eitaa logo
کشکول معنوی
72 دنبال‌کننده
310 عکس
270 ویدیو
2 فایل
🕋°| ﷽ |°🕋 ✅ داستانهای کوتاه 🔶 دعاهای مجرب 🔷 سخنان بزرگان 🌺 نکات اخلاقی ✳️ سخنان عرفا ◼️ ذکرهای مشکل گشا
مشاهده در ایتا
دانلود
.✅ اشاره به حکمت نهفته در ✍️ علیه السلام خطاب به بن عمر: ای مفضّل! در این بیندیش که چرا ناخن ها در سرْانگشت ها واقع شده اند؟ جز برای آن که از انگشت ها حفاظت کنند و در انجام دادن کارها یاری دهند؟ 💢 مفضّل مى‏‌گويد: به امام صادق عليه السّلام عرض كردم: چه مى‏‌شد اگر خداوند موهای بدن و ناخن ها را چنان مى‌‏آفريد كه رشد نکنند تا آدمى به اصلاح و كوتاه كردن نيازمند نباشد.؟ امام صادق عليه السّلام فرمود: خداوند متعال در اين كار، نعمت هايى نهاده كه آدمى از آن ها آگاه نيست تا سپاس گويد. 🌸آ گاه باش! دردهاى بدن با خروج از منافذ بدن و با خروج ناخن از سر خارج مى‏‌گردد؛ از اين رو به انسان فرمان داده شده كه هر هفته با مو تراشيدن و كوتاه كردن ناخن ها به اين كار اقدام كند. اين كار باعث مى‏‌شود كه مو و ناخن با شتاب بيشترى برويند و دردها و بيماری ها را سريع تر خارج كنند. اگر شخص چنين نكند، رشد آن ها كوتاه و اندک مى‏‌شود، در نتيجه، دردها در بدن می ماند و بيماری هاى مختلف پديد مى‌‏آيد. 📚 شگفتی های آفرینش (ترجمه توحید مفضل) ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ┄┅═✧🌺 یا علے 🌺✧═┅┄ 🌷 کشکول معنوی 🆔 @kashkool_manavi‎‌‌‌‌‌‎‌‌
☘️داستانی تکان دهنده☘️ 🌸 و آتش شهوت🔥 🍃در كتابی كه فیلسوف بزرگ، عارف عامل، صاحب تفسیر المیزان مقدمه‌ای بر آن نگاشته آمده است: در شهر از همسر خود سخت عصبانی شده و خشمگین می‌شود، در پی غضب او، دخترش از خانه خارج شده و شب برنمی‌گردد، خبر بازنگشتن دختر که به شاه می‌رسد، بر ناموس خود كه از زیبائی خیره كننده‌ای بهره داشت سخت به وحشت می‌افتد، ماموران تجسّس در تمام شهر به تكاپو افتاده ولی او را نمى‌یابند. ☄️دختر به وقت خواب وارد مدرسه طلاّب می‌شود و از اتفاق به در حجره محمدباقر استرآبادی كه طلبه‌ای جوان و فاضل بود می‌رود، در حجره را می‌زند، در را باز می‌كند، دختر بدون مقدمه وارد حجره شده و به او می‌گوید از بزرگ زادگان شهرم و خانواده‌ام صاحب قدرت، اگر در برابر بودنم مقاومت كنی ترا به سیاست سختی دچار می‌كنم . طلبه جوان از ترس او را جا می‌دهد، دختر غذا می‌طلبد، می‌گوید جز نان خشك و ماست چیزی ندارم، می‌گوید بیاور . غذا می‌خورد و می‌خوابد. 😈وسوسه به طلبه جوان حمله می‌كند، ولی او با پناه بردن به حق تعالی، دفع وسوسه می‌كند، آتش غریزه شعله می‌كشد، او آتش غریزه را با گرفتن تك تك انگشتانش به روی آتش چراغ خاموش می‌كند، مأموران تجسّس به وقت صبح گذرشان به مدرسه می‌افتد، احتمال بودن دختر را در آنجا نمی‌دادند، ولى دختر از بیرون آمد، چون او را یافتند با صاحب حجره به منتقل كردند . ☀️عباس صفوی از محمدباقر سئوال می‌كند دیشب، در برخورد با این چهره زیبا چه كردی؟ وی سوخته را نشان می‌دهد، از طرفى خبر سلامت دختر را از اهل حرم می‌گیرد، چون از سلامت فرزندش مطلع می‌شود، بسیار خوشحال می‌شود، 👈 به دختر پیشنهاد با آن طلبه را می‌دهد، دختر نیز که از شدت پاكی آن جوانمرد بهت زده بود، قبول می‌كند. بزرگان را می‌خوانند و عقد دختر را براى طلبه فقیر مازندرانی می‌بندند و از آن به بعد است كه او مشهور به میرداماد می‌شود و چیزی نمی‌گذرد كه اعلم علمای عصر گشته و شاگردانی بس بزرگ هم چون ملا صدرای شیرازی صاحب اسفار و كتب علمی دیگر تربیت می‌كند . ┄┅═✧🌺 یا علے 🌺✧═┅┄ 🌷 کشکول معنوی 🆔 @kashkool_manavi