eitaa logo
کشکول عرفان،اخلاق،تاریخ،کتابشناسی و غیره
270 دنبال‌کننده
29 عکس
100 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
اینکه چرا و چگونه گروهی از امت اسلامی، دستان خود را به خون پاک سلاله رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آغشتند و دست به جنایتی زدند که در جامعه اسلامی سابقه نداشت، درخور بحث و بررسی دقیقی است. در این نوشتار بر آنیم که روشن کنیم از زمان وقوع سقیفه تا سال شصت هجری، چه وقایعی اتفاق افتاد و چه انحراف‌ها و بدعت‌هایی پدید آمد که در پی آن، فاجعه‌ای به عظمت قتل امام حسین (علیه‌السلام) رخ داد و جامعه آن را تحمل کرد. در یک جمع بندی، می‌توان ریشه‌های تاریخی عاشورا را در سه حوزه جست و جو کرد1.ریشه های سیاسی2.ریشه های اجتماعی3.ریشه های فرهنگی ادامه دارد..... 1 منبع مطالب مقتل جامع @kashkool27
ریشه‌های سیاسی قیام در اینجا به بررسی برخی از عوامل سیاسی واقعه عاشورا اشاره می شود. 1⃣سقیفه سرآغاز انحراف هرچند با ظهور اسلام و تلاشهای رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، روابط محکمی میان قبایل عرب براساس ایمان و عقیده مشترک پدید آمد و اسلام توانست روح سرکشی و ستیزه جویی آنان نسبت به یکدیگر را مهار کند، پس از رحلت پیامبر، دیری نپایید که روح عصبیت قبیله‌ای دوباره ظهور کرد و خود را در سقیفه نشان داد و درهای فتنه را به روی مسلمانان گشود. جریان سقیفه در واقع، تبلور غلبه خلق و خو و رقابت جاهلی و قبیلگی عرب، بر ارزشهای اسلامی بود. مرور گفت و گوی گردانندگان سقیفه به خوبی نمایانگر آن است که ارزشهای قبیلگی و جاهلی که در زمان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) مثل آتشی زیر خاکستر باقی مانده بود، با رحلت آن حضرت، به خوبی مجال حضور و بروز یافت؛ چنان که برخی از قریشیان و گروهی از انصار، در حالی که پیکر مطهر پیامبر(ص) بر زمین، و علی (علیه‌السلام) مشغول تجهیز آن بود، به رقابت سیاسی پرداختند. در این رقابت، از ملاکهای ارزشی سخن به میان نیامد؛ بلکه بیشتر، گروه بندی جناحی و قبیلگی (مهاجر و انصاری بودن) نمایان گردید و بحث منا(از ما) و منکم(از شما) مطرح شد.  و ابوبکر سرانجام با معیارهای قبیلگی به حکومت رسید.  در صورتی که با وجود نص صریح رسول خدا(ص) درباره جانشینی علی (علیه‌السلام)   نوبت به انتخاب خلیفه با ملاکهای دیگر نمی‌رسید. از این رو آنچه را که در سقیفه روی داد، باید نخستین انحراف حکومت در اسلام دانست، که نتیجه آن در درازمدت، روی کار آمدن بنی امیه بود. گروه مخالف بنی هاشم، در روزهای آخر عمر پیامبر نوعی توطئه، یا حداقل تفاهم و هماهنگی، برای دور کردن علی (علیه‌السلام) از خلافت داشتند و کار آنان در جریان سقیفه، که به شکل گیری دستگاه خلافت انجامید، متکی بر قرآن و سنت پیامبر نبود. اصحاب سقیفه فرمان الهی را نادیده گرفتند و شرایط رهبری را فراموش کردند و جناح حق را به انزوا کشاندند و حاصل این کار، انکار امامت و تداوم یافتن روش انتخاب خلیفه با معیارهای سلیقه‌ای و عرفی بود 2 ادامه دارد... @kashkool27
2️⃣کنار زدن انصار از خلافت بخشی از گردانندگان سقیفه (مهاجران) با استناد به حدیث الائمة من قریش   و با این احتجاج که ما اقوام و عشیره رسول خدا هستیم و در پیوند خویشاوندی از دیگران به آن حضرت نزدیک تریم،  انصار را از صحنه خارج کردند و با پیروزی مهاجران، نه تنها قریش غلبه یافت، بلکه نظریه انحصار خلافت در قریش نیز پیروز شد و این، سرآغاز انحراف ریشه‌ای بود. سخن علی (علیه‌السلام) و موضع آن حضرت در برابر سقیفه، ماهیت این حرکت انحرافی را روشن می‌کند: «شگفتا! خلافت از راه صحابی بودن پیامبر به دست می‌آید؛ اما از راه صحابی بودن و قرابت به دست نمیآید؟» او خلیفه منتخب سقیفه را چنین استیضاح میکند: «اگر با شورا کار آنان را به دست گرفتی، چه شورایی بود که رای دهندگان در آنجا نبودند؟! و اگر از راه خویشاوندی بر مدعیان حجت آوردی، دیگری از تو به پیامبر نزدیک تر و سزاوارتر بود. (وا عجباه! اتکون الخلافة بالصحابة ولاتکون بالصحابة والقرابة:) سیاستی که در سقیفه اجرا شد، یعنی تکیه بر خویشاوندی با رسول خدا، بعدها مبنای عمل معاویه و خلفای دیگر بنی امیه قرار گرفت و آنان در تضعیف اهل بیت (علیهم‌السلام) و برکناری آنان از صحنه سیاسی تا جایی پیش رفتند، و به قدری برای اثبات خویشاوندی بنی امیه با پیامبر تبلیغ کردند و افکار عمومی را فریفتند که بعدها ده تن از فرماندهان بزرگ سپاه شام، سوگند یاد کردند که جز بنی امیه نزدیکانی برای پیامبر سراغ ندارند.  اروی دختر عبدالمطلب فریب کاری بنی امیه را در این زمینه، به معاویه گوشزد کرد و گفت: پیامبر از ما بود که پیروز شد؛ اما پس از او، شما بر ما مسلط شدید و احتجاج کردید که با رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله  قرابت و خویشاوندی دارید. در این رابطه نباید پیوند سیاسی و همکاری نزدیک ابوبکر و عمر را نیز از نظر دور داشت؛ چنان که علی (علیه‌السلام) فرمود: «چه سخت دو پستان [شتر] خلافت را بین خود تقسیم کردند [و به نوبت خلافت را قبضه کردند.]» (لشد ما تشطرا ضرعیها)  نیز آن حضرت در همان روزهای سقیفه به عمر فرمود: «ای عمر! امروز از پستان [شتر خلافت] شیری بدوش که بخشی از آن برای تو باشد. امروز سخت به طرفداری او باش تا فردا به تو بازگرداند. (احلب یا عمرحلبا لک شطره واشدد له الیوم لیرد علیک غدا) 3 ادامه دارد... @kashkool27
 ❌ نتیجه ماجرای سقیفهنتیجه آنکه در سقیفه عملا با انکار امامت و ممانعت از تداوم یافتن رهبری الهی که در غدیر طراحی شده بود، شرایطی را برای جامعه اسلامی پیش آوردند که به تدریج حاکمیت بنی امیه، این دشمنان دیرینه اسلام را موجب شده، زمینه صعود آنان را برای تکیه بر پستهای کلیدی فراهم کردند؛ چنان که بعدها معاویه در پاسخ به نامه محمد بن ابی بکر (کارگزار علی (علیه‌السلام) در مصر) که او را به سبب ادعای خلافت، به انتقاد گرفته بود، از نقش خلیفه اول در شکستن حریم امامت و هموار شدن راه برای سلطه بنی امیه یاد کرد و نوشت: پدر تو و فاروق او (عمر) نخستین کسانی بودند که حق علی (علیه‌السلام) را گرفتند و با او به مخالفت پرداختند.... پس‌ ای فرزند ابی بکر؛ برحذر باش و وجب خود را به اندازه خود بگیر (از حد خود تجاوز نکن)؛ زیرا پدر تو مستبدانه چنین کرد و ما شریکان جرم او هستیم و اگر نبود آنچه را که پدرت پیش از این انجام داد، ما با فرزند ابوطالب مخالفتی نداشتیم و تسلیم او می‌شدیم؛ ولی ما که دیدیم پیش از این پدرت چنان کرد، با پسر ابوطالب مخالفت نمودیم و از کار پدرت پیروی کردیم. [حال] با آنچه به نظرت می‌رسد یا از پدرت عیب جویی کن و یا رها کن. (فکان ابوک و فاروقه اول من ابتزه حقه و خالفه علی امره... فخذ حذرک یا ابن ابی بکر، و قس بشبرک و بفترک... فابوک استبد به و نحن شرکاوه ولولا ما فعل آبوک من قبل ما خالفنا ابن ابی طالب، و لسلمنا الیه و لاکنا راینا ایاک فعل ذلک به من قبلنا، فخالفنا ابن ابی طالب... واقتدینا بفعاله فعب اباک بما ہدالک او دع ذلک...)  اگر سقیفه شکل نمی‌گرفت و با غصب حق علی (علیه‌السلام)، انحرافات پدید نمی‌آمد (برای نمونه ابوذر گفت: اگر امارت کسی را که خدا او را مقدم داشته بود، می‌پذیرفتید، هیچ واجبی از واجبات الهی ضایع نمی‌گردید)   و زمینه‌های تسلط امویان بر سرنوشت امت اسلامی فراهم نمیشد، واقعه عاشورا رخ نمی‌داد. نقل شده که «امیری از سیدی پرسید: حسین (علیه‌السلام) را کجا کشتند؟ گفت: در کربلا گفت اشتباه می‌کنی؟ آن حضرت را در سقیفه بنی ساعده کشتند»؛   چراکه ظلم به اهل بیت و مهجوریت آنان، از سقیفه آغاز، و این توطئه با کشتن امام علی و امام حسین (علیهماالسلام)کامل شد. 4 @kashkool27 ان شاءالله ادامه دارد...
3️⃣خلافت عمر خلافت عمر در واقع با نظر شخصی خلیفه اول و با وصیت او شکل گرفت. ابوبکر به انتقاد برخی از صحابه نسبت به خشونت عمر توجهی نکرد. بیعت مردم با عمر، تنها اعلام رضایتی در برابر عمل انجام شده بود، نه ابراز رای و نظر در انتخاب خلیفه. عمر از انتخاب ناگهانی ابوبکر انتقاد می‌کرد و آن را امری ناگهانی معرفی می‌نمود که خدا شر آن را حفظ کرد؛ (.... کانت بیعة ابی بکر فلتة وقی الله شرها...) اما درباره نحوه روی کار آمدن خود سخنی نگفت. این خلیفه روش ناهمگونی داشت. او در عین سخت گیری بر کارگزارانش، اعمال خلاف برخی از آنان را نادیده می‌گرفت. معاویه یکی از آن کارگزاران متخلف بود. با آنکه عمر تغییر دادن کارگزاران خود را دوست داشت، معاویه را بر جای خود نگاه داشت (چنانکه از جرایم فرد فاجری مثل مغیرةبن شعبه چشم پوشید) و هرگز او را عزل نکرد. از این رو زمینه را برای حکومت امویان فراهم ساخت. عمر نه تنها در مقابل معاویه ایستادگی نکرد، بلکه با چشم پوشی از اعمال و کردار او، روح بلندپروازی را در معاویه دمید و او را برای حکومت مهیا کرد. معاویه خود را نماینده منصوب از طرف عمر و عثمان می‌دانست و اعمال خود را منتسب به تایید خلیفه دوم می‌کرد. 5 ادامه دارد.... @kashkool27
به قدرت رساندن بنی امیه در میان سیاست‌های عمر بسیار برجسته بود؛ تا جایی که وی از کسانی که نزد او به ملامت معاویه می‌پرداختند، ملول می‌شد. روی کار آوردن عثمان نیز مؤید این سیاست است. می‌گویند عمر به سعید بن عاص اموی گفت: «زمینی که به تو بخشیدم، برایت بس است، به زودی پس از من کسی به خلافت می‌رسد که با تو خویشاوندی دارد و به تو نیکی خواهد کرد». مقصود وی عثمان بود. هرچند عمر در آستانه وفاتش خطر معاویه را به اعضای شورای شش نفری برای انتخاب خلیفه، گوشزد کرد و گفت: «اگر به یکدیگر حسودی و بدخواهی و کینه ورزی کنید، معاویه همه را کنار زده، امور را قبضه میکند»، پرسش این است که چه کسی به معاویه آن همه قدرت بخشید که او از موضع یک استاندار، بتواند اصحاب بزرگ پیامبر را کنار بزند؟ آیا جز این بود که خلیفه دوم، او را سالها در حکمرانی شام باقی گذاشت، لقب کسرای عرب را به او داد،از اقدامات و قدرت گیری‌های او جلوگیری نکرد و در برابر انحراف‌های وی سکوت نمود؟ درباره انگیزه خلیفه در میدان دادن به بنی امیه، جای بحث بسیار است. گاهی به نظر میرسد که این امر نوعی باج دهی و دادن حق السکوت به امویان بود تا از کارشکنی‌های آنان آسوده خاطر شود؛ اما انگیزه هرچه بود، یک نتیجه بیش نداشت: سلطهٔ دشمنان دیروز اسلام بر مسلمانان. ادامه دارد.... 5 @kashkool27