 سفر : مسافرت همراه صدقه باشد. 👼 مناسب زایمان و نوزاد عمر طولانی دارد.ان شاءالله ❎نماز نافله در شب های ماه مبارک رمضان: 🔵نماز مستحبی شب نهم. (شش رکعت) در قالب سه نماز دو رکعتی بعد از نماز عشا خوانده شود ‌و در هر رکعت بعد از سوره حمد ۷ مرتبه ایه الکرسی خوانده میشود و بعد از سلام نماز ۵۰ مرتبه صلوات دارد. ♥️ثواب: امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: هر کس این نمازها را بخواند ملائکه عمل او را در ردیف اعمال صدیقین و شهداء ترفیع می دهند. منبع :کتاب رمضان ماه صبر. 🔭 احکام نجوم. 🌓 امروز : قمر در برج اسد است و از نظر نجومی برای امور زیر نیک است: ✳️ خواستگاری و عقد و ازدواج. ✳️ شروع امور دائمی. ✳️ معالجات و جراحی. ✳️ جابجایی و نقل و انتقال. ✳️خرید خانه و املاک. ✳️ ورود به خانه نو. ✳️ جهیزیه بردن. ✳️ و شروع کار خوب است. 💑 مباشرت و مجامعت: مباشرت امشب، شب دوشنبه فرزند به تقدیر و قسمت و روزی خود راضی باشد.ان شاءالله. ⚫️ طبق روایات ، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث بیماری است. 💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن یا #زالو انداختن در این روز، از ماه قمری، سبب درد سر می شود‌. 😴😴تعبیر خواب خوابی که شب " دوشنبه " دیده شود طبق آیه ی 9 سوره مبارکه " توبه" است. اشتروا بایات الله ثمنا قلیلا.... و چنین استفاده میشود که دو نفر برای قطع معامله یا توافقی نزد خواب بیننده بیایند .ان شاءالله و به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید. 💅 ناخن گرفتن یکشنبه برای ، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد. 👕👚 دوخت و دوز یکشنبه برای بریدن و دوختن روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود‌( این حکم شامل خرید لباس نیست) ✴️️ وقت در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب. ❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد . 💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸بامید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸 📚 منابع مطالب کتاب تقویم همسران نوشته حبیب الله تقیان
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: یکشنبه - ۲۱ فروردین ۱۴۰۱ میلادی: Sunday - 10 April 2022 قمری: الأحد، 8 رمضان 1443 🌹 امروز متعلق است به: 🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السّلام 🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها) ❇️ وقایع مهم شیعه: ا 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️2 روز تا رحلت ام المومنین حضرت خدیجه علیها السلام ▪️7 روز تا ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام ▪️10 روز تا اولین شب قدر ▪️11 روز تا ضربت خوردن امام علی علیه السلام ▪️12 روز تا دومین شب قدر ✅ با ما همراه شوید... ۱➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ⭕Join 👉 @kashkolhaji
🔴👈🏻 ** *(خیلی جالبه)* 📖واقعه: مانع فقر 📖کوثر: مانع خصومت 📖ملک: مانع عذاب قبر 📖فاتـحه: مانع خشم خدا 📖سوره محمد برای اخلاق 📖سوره جن: برای وسوسه 📖سوره حجـر: برای برکت مال 📖کافرون: مانع کفر وقت مرگ 📖دخـان: مانع ترس روز قیامت 📖سوره تغابن: برای ادای قرض 📖سوره کهف: برای بیدار شدن 📖سوره فتح: برای گشایش کار 📖سوره صـف: برای فتح و پیروزی 📖سوره مزمل: برای مهر و محبت 📖سوره حج: برای کامل شدن دین 📖سوره مریم: برای هدایت دختران 📖سوره احزاب: برای گشایش بخت 📖سوره یونس: برای بچه دار شدن 📖سوره جمعه: برای پیدا شدن مال 📖یاسین: مانع تشنگی روز قیامت 📖سوره اعلی: برای هدایت جوانان 📖سوره حجرات: برای زیاد شدن مال 📖سوره یوسف: برای عظمت و بزرگی 📖سوره مومنون: برای به راه راست رفتن 📖سوره طور: برای پایدار بودن و برگشت مال 📖سوره انبیا: برای رها شدن از بند و گرفتاری 📖سوره اسرا: برای شفای مریض و بهانه گیری 📖سوره حدید: برای محکم شدن و آرامش بدن 📖سوره مجادله: برای برای مهر و محبت و معامله 📖سوره ن والقلم: برای آسان شدن و درس خواندن 📖سوره نمل: برای شفاء مریض و برآورده شدنه هر حاجات التماس دعای فرج ۱➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ⭕Join 👉 @kashkolhaji 🌹🌹🌹
‍ (خاطرات رضا پورعطا) 🔹بخش دوم 🍁قسمت: 2 برنامه درسی من طوری بود که معمولا سه روز هفته در اهواز و چند روز هم آزاد بودم. به علی گفتم: فقط یک شرط دارم. گفت: چیه؟ گفتم: نمی خوام خانواده م از این جریان مطلع بشن... شما برید ترتیب کارها رو بدین، من هم بهتون ملحق میشم و منطقه رو نشونتون میدم. بچه ها وقتی از همراهی من اطمینان پیدا کردند، رفتند و مرا با کوله باری از خاطرات زنده شده در ذهنم تنها گذاشتند. صدای بهنام سیروس در گوشم پیچید که از آن سوی تلفن گفت: رضا عجله کن... شب عروسیه! چهره منتظر مادر رضا را مقابل خودم دیدم. چون به او قول داده بودم هر طوری شده می روم و استخوان های پسرش را برایش می آورم. روزی نبود که به بهانه های مختلف در خانه ما سراغ پسرش را از من نگیرد. این اواخر احساس می کردم با دیدن من یاد رضا در دلش زنده می شود. هر روز که مرا میدید، پیشانی ام را می بوسید و می گفت: تو بوی رضا رو میدی. حالا خودم را در یک قدمی پیکر رضا میدیدم. حتم داشتم رضا قبل از من در عالم خواب خبر آمدنش را به مادرش رسانده است.... سرم را به طرف آسمان گرفتم و شکر خدا را به جا آوردم که بالاخره شرایطی درست کرد تا دل یک مادر شهید را شاد کنم. ذهنم پر از لحظات آن شب ها بود. سیاهی شب بر همه جا سایه انداخته بود. گروهان شهدا بعد از مدت ها آموزش دور من جمع شدند و به آخرین صحبت های فرمانده شان گوش دادند. وقتی جریان خواب را برایشان تعریف کردم، شاد و خوشحال به من خیره شدند. آنها عاشق شهادت بودند. ۲۹ نفر از بهترین ها آماده حرکت به سوی سرنوشتی شدند که هیچ کس پایانش را نمی دانست. وقتی از شهادت ۱۹ نفر از آنها سخن به میان آوردم، صدای هق هق گریه، دشت را پر کرد. بعضیها پیشانی بر رملها گذاشتند و ضجه زدند. العفو العفو گفتند. در حالی که به شدت احساساتم را کنترل می کردم، گفتم اولین نفری که شهید شود، با پنج تن ملاقات می کند. 👈ادامه دارد ✔️منبع: کانال حماسه جنوب 🌺🌺🌺۱➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ⭕Join 👉 @kashkolhaji
💛دعا برای شروع روز 💛 💙بسم الله الرحمن الرحیم💙 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار 🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن 🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن 🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة 💚دعای ایمان💚 💞بسم اللّه الرحمن الرحیـم💞 🌹لااِلهَ اِلَّا اللهُ الموُجُودُ فی کُلِّ زَمانٍ 🌹 لا اِلهَ الا اللهُ المَعبوُدُ فی کُلِّ مَکانٍ 🌹لا اله الا اللهُ المَعروُفُ بِکُلِّ اِحسانٍ 🌹لااِلهَ الااللهُ کُل یَومٍ فی شَأنٍ 🌹لااله الااللهُ اَلاَمانُ اَلاَمانُ اَلاَمانُ مِن زوالِ الایمانِ و مِن شَرِّ الشَّیطانِ یاقَدیمَ الاِحسانِ یاغَفُورُ یارَحمنُ یارَحیمُ بِرَحمَتِکَ یااَرحَمَ الرّاحِمینَ .🌹 💚دعای چهارحمد💚 💞بسم الله الرحمن الرحیم 💞 🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی عَرَّفَنی نَفسَهُ وَ لَم یَترُکنی عُمیانَ القَلب 🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی جَعَلَنی مِن اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّی الله ُ عَلَیهِ وَ آلِه 🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی جَعَلَ رِزقی فی یَدِهِ وَ لَم یَجعَلهُ فی اَیدِی النّاس 🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی سَتَرَ عُیُوبی عَورَتی وَ لَم یَفضَحنی بَینَ النّاسِ. 🌹دعای برکت روز: (الحَمدُللّه فالِقِ الإِصباحِ،سُبحانَ رَبِّ المَساءِ وَالصَّباحِ، اللّهُمَّ صَبِّح آلَ مُحَمَّدٍ بِبَرَکَةٍ وعافِیَةٍ، وسُرورٍ وقُرَّةِ عَینٍ. اللّهُمَّ إنَّکَ تُنَزِّلُ بِاللَّیل وَالنَّهارِ ما تَشاءُ، فَأَنزِل عَلَیِّ و عَلی أهلِ بَیتی مِن بَرَکَة السَّماواتِ وَالأَرضِ، رِزقا حَلالاً طَیِّبا واسِعا تُغنینی بِهِ عَن جَمیع ِ خَلقِک)َ 🌹🌹🌹۱➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ⭕Join 👉 @kashkolhaji
🌸حدیث روز 🍃پیامبر خدا صلی الله علیه و آله 🔺مَن اُعطِيَ لِسانا ذاكِرا فَقَد اُعطِيَ خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ 🍀به هركس زبانى ذاكر داده شود ، خير دنيا و آخرت بدو داده شده است. 📙 الكافی،ج 2، ص 499 🌺🌺🌺۱➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ⭕Join 👉 @kashkolhaji
جز8.mp3
4.12M
🍃 تند خوانی جزء هشتم قرآن کریم 🕰زمان: ۳۳ دقیقه 🎤 استاد معتز آقایی ۱➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ⭕Join 👉 @kashkolhaji
doa8_721038705925554872.mp3
4.68M
🔰 شرح و تفسیر ماه رمضان 💠 دعای روز هشتم ✨"اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي فِيهِ رَحْمَةَ الْأَيْتَامِ وَ إِطْعَامَ الطَّعَامِ وَ إِفْشَاءَ السَّلامِ وَ صُحْبَةَ الْكِرَامِ بِطَوْلِكَ يَا مَلْجَأَ الْآمِلِينَ؛ ! در این روز توفیق مهربانی به یتیمان و اطعام گرسنگان و آشکارا سلام گفتن و مصاحبت با نیکان را روزی‌ام فرما. به کرمت ای پناه امیدواران!»✨ 🎤 با بیان شیرین آیت الله مجتهدی تهرانی رحمت الله علیه 👌 به همراه بیان یک نکته شرعی مورد توجه در 🌺🌺🌺۱➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ⭕Join 👉 @kashkolhaji
ادامه رمان میوه بهشتی
دی و یه پسر خوشگل و می ترسونی. _ بابا اعتماد به سقف...وقت کردی یکم خودتو تحویل بگیر. خب؟ _ اوکی...حتما. خوشم می امد کم نمیاره. بچه پر رو . _ تو چرا بیداری؟ _ همه تازه رفتند که بخوابند. منم تا چشمام گرم شده بود سرکار وارد خانه شدی و صدای اویز پشت در بلند شد. امدم ببینم کیه. _ همه؟؟! مگه کیا اینجان؟ _ منم و بردیا و الهه و حسام و یاشار! چشم هایش را گشاد کرد و گفت: کدوم یاشار؟ لبخندی زدم و گفتم: مگه ما چند تا یاشار داریم.؟ عموم دیگه. (صندلی میز نهار خوری را عقب کشید و نشست): خب خانم خونه چیزی داری به من فلک زده بدی بخورم؟ _ از کی راه افتادی؟ _ یه 5 ساعتی هست... _ الان برات غذا گرم می کنم... غذا رو گذاشت تا گرم بشه و خودم هم کنارش نشستم . _ من نبود اینجا چه خبر بوده؟ زود تند سریع بگو ببینم. همه چیز را در مورد بازگشت یاشار براش تعریف کرد. و اون هم فقط در سکوت گوش می کرد. _ دلم خیلی براش تنگ شده....یهو چشم هایش را تنگ کرد و گفت :راستی باران تو اسم یکی دیگه رو هم اوردی؟! اون کیه دیگه؟ _ کیو می گی؟ _ همون احسان... _ خنگ...من ماندم تو چجوری عمران قبول شدی. احسان نه که اقای نخبه« حسام» اونم نامزد الهه است. خنده ای کرد و گفت: این دیگه کدوم احمقیه که امده و این دوست قاطی تو رو گرفته؟ الهه_ خودت قاطی ای بی تربیت. هر دو به سمت الهه که بی صدا وارد شده بود بر گشتیم.نگاهی به تیام کردم. معلوم بود باز دوباره یه کوچولو خجالت کشیده. _ تو چرا امدی پایین؟ _ پس چی کار می کردم؟ خانم یک ساعت امدی پایین که ببینی کی بوده و هنوز نیومدی بالا. ترسیدم. گفتم شاید دزدی چیزی بوده و از خیر دزدی اسباب و اثاثیه گذشته و توی عتیقه رو دزدیده. تیام_ دزده غلط می کنه که اجیه من و بدزده. نیشخندی زدم و به الهه خیره شدم. بیچاره الهه هم که خیالاتی برای ما دو تا کرده بود با دهان باز از جمله ی تیام خیره شده بود بهش و هیچی نمی گفت. تک سرفه ای کردم که به خودش امد و گفت: من میرم بخوابم. _ حالا از بچه های دانشگاهتونه؟ با گیجی پرسیدم: کی؟ _ حسام دیگه...نامزد الهه. _ اهان ...نه ! پسر دوست پدرشه. _ اها... تو چی ؟ _ من چی؟ _ تو این مدت که من نبودم از این پسر دوست های پدرت و گیر نیاوردی که زنش بشی؟ دیگه داشت زیادی حرف می زد. با عصبانیتی که توی صدام مشهود بود گفتم: نخیر، چقدر حرف می زنی، غذاتو بخور. لبخندی زد و بهم خیره شد. یهو لبخند از روی صورتش محو شد و به سمت چپ صورتم خیره شد. _ چیه ؟ خوشگل ندیدی؟ _ باران صورتت چی شده؟ تازه دو زاریم افتاد که به چی خیره شده بود. منم که اصولا نمی توانستم آلو توی دهان نگه دارم گفتم : دست گل جنابعالیه. با دهان باز نگاهم کرد وگفت: من ؟به من چه ربطی داره؟ _ هیچی، فقط باعث شدی که دستای کشیده و خوشگل داداش بنده بلند بشه و روی صورتم بخوابه. _ تو نمی توانی درست صحبت کنی و بگی جریان چیه؟ منم مثل خودش گارد گرفتم و گفتم: چرا می تونم. می خوای بدونی چی شده؟ از بیرون امده بودم. به خاطر اینکه نیم ساعت دیر کرده بودم آق داداشم اینجوریم کرد. _ تو به خاطر اینکه بری و برام پول بریزی اینطوری شدی؟ _ نخیر...به خاطر دروغ شما اینجوری شدم. _ دروغم؟! من چه دروغی به تو گفتم؟ _ به من نگفتی ، به بردیا گفتی...واسه چی به بردیا گفتی که قراره برای ترانه خواستگار بیاد؟ سری از روی کلافگی تکان داد و گفت: نمی فهمم. اینا چه ربطی به هم داره. دیر امدن تو...پولی که قرار بوده برای من بریزی...حرفی که من به بردیا زدم...سیلی خوردن تو! باران تو چرا درست حرف نمی زنی؟ به خدا نمی فهمم چی می گی؟ _ خیلی پیچیده نیست...تو به دروغ به بردیا گفته بودی که قراره فردا برای ترانه خواستگار بیاد و برای همین هم دیر تر میای. اونم باور کرده بود و ریخته بود به هم و سر یه مسئله ی کوچیک این بلا رو سر من اورد. همین. حالا میشه بگی چرا بهش دروغ گفتی؟ _ قبل از اینکه من چیزی بگم میشه بگی بردیا چرا باید بهم بریزه؟ با این سوالش تازه فهمیدم چه گندی زدم و دنیا روی سرم خراب شد. اخه یکی نیست بگه احمق جان داداش تو چه ربطی داره به ترانه...بر عکس گفتم...یعنی یکی نیست بگه احمق جان ترانه چه ربطی داره به داداش تو؟! آخه من جواب اینو چی بدم؟ خدا؟ مامان کجایی که از اون نیشگون هات ازم بگیری تا به غلط کردن بیفتم. همانطوری بهت زده داشتم تیام و نگاه می کردم و با خودم در گیر بودم که چی باید بهش بگم که گفت: باران درست متوجه شدم؟ یعنی بردیا ترانه رو...آره یا نه؟ بازم در سکوت فقط نگاهش کردم. انگار که اینطوری به خودم دلداری می دادم که حداقل من حرفی نزدم. خودش فهمید. چه بد بختی ای گیر کرده بودما...بابا اصلا به من چه؟! برو بیدارش کن از خودش بپرس...وای نه نه، غلط کردم..نری از اون بپرسی ها! دیگه من و دار میزنه. _ با توئم دختر...بردیا ترانه رو دوست داره؟ سرم و انداختم پایین و با حرکت سر ت