✳️نصف قالب یخ روی قبرم بگذارید!
شهید عبدالله آسمار[1] که در یک سالگی مادر و در 4 سالگی پدرش رو از دست داده بود، گفت: من مادر ندارم برام شَروه[2] بگه و گریه کنه. محبت مادر ندیدم اما دلم میخواهد وقتی شهید شدم برام گریه کنن.
اگه شهید شدم برید یه نصف قالب یخ بگیرید بذارید روی قبرم تا آب بشه بره توی قبرم به جای اشک مادرم. دلم میخواد به جای اشک مادرم یخ برام گریه کند. خواستهی زیادی نیست.
فاتحه و صلوات در سنگ یادبود مجازی: https://iPorse.ir/14668
____________________
[1]شهید آسمار در والفجر 8 شهید شد.
[2]نغمهای غمگینانه در مایه دشتی.
📚پایی که جاماند، سید ناصر حسینیپور، ص 24.
#شیعیانمدیونخونکیستند
https://eitaa.com/kashkolsokhan
[یکی از اسرای در اردوگاه] نام کوچکش محمد بود اهل لاهیجان، هر وقت کتک میخورد این شعر را برای دژبانها و نگهبانهای عراقی میخواند:
"دنیا اگر از یزید لبریز شود
ما پشت به سالار شهیدان نکنیم"
_____________________
📚پائی که جا ماند، سید ناصر حسینیپور، ص256.
#شیعیانمدیونخونکیستند
https://eitaa.com/kashkolsokhan
✳️ مشتری بالاتر این جواهر!
🔻رهبر بزرگوار انقلاب دام ظلّه:
همسر یکی از این شهیدان، جملهای گفته بودند که برای من نقل کردند و نوشتند. من دیدم جملهی بسیار مفید و پُرمغز و پُرمعنایی است.
این خانم میگوید که من خیال میکردم یک جواهر قیمتی را توانستم به دست بیاورم، بعد که رفت و شهید شد، فهمیدم که این جواهر یک مشتری بالاتر از من داشته و او خدای بزرگ است. این را یکی از همین خانمها دربارهی شوهرشان که جوانی است و به شهادت میرسد، نوشتهاند.
📚بیانات در دیدارهای خانوادههای شهدای مدافع حرم - 1397/12/22
🔸شادی روح شهید مدافع حرم کمیل قربانی صلوات!
#شیعیانمدیونِخونِکیستند
https://eitaa.com/kashkolsokhan
✳️فرازی از وصیتنامه شهید مدافع حرم روح الله صحرایی:
«...من در محضر خداوند و امام حسین (ع) شرمنده ام که چرا یکبار برایشان جان می دهم و چرا دیر.»
در پایان هم نوشته بود: «خداحافظ ما خوشحال رفتیم.»
________________
از حاج ابراهیم تا خانطومان، صص424 و 425
🔹زندگینامه و متن کامل وصیت نامه شهید روح الله صحرایی را در اینجا بخوانید:
https://b2n.ir/m08207
#شیعیانمدیونخونکیستند
https://eitaa.com/kashkolsokhan
✳️گفتم: فرماندهام کیست؟ گفت: خدا
بُرشی از خاطرات شهید مدافع حرم حاج محمد شالیکار[1]
🔻راوی سردار رستمیان:
نیمه شبی تلفن همراهم به صدا درآمد. حاج محمد بود. جواب دادم. گفت: میخواهم بروم سوریه . گفتم دست من نیست. گفت: بله میدانم، دست فرماندهات هست که او موافقت کرده. گفتم: فرماندهام کیست؟ گفت: خدا. دلم برای خدا و وعدهاش تنگ شده. در مقابل ارادهی خدا معلوم است که چیزی نباید دست تو باشد. نمیدانم آن شب چه بر حاج محمد شالیکار گذشته بود آن چنان پیگیری کرد که ناچار شدم با اعزامش موافقت کنم.
____________
[1]حاج محمد شالیکار جانباز دفاع مقدس و شهید مدافع حرم
🔹بعد از مجروحیت در جنگ تحمیلی سه ماه در کُما بود که خاطرهای زیبا و شنیدنی از این سه ماه دارد.
در بخشی از آن میگوید: آنی جسد خودم را دیدم که گوشه سنگر افتاده و خودم رو به آسمان در حرکتم.... کنار دست شهید معصومیان یک جای خالی بود رفتم کنارش نشستم. از معصومیان پرسیدم اینجا چه میکنید؟ گفت: خداوند به ارواح شهدا اجازه میدهد بروند و به دوستان خود کمک کنند.
گفتم: آیا این جالی خالی، جای من است؟ معصومیان گفت: جای تو هست، ولی هنوز وقتش نرسیده. گفتم وقتش کی میرسد؟ گفت: سی سال دیگر. بعد به سوی بدنم بازگشتم و دیدم دارد از دماغم خون میچکد. وقتی به هوش آمدم گفتند: سه ماه در کما بودهای.
📚از حاج ابراهیم تا خان طومان، صص 439 و 440.
#شیعیانمدیونخونکیستند
https://eitaa.com/kashkolsokhan
✳️کارگر سادهی سپاه
بُرشی از خاطرات بسیجی مدافع حرم شهید حسین بواس:
بواس از نیروهای بسیجی بود. در خلوص او همین بس که قبل از شهادتش میگفت: وقتی شهید شدم راضی نیستم روی پارچهها بنویسید پاسدار رشید اسلام و از این چیزها، اگر میخواهید بنویسید، یک جمله بنویسید: کارگر سادهی سپاه؛ حسین بواس و خلاص.
_____________
📚از حاج ابراهیم تا خان طومان، ص 480.
#شیعیانمدیونخونکیستند
https://eitaa.com/kashkolsokhan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️ارزش دیدن دارد
🔸هر کس را دیدم از من بهتر بود!
🔹لبهایش خشکیده بود!
#شیعیانمدیونخونکیستند
https://eitaa.com/kashkolsokhan
34.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✳️لحظهی شهادت بیسیمچی
لحظاتی نفس گیر در عملیات رمضان[تیر ماه ۱۳۶۱] و حضور فرماندهان ارشد جنگ در خط مقدم.
🔻آخرین کلمات رزمندهی بیسیمچی:
«خدایا یه جونی داشتیم در راه تو آمدیم که بدیم
این جون ناقابل را قبول کن از ما ....
مادر مقابل امام حسین صفریم!»
گرفته شده از:
✅@shohadayeiran57
#شیعیانمدیونخونکیستند
https://eitaa.com/kashkolsokhan
🔺به راستی تو را سردار این چگونه عشقی ست
که درتشییع جنازه برادر شهید خود لبخند میزنی
✳️گوشهای از خاطرات مرحومه حاجیه خانم گنجی مادر شهیدان احد و حسین علیپور:
وقتی حسین شهید شد احد با روحیه شاد مرا برد توی آمبولانس بهم گفت مادر دوست دارم قشنگ حسین روببینی جای ترکشی که بهش اصابت شده بود رو نشونم داد بهم گفت مادر یه چیزی ازت بخوام نه نمیگی گفتم تا حال چیزی ازم خواستی بگم نه گفت ازت میخوام همان جور که از خدا حسین را تحول گرفتی همان جور تحویل خدا بدی گفتم چشم چادورم را به کمرم بستم با دست خودم تحویل خدا دادم.
دلم میسوخت یادم نبود وقتی خودش (احد) شهید شد خودم با دست امانتم را تحویل خدا بدم افتخار میکنم که همچین فرزندانی داشتم ودر راه خدا دادم.
▫️گرفته شده از: @saroogh72
شهید احد علیپور 29 فروردین 1367 در جزیره فاو.
.
#شیعیانمدیونخونکیستند
https://eitaa.com/kashkolsokhan
✳️حضور آیتالله خامنهای در منزل شهید آشوری جانی بت اوشانا. ۱۳۶۵/۱۰/۱۱
بازنشر به مناسبت تشخیص هویت پیکر شهید
▫️گرفته شده از:
https://eitaa.com/khamenei_ir
#شیعیانمدیونخونکیستند
https://eitaa.com/kashkolsokhan
✳️افتخار به لباس روحانیت
استاد شهید مطهری ره:
یادم هست در حدود هشت سال پیش در دانشگاه شیراز از من برای سخنرانی دعوت کرده بودند (انجمن اسلامی آنجا دعوت کرده بود) . در آنجا استادها و حتی رئیس دانشگاه، همه بودند. یکی از استادهای آنجا - که قبلا طلبه بود و بعد رفت آمریکا تحصیل کرد و دکتر شد و آمد و واقعا مرد فاضلی هم هست - مامور شده بود که مرا معرفی کند. آمد پشت تریبون ایستاد (جلسه هم مثل همین جلسه خیلی پر جمعیت و با عظمت بود) یک مقدار معرفی کرد: من فلانی را می شناسم، حوزه قم چنین، حوزه قم چنان و... بعد در آخر سخنانش این جمله را گفت: «من این جمله را با کمال جرات می گویم: اگر برای دیگران لباس روحانیت افتخار است، فلانی افتخار لباس روحانیت است» .
🔹از این حرف آتش گرفتم. ایستاده سخنرانی می کردم، عبایم را هم قبلا تا می کردم و روی تریبون می گذاشتم. مقداری حرف زدم، رو کردم به آن شخص، گفتم: آقای فلان! این چه حرفی بود که از دهانت بیرون آمد؟! تو اصلا می فهمی چه داری می گویی؟! من چه کسی هستم که تو می گویی فلانی افتخار این لباس است؟
با اینکه من آن وقت دانشگاهی هم بودم و به اصطلاح ذوحیاتین بودم، گفتم: آقا! من در تمام عمرم یک افتخار بیشتر ندارم، آن هم همین عمامه و عباست. من کی ام که افتخار باشم؟! این تعارفهای پوچ چیست که به همدیگر می کنیم؟!
ابوذر غفاری را باید گفت افتخار اسلام است، این اسلام است که ابوذر پرورش داده است. عمار یاسر افتخار اسلام است، اسلام است که عمار یاسر پرورش داده است. بوعلی سینا افتخار اسلام است، اسلام است که نبوغ بوعلی سینا را شکفت. خواجه نصیر الدین طوسی افتخار اسلام است، صدر المتالهین شیرازی افتخار اسلام است، شیخ مرتضی انصاری افتخار اسلام است، میر داماد افتخار اسلام است، شیخ بهایی افتخار اسلام است. اسلام، افتخار البته دارد، یعنی فرزندانی تربیت کرده که دنیا روی آنها حساب می کند و باید هم حساب کند، چرا که اینها در فرهنگ دنیا نقش مؤثر دارند. دنیا نمی تواند قسمتی از کره ماه را اختصاص به خواجه نصیر الدین ندهد و نام او را روی قسمتی از کره ماه نگذارد، برای اینکه او در بعضی کشفیات کره ماه دخیل است. او را می شود گفت افتخار اسلام. ماها کی هستیم؟! ما چه ارزشی داریم؟ ما را اگر اسلام بپذیرد که اسلام افتخار ما باشد، اسلام اگر بپذیرد که به صورت مدالی بر سینه ما باشد، ما خیلی هم ممنون هستیم. ما شدیم مدالی به سینه اسلام؟! ماها ننگ عالم اسلام هستیم، اکثریت ما مسلمانها ننگ عالم اسلام هستیم. پس تعارفها را کنار بگذاریم، آنها تعارف است.
📚مجموعه آثار شهید مطهری، ج17(حماسه حسینی)، صص 155و 156.
#سالگردشهادت
#لباسروحانیت_زیطلبگی
#شیعیانمدیونخونکیستند
https://eitaa.com/kashkolsokhan
🔺تصویر محل شهادت، استاد مطهری ره
✳️کوک کردن ساعت برای نماز شب
صدای زنگ ساعت استاد مطهری در شامگاه 12 اردیبهشت!
فرزند استاد مطهری: در آن شبی که ایشان به شهادت رسیدند، پس از آنکه ما از محل ترور و بیمارستان با هزار حسرت و اندوه به منزل بازگشتیم، ساعت 2:30 بعد از نیمه شب بود که زنگ ساعت از اتاق ایشان به صدا در آمد، معلوم شد که استاد برای اقامه نماز شب، قبلا ساعت را کوک کرده بودند.
▫️منبع: فصلنامه شورای فرهنگی و اجتماعی زنان، سال سوم، شماره 10، زمستان 1379، ص55.
#سالگردشهادت
#نمازشب
#شیعیانمدیونخونکیستند
https://eitaa.com/kashkolsokhan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صدشکر در تلاطمِ امواجِ دردها
رد میشوند گاهی از این کوچه مردها...
#شهید_غیرت
#شیعیانمدیونخونکیستند
https://eitaa.com/kashkolsokhan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرودگاه دمشق و عزاداری حماسه آفرینان خانطومان از لشکر 25 کربلا
#سالگردشهادت
#شیعیانمدیونخونکیستند
https://eitaa.com/kashkolsokhan
✳️کوهِ گناه
خاطرهای از شهید مصطفی صدر زاده!
پهلو و ریه چپ مصطفی آسیب دیده بود.«دکتر به او گفت: به اندازه یک دم و بازدم با مردن فاصله داشتی…!
مصطفی هم جواب داده بود:
شما به اندازه یک دم و بازدم میبینید، اونی که باید شهادت را میداد، یک کوه گناه دیده»
شهدا را یاد کنیم و لو به یک صلوات
📚قراربی قرار، صص 34و35.
#شیعیانمدیونخونکیستند
https://eitaa.com/kashkolsokhan