eitaa logo
کشکول
59 دنبال‌کننده
72 عکس
60 ویدیو
7 فایل
کشیدنِ بدوش کاسه‌گونه‌ی درویش نوعی غذا در ترکیه میوه درخت کوکودومر کتابی در نوادر، حکایت، علوم، اخبار، مثال و شعر ارتباط با ادمین: @karimi11_2_1979
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️براده‌ای از خاطرات ساخت و انتقال ضریح امام حسین علیه السلام[1] 🔹آیت الله صافی گلپایگانی رحمة الله علیه هنگام بازدید از صریح مطهر: کسانی که پول دادند برای ساخت ضریح یا کار کردند برای ساختنش که هیچ، اگر کسی بشنود این ضریح آماده می‌شود و حوشجال شود، پیش خدا اجر دارد. 📚پنجره‌های تشنه، ص36. [روزنوشت‌های انتقال ضریح جدید امام حسین علیه‌السلام از قم به کربلا] . . . https://eitaa.com/kashkolsokhan
✳️براده‌ای از خاطرات ساخت و انتقال ضریح امام حسین علیه السلام[2] 🔹آیت الله بهجت رحمة الله علیه: "ضریح را از پول حلال بسازید. پول حلال هم توی مال فقراست." 📚پنجره‌های تشنه، ص76. [روزنوشت‌های انتقال ضریح جدید امام حسین علیه‌السلام از قم به کربلا] . . https://eitaa.com/kashkolsokhan
✳️براده‌ای از خاطرات ساخت و انتقال ضریح امام حسین علیه السلام[3] 🔻ببین من فرشادم «....بعد از آن به روستای نهرمیان رسیدیم. من هنوز پشت تریلی بودم. مردم یا حسین‌گویان می‌دویدند سمت ضریح، انگار که بخواهند تریلی را فتح کنند. چند دقیقه ایستادیم و موقعی که تریلی داشت حرکت می‌کرد، به مردم می‌گفتیم لبه حفاظ را ول کنند که یک وقت زمین نخورند. پسر جوانی سماجت می‌کرد. گفتم: پسرجان ول کن الان زمین می‌خوری. پسر که فهمید دیر یا زود باید تریلی را رها کند به من گفت: ببین من فرشادم، من را به اسم دعا کن کربلا. بعد تریلی را ول کرد. داشتیم دور می‌شدیم که داد زد: فرشاد... یادت نره. همانجا نشست به گریه کردن و کف دستش را کوبید زمین. دور می‌شدیم و فرشاد نشسته بود کنار جاده. من هم نشستم پشت تریلی به گریه. حاضر بودم همه چیزم را بدهم جایم را با فرشاد عوض کنم.» 📚پنجره‌های تشنه، ص 140. [روز روزنوشت‌های انتقال ضریح جدید امام حسین علیه السلام از قم به کربلا] . . https://eitaa.com/kashkolsokhan
✳️براده‌ای از خاطرات ساخت و انتقال ضریح امام حسین علیه السلام[4] 🔻نوشته‌ی پرچم‌ «.... هیئت های عزاداری با علم و کتل و پرچم‌هایشان آرام آرام به سمت شلمچه می‌رفتند. بعضی سنج و دمام و طبل و شیپور هم داشتند. گاهی دور هم جمع می‌شدند و می‌زدند. صدایشان در بیابان پخش می‌شد. تمام جاده پر بود از پرجم، کوچک و بزرگ، رنگ و وارنگ. روی یکی از پرچم‌ها مطلب قشنگی نوشته بود: یا حسین لک عهدا بالوفاء قبرک فی قلبی لا فی کربلاء در طول مسیر از قم تا آنجا هیج‌کجا مردم این‌قدر پابرهنه نبودند.» 📚پنجره‌های تشنه، صص 273 و 274. [روز روزنوشت‌های انتقال ضریح جدید امام حسین علیه السلام از قم به کربلا] . . https://eitaa.com/kashkolsokhan
✳️براده‌ای از خاطرات ساخت و انتقال ضریح امام حسین علیه السلام[5] 🔻روزیِ تعمیرکار «... اطراف ضریح کاملاً خلوت بود. مرد تعمیرکاری، که مغازه‌ مکانیکی‌اش همان‌جا بود با تعجب بیرون آمد و مات مات کمی نگاه کرد و وقتی فهمید ماجرا چیست، دوید توی خیابان. صورتش را شش تیغه کرده بود و تمام لباس‌هایش روغنی بود. خواست دست‌هایش را بگذارد روی شیشه‌های جلوی ضریح که خودش هم متوجه سیاهی و روغن روی دست‌هایش شد. دست‌هایش را پشت کمرش برد و صورت خیسش را گذاشت روی شیشه. آن‌طرف‌تر دو آشپز از رستوران کنار خیابان بیرون آمده بودند، با لباس‌های سفید کار و یکی‌شان فرصت نکرده بود کلاهش را هم بردارد. کم‌کم مردم جمع می‌شوند. تعمیرکار برای این‌که مردم به لباس‌هایش برخورد نکنند و روغنی نشوند، عقب‌تر ایستاده بود. حال خوبی پیدا کرده بود. روزیِ تعمیرکار از خیلی‌ها مثل من بیشتر بود آن روز». 📚پنجره‌های تشنه، ص 105. [روز روزنوشت های انتقال ضریح جدید امام حسین علیه السلام از قم به کربلا] . . https://eitaa.com/kashkolsokhan
✳️براده‌ای از خاطرات ساخت و انتقال ضریح امام حسین علیه السلام[۶] 🔻آیت الله جوادی آملی در کنار ضریح «... برای من این صحبت آقای جوادی آملی کنار ضریح خیلی جالب بود که گفت:"ما در زیارت عاشورا می‌گوییم: علیک منّی سلام الله ...." این یعنی اینکه وقتی خدا ما را آفریده گفته سلام من را به حسین برسانید.» 📚پنجره‌های تشنه، صص 113 و 114. [روزنوشت‌های انتقال ضریح جدید امام حسین علیه السلام از قم به کربلا] https://eitaa.com/kashkolsokhan
✳️براده‌ای از خاطرات ساخت و انتقال ضریح امام حسین علیه السلام[7] 🔻قطره‌های اشک آن پسر .... پسری دَه یازده ساله طبلی که روی آن «یاحسین» نوشته بود دست گرفته بود و می‌کوبید و گریه می‌کرد. صدای طبل بین آن همه صدا گم شده بود، ولی بعید می‌دانم در دم و دستگاه امام حسین علیه السلام قطره‌های اشک آن پسر گم شود. _______________ 📚پنجره‌های تشنه، ص 122. [روز روزنوشت‌های انتقال ضریح جدید امام حسین علیه السلام از قم به کربلا] . . https://eitaa.com/kashkolsokhan
✳️براده‌ای از خاطرات ساخت و انتقال ضریح امام حسین علیه السلام[8] 🔻بگیر برای دوستانت آب میوه بخر! «ایستاده بودم و نگاه می‌کرم، خانمی جلویم درآمد و یک مشت پول لوله شده را به سمتم گرفت و گفت:« جوان، این را بینداز داخل ضریح!» گفتم:«حاج خانم برای ضریح پول جمع نمی‌کنند، کارش تمام شده احتیاجی به پول نیست.» اشک در چشمانش جمع شد و گفت:« من معلوم نیست بتوانم کربلا بروم، لااقل بگیر برای دوستانت آب میوه بخر و با هم بخورید.» یاد خوراکی‌های رضا سبیل افتادم. گفتم: «باور کنید توی ماشین پر است از آب میوه و تنقلات.» برای اینکه دلش را نشکنم گفتم: « یک مقداری از پولتان را صدقه بدهید به نیت سلامت رسیدن ضریح به کربلا.» زن از حالت حزن درآمد. گفت:« قول می‌دهم بیندازم صندوق صدقات.» و رفت. واقعا امکان دارد امام حسین علیه السلام نسبت به حس و حال این مردم بی‌تفاوت باشد.؟!« 📚پنجره‌های تشنه، صص 102. [روزنوشت‌های انتقال ضریح جدید امام حسین علیه السلام از قم به کربلا] . . https://eitaa.com/kashkolsokhan
✳️براده‌ای از خاطرات ساخت و انتقال ضریح امام حسین علیه السلام[9] 🔻چیزی که به چشم آدم خُردی مثل من آمده! سعی کردم از میان مردم راهم را باز کنم و به پشت تریلی برسم. زنی میان سال پشت سر مردم می‌رفت. توی بغلش پُر بود از لنگه کفش و دمپایی‌های جامانده مردم. چادرش خاکی و گلی شده بود. چشم می‌گرداند و کفش‌ها را از روی زمین برمی‌داشت تا به آن‌هایی که گمشان کرده‌اند برساند. دو سه نفر را هم دیدم که به همین وسیله کفش و پاپوششان را پیدا کردند. از کار زن میان سال خوشم آمد. کاری غیر از همه می‌کرد؛ کاری که زمین مانده بود. مگر می‌شود چیزی که به چشم آدم خُردی مثل آمده، از چشم دم و دستگاه امام حسین علیه السلام بیفتد. ___________ 📚پنجره‌های تشنه، صص138 و 139. [روزنوشت‌های انتقال ضریح جدید امام حسین علیه السلام از قم به کربلا] . . https://eitaa.com/kashkolsokhan
✳️براده‌ای از خاطرات ساخت و انتقال ضریح امام حسین علیه السلام[10] 🔻انگار از رکوع نماز بلند شد! بین جمعیت پیرزنی دیدم که خمیده خمیده، انگار که در رکوع باشد عصا می‌زد و می‌رفت. دلم برایش سوخت. با این ازدحام، بعید بود به نزدیکی ضریح هم برسد. [...] محو دیدن چهره‌های هیجان زده مردم بودم که یک‌دفعه جمع فشرده مردها از هم باز شد و پیرزنی خمیده‌خمیده عصا زنان جلو آمد.انگار که از رکوع نماز بلند بشود، سربلند کرد و دستش را به تریلی رساند. با چشم‌های خیس دوباره برگشت عقب جمعیت، و باز دست‌های جوان‌ها به لبه تریلی قفل شد. مردم خودشان پیرزن را به جلو راهنمایی کرده بودند و من چقدر ساده بودم که فکر کردم او حتما باید سالم و سرحال باشد تا به ضریح برسد. دستگاه امام حسین علیه السلام زن و مرد و پیر و جوان نمی‌شناسد. 📚پنجره‌های تشنه، صص140 - 137. [روزنوشت‌های انتقال ضریح جدید امام حسین علیه السلام از قم به کربلا] . . https://eitaa.com/kashkolsokhan
✳️براده‌ای از خاطرات ساخت و انتقال ضریح امام حسین علیه السلام[11] 🔻گوشواره‌ی کوچک و بچه‌گانه آزادگان[از اعضای هیئت امنای ساخت ضریح] هم نامه‌ای نشان داد و گفت: «این را با خط کودکانه در بساط ضریح پیدا کردیم همراه گوشواره‌ای کوچک و بچه‌گانه.» در نامه نوشته شده بود: « امام حسین تو میدانی که از همه دنیا همین گوشواره را دارم فقط، از تو می‌خواهم من و مادرم و بی‌بی را ببری کربلا.» حاج خلج نیم‌خیز شد و نامه را گرفت و ورانداز کرد. گفت: « ای کاش شماره تلفنش را نوشته بود!» ____________________ 📚پنجره‌های تشنه، صص 113. [روزنوشت‌های انتقال ضریح جدید امام حسین علیه السلام از قم به کربلا] . . https://eitaa.com/kashkolsokhan
✳️براده‌ای از خاطرات ساخت و انتقال ضریح امام حسین علیه السلام[12] 🔻با همین پول‌ها ساخته شد! از طیب حسینی[از اعضای هیات امنای ساخت ضریح] راجع به جمع‌آوری پول سوال کردم گفت: [....] حالا تو نمی‌دانی اینکه می‌گویم پول را از مردم جمع کردیم چطور بود. یک روز من نشسته بودم پشت میز تبرّعات. یک خانمی آمد دستش را گرفت جلو که دست‌بندش را بدهد. من هم با سیم‌چین دست‌بندش را بریدم. زن مثل ابر بهار گریه می‌کرد. یک دختر چهارپنج ساله همراهش بود. پرسید: «مامان چرا گریه می‌کنی؟» گفت:« برای امام حسین، مادرجان.» دختر هم دستش را به سمت من دراز کرد. دیدم یک النگوی پِرپِری کم ارزش دستش هست. خواستم او را منصرف کنم. گفتم: "دخترم امام حسین دوست دارد این دست خودت باشد" دخترک گفت: « به تو چه ربطی دارد.» دیدم راست می‌گوید. او دارد می‌دهد کس دیگری هم دارد می‌گیرد؛ به من چه! مثل مادرش، روی دستش دستمال انداختم و النگو را با سیم‌چین بریدم. جالب آنکه دخترهم مثل مادرش شروع کرد به گریه کردن. فکر کردم از بریدن النگو ناراحت است. گفتم: «دخترکم چرا گریه می‌کنی؟» گفت: "برای امام حسین دیگر!" این ضریح با همین پول‌ها ساخته شد! 📚پنجره‌های تشنه، ص 113. [روزنوشت‌های انتقال ضریح جدید امام حسین علیه السلام از قم به کربلا] . . https://eitaa.com/kashkolsokhan
✳️خاصیت نگاه تو شاعر: محمد سهرابی خاصیت نگاه تو ما را خراب کرد این آفتاب غوره ما را شراب کرد آدم که گریه را پدرانه به ارث داد یادش به خیر باد که کار صواب کرد اندازه حساب شده باده می خورد هر کس که رفت و آمد خود را حساب کرد ترسیدم اینکه یار جوابم کند ولی دیدم کریم بود و مرا مستجاب کرد روی سپید اوست چراغ هدایتی پیری که عشقبازی خود در شباب کرد دیگر دلی نمانده که دلبر بخوانمت هجران روی تو دل ما را مذاب کرد گریه امان دیدن روی تو را نداد این آب را جمال تو بر خود حجاب کرد جاری کن از دو دیده فراتی که غیر از این باید طهارتی ز رخ آفتاب کرد پاسخ بده به جای من از لابلای خلق وقتی خدا به روز جزایم خطاب کرد تا من,منم,ضمیر تو پیدا نمی شود باید برای دیدن تو انقلاب کرد https://eitaa.com/kashkolsokhan