بسم الله الرحمن الرحیم
🔥 #نه 🔥
✍️نویسنده: محمدرضا حدادپور جهرمی
💥 «قسمت سی و دوم»
🔺اتمام هر چیزی در دنیا، فقط اتمام همان چیز است... نه پایان همۀ دنیا!
بعداز دو سه دقیقه که داشت قلبم توی حلقم میآمد، ضربه یک دانهای به در سلّول خورد. چشمم گرد شده بود و قلبم تندتند میزد. نفسم داشت حبس میشد، امّا تلاش کردم نفس بکشم که در آن شرایط سکته نکنم.
در باز شد. یک نور خیلی کمرنگ و ملایم وارد سلّول شد. باید میرفتیم. ماهدخت دستم را آرام گرفت، مثل وقتی که یک مامان میخواهد با بچّهاش از عرض خیابان رد بشوند. حرکت کردیم، یک قدم... دو قدم... سه قدم... در سلّول داشت به ما خیلی نزدیک میشد. داشتم بهطرف سرنوشتی میرفتم که نمیدانستم چه و چطور هست و برایم مبهم بود.
در حال جنگ و جدال با احساس ترس، تپش قلب، عصبی بودن و این چیزها بودم که یک صدای آرام آمد و همه افکار و احساسم را شکافت و مثل قایقی که با سرعت هر چه تمامتر از سطح دریای موّاج میگذرد و ردّ سرعت بالایش روی آبها میماند، بر روان پریشانم اثرش را گذاشت. آن صدای لرزان و خوابآلود گفت: «کجا؟ بچّه¬ها! کجا دارین میرین؟!»
صدای لیلما بود. تا لیلما این حرف را زد، متوجّه بیدار شدن هایده هم شدم. هایده وسط خواب و بیداری پرسید: «چی شده؟ وای خدا! این دو تا رو دارن کجا میبرن؟! کجا بچّهها؟»
میخواستم برگردم و برای بار آخر نگاهشان کنم، امّا ماهدخت نگذاشت. همانطوری که دسـتم را آرام گـرفـته بـود، یک فشار کوچـک داد و آرام گـفت: «برنـگرد! به مسـیرت ادامه بده!»
دلم خیییلی سوخت! خیییلی! برای لیلما، برای هایده، برای سرنوشت دردناکی که برای زنها و دخترهای آنجا و بقیّه مظلومین اتّفاق میافتد. دخترها و زنهایی که ناگهان گم یا ربوده میشوند و هیچ اثری از آنها نمیماند. دلم خیلی سوخت و بغض کردم. از اینکه مطمئن بودم کسی حتّی دنبال و پیگیر کار ما نیست و دنبالمان هم نمی¬گردند، خیییلی دردآورتر این است که ندانی چرا این بلاها را سرت میآورند، جرم و گناهت چیست و اینکه ندانی چرا تو.
وقتی داشتم راه میرفتم، یکی دو متر تا در سلّول بیشتر نبود، امّا برای من به اندازه یک دور کامل کره زمین، حرف، خاطره، غم، اندوه، ترس و دلهره داشت و تا همین حالا هم روی قلبم اثر گذاشته است.
بهخاطر حرفهایی که لیلما و هایده زدند، بقیّه هم از خواب بیدار شدند و یک ولوله کوچک راه افتاد. بهخاطر همین دیگر نمیشد بیشتر از این معطّل کرد و نباید کسـی بیدار میشد. ماهدخت دستم را محکمتر گرفت و میکشید، مثل مامانی که بچّهاش حواسش پشتسرش هست و به کندی راه میآید، امّا آن مامان، بچّهاش را بهطرف جلو میکشاند تا زود از خیابان رد بشوند.
بالاخره بیرون رفتیم.
یک مرد هیکلی با صورت پوشیده شده درِ سلّول را بست. همانطوری که داشت درِ سلّول را با احتیاط و آرام طوری میبست که جلب توجّه نکند، توجّهم به سلّول بغلی جلب شد، سلّول همان دو تا پیرمرد ایرانی.
میخواستم چند قدم بهطرف آن سلّول بروم و نگاهی به داخلش بیندازم، بلکه خیلی چیزها دستگیرم بشود و بعداً بشود خبری به بعضیها داد. دوست داشتم حدّاقل ببینم چه شکلی و چطوری هستند که این همه از آنها میترسند و حتّی اجازه هواخوری، سرکشـی و پرس و جو دربارهشان را به کسـی نمیدهند و بایکوت کامل هستند!
تقریباً به سلّولشان نزدیک شده بودم، شاید یکی دو قدم دیگر از آن سه چهار قدم مانده بود که ماهدخت گفت: «نرو سمن! دیوونگی در نیار و خودم و خودتو به دردسر ننداز!»
گوش ندادم، کمی خودم را به آن طرف کشاندم.
ماهدخت دیگر داشت دستم را میکَند! خیلی محکم فشار میداد و با صدای آرام، امّا با حرص زیاد میگفت: «نرو گفتم! کدوم گوری میخوای بری؟ بیا این طرف.»
به در سلّول آن دو ایرانی رسیدم؛ البتّه فقط صورت و گردنم! دست و بدنم که بهطرف ماهدخت بود و داشت می¬کشید. داشتم نصف میشدم از بس فشار بین من و ماهدخت زیاد بود!
باید میدیدمش! باید یک سرک میکشیدم وگرنه تا آخر عمر نمیتونستم آرام و قرار بگیرم. فقط یکی دو سانت مانده بود که بتوانم نگاهی به سلّول ایرانیها بیندازم.
تمام زورم را جمع کردم و به زور خودم را بهطرف دریچه کوچک آن سلّول کشاندم. آن مرد هیکلی هم کارش تمام شده و در ما را قفل و بند کرده بود و دیگر باید میرفتیم. آن مرد متوجّه تلاش من برای دیدن آن سلّول و تلاش ماهدخت برای گرفتن و کنترل من شد، داشت بهطرفم میآمد.
آخرین امیدم همان یکی دو سانت بود. زور زدم تا اینکه ناگهان خیلی معجزهآسا، مثل اینکه یک نفر دستم را گرفت و بهطرف آن دریچه کشاند. بالاخره به آن سلّول رسیدم!
#نه
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
به کانال کمیل بپیوندید
@chanel_komeil
امّا چیزی در آن تاریکی مشخّص نبود، خیلی دقّت کردم.
تنها چیزی که دیدم این بود که یک پیرمرد رنجور و لاغر به سجده افتاده و پیشانی¬اش روی زمین هست؛ کف دو تا دستش را بهطرف بالا و کنار پیشانیاش گذاشته است و چیزهایی میگفت که آن لحظات و آن شبها فقط بعضـی از کلماتش حفظم شد. بعدها خیلی دنبال آن جملات و دعاها گشتم. فهمیدم یکی از آن دعاها، دعای ابوحمزه بوده که در سجده و مناجاتش میخوانده است:
«وَ أَنَا یَا سَیِّدِی عَائِذٌ بِفَضْلِکَ هَارِبٌ مِنْکَ إِلَیْکَ مُتَنَجِّزٌ مَا وَعَدْتَ مِنَ الصَّفْحِ عَمَّنْ أَحْسَنَ بِکَ ظَنّاً وَ مَا أَنَا یَا رَبِّ وَ مَا خَطَرِی هَبْنِی بِفَضْلِکَ وَ تَصَدَّقْ عَلَیَّ بِعَفْوِکَ أَیْ رَبِّ جَلِّلْنِی بِسَتْرِکَ وَ اعْفُ عَنْ تَوْبِیخِی بِکَرَمِ وَجْهِکَ فَلَوِ اطَّلَعَ الْیَوْمَ عَلَی ذَنْبِی غَیْرُکَ مَا فَعَلْتُهُ وَ لَوْ خِفْتُ تَعْجِیلَ الْعُقُوبَةِ لَاجْتَنَبْتُهُ لا لِأَنَّکَ أَهْوَنُ النَّاظِرِینَ [إِلَیَ] وَ أَخَفُّ الْمُطَّلِعِینَ [عَلَیَ] بَلْ لِأَنَّکَ یَا رَبِّ خَیْرُ السَّاتِرِینَ وَ أَحْکَمُ الْحَاکِمِینَ وَ أَکْرَمُ الْأَکْرَمِینَ...»
و من ای آقایم پناهنده به فضل توأم، گریزان از تو به سوی توأم، خواستار تحقّق چیزی هستم که وعده کردی و آن گذشت تو از کسی که گمانش را به تو نیکو کرده، چه هستم من ای پروردگارم و اهمّیّت من چیست؟ به فضلت مرا ببخش و به گذشتت بر من صدقه بخش، پروردگارا مرا به پرده¬پوشی¬ات بپوشان و از توبیخم به کرم ذاتت درگذر، اگر امروز جز تو بر گناهم آگاه می¬شد، آن را انجام نمی¬دادم و اگر از زود رسیدن عقوبت می¬ترسیدم، از آن دوری می¬کردم، گناهم نه به این خاطر بود که تو سبک¬ترین بینندگانی و بی¬مقدارترین آگاهان، بلکه پروردگارا از این جهت بود که تو بهترین پرده¬پوشی و حاکمترین حاکمان و کریم¬ترین کریمانی.
«سَتَّارُ الْعُیُوبِ غَفَّارُ الذُّنُوبِ عَلّامُ الْغُیُوبِ تَسْتُرُ الذَّنْبَ بِکَرَمِکَ وَ تُؤَخِّرُ الْعُقُوبَةَ بِحِلْمِکَ فَلَکَ الْحَمْدُ عَلَی حِلْمِکَ بَعْدَ عِلْمِکَ وَ عَلَی عَفْوِکَ بَعْدَ قُدْرَتِکَ وَ یَحْمِلُنِی وَ یُجَرِّئُنِی عَلَی مَعْصِیَتِکَ حِلْمُکَ عَنِّی وَ یَدْعُونِی إِلَی قِلَّةِ الْحَیَاءِ سَتْرُکَ عَلَیَّ وَ یُسْرِعُنِی إِلَی التَّوَثُّبِ عَلَی مَحَارِمِکَ مَعْرِفَتِی بِسَعَةِ رَحْمَتِکَ وَ عَظِیمِ عَفْوِکَ یَا حَلِیمُ یَا کَرِیمُ یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ یَا غَافِرَ الذَّنْبِ یَا قَابِلَ التَّوْبِ...»
پوشنده عیب¬ها، آمرزنده گناهان، دانای نهان¬ها، گناه را با کرمت می¬پوشانی و کیفر را با بردباری¬ات به تأخیر می¬افکنی، سپاس تو را سزاست بر بردباری¬ات پساز آنکه دانستی و بر گذشتت پساز آنکه توانستی، بردباری¬ات مرا به جانب گناه می¬کشد و بر نافرمانی¬ات جرأت می¬دهد، پرده¬پوشی¬ات بر من مرا به کم-حیایی می¬خواند و شناختم از رحمت گسترده و بزرگی عفوت به من در تاختن بر محرّماتت سرعت می¬دهد! ای شکیبا، ای گرامی، ای زنده، ای به خود پاینده، ای آمرزگار، ای توبه¬پذیر...
مثل کسی که دو هفته است که تشنه هست و تازه به جوی آب رسیده، نگاهش می¬کردم که نگذاشتند سیراب شوم.
آن مرد تا به من رسید، ضربه¬ای به سرم زد و دیگر متوجّه چیزی نشدم! بیهوش بیهوش!
رمان #نه
ادامه دارد...
@Mohamadrezahadadpour
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
به کانال کمیل بپیوندید
@chanel_komeil
بسم الله الرحمن الرحیم
🔥 #نه 🔥
✍️نویسنده: محمدرضا حدادپور جهرمی
💥 «قسمت سی و سوم»
🔺لطفاً با دقّت، حوصله و بدون هیجان بخوانید!
خیلی یادم نیست بعداز آن شبی که از آن زندان بیرون زدیم و من بیهوش بودم، بلافاصله چه شد، کجا بودم و چه مسائلی اتّفاق افتاد. فقط یادم است که وقتی برای اوّلین بار چشمم را باز کردم، دیدم در یک کشتی مسافرتی هستیم!
دیدم که من، ماهدخت و چندین مسافر، شاید حدوداً 200 نفر در حال مسافرت بودیم. چیزی که تعجّب مرا بیشتر می¬کرد این بود که من و ماهدخت، لباس-های فاخر و جذّاب پوشیده بودیم و مثل بقیّه مردم جلوه میکردیم. حتّی جوراب¬ها با دامنمان سِت بود و وقتی برای دستشویی به طبقه پایین کشتی رفتم، متوجّه شدم که از گیره مو و یک رژ قرمز هم نگذشته بودند.
بعداً که خیلی درباره¬اش فکر کردم، فهمیدم که مدّت قابل توجّهی بیهوش بوده-ام و حتّی شاید به دو سه روز هم رسیده باشد. خب دو سه روز برای انتقال ما از آن جزیره به جایی که بشود اینطور ما را ترگل و ورگل کنند و بعدش هم به کشتی مسافرتی خاصّی برسیم، مدّت منطقی و معقولی به نظر می¬رسید.
بگذریم!
از اینکه چه شد، کجا رفتیم، مدّتی در انگلستان بودیم، اینقدر به من و ماهدخت رسیدگی کردند و خوش گذشت، پول خرج کردیم، تپل¬تر شدیم و حسابی رو آمدیم، از اینها بگذریم!
حتّی از اینکه دو سه بار توانستم با خانواده¬ام تلفنی صحبت کنم و بابام را از نگرانی بیرون بیاورم و روحیه خودم، بابام و بقیّه خیلی بهتر از گذشته شد هم بگذریم!
ماهدخت اسم آن روزهایی که انگلستان بودیم را «ایّام بازیافت» گذاشت! یعنی روزهایی که کیف جوانی و روزگار کردیم و تقریباً از همه نعمت¬های خدا بهرهمند بودیم.
فقط یک نکته مهم بود، وقتی من در آن کشتی به هوش آمدم ماهدخت کمی بدنم را ماساژ داد و یک آب پرتقال زدیم. بعدش به من گفت: «سمن! لطفاً برای اینکه نه من و نه خودت تو دردسر نیفتیم و منم مجبور نباشم بهت دروغ بگم و یا تصمیم بدی بگیرم، هیچی نپرس! هیچی! فقط زندگی کن و فکر کن اون روزایی که تو اون جزیره لعنتی بودیم، یه خواب بوده و نه چیزی دیدی و نه چیزی یادته و نه چیزی دربارهش شنیدی! فقط لطفاً با من باش و عشق و حال و خوشی و این چیزا! باشه سمن؟ به من اعتماد کن، باشه؟»
با اینکه خیلی برایم سنگین و دشوار بود، گفتم: «باشه، هر چی تو بگی!»
لبخندی زد و گفت: «تو قابل ستایش¬ترین دختری هستی که دیدم! بیا از حالا کاملاً با زبون محلّی شما صحبت کنیم تا هم احساس نزدیکی بیشتری به هم بکنیم و هم زبونم از تو بهتر بشه!»
بهخاطر همین حرفی که زد و قولی که دادم، دیگر چیزی نپرسیدم. همین که احساس امنیّت کامل داشتم، کاملاً تأمین بودم و حتّی صدای خانواده¬ام را میشنیدم برایم خیلی ارزش داشت.
حدود سه ماه از آن شرایط گذشت و گذشت و گذشت و ما در طول آن سه ماه، در شرایط عالی بودیم تا اینکه وارد اسرائیل شدیم.
🔺اسرائیل، تل¬آویو، منطقه رمت گن!
تلآویو (به عبری: תל אביב-יפו) و (به عربی: تل أبيب/تلّ الربيع) (تلفّظ: تلآویو یافو به معنای «بهارتپّه») دوّمین شهر پر جمعیّت اسرائیل که در ساحل دریای مدیترانه واقع شده است. شهر تلآویو، «پایتخت تجاری» کشور اسرائیل و مرکز استان تلآویو محسوب می¬شود. تلآویو در دهه ۱۸۸۰ میلادی، در مقابل شنزارهای خشـک شهر یافا توسّط یهودیان مهاجری ساخته شد که توانایی مالی زنـدگی در شـهر عربنشین یافا را نداشتند. شهر تلآویو دارای آب و هوای معتدل مدیترانهای است.
جمعیّت شهر تلآویو در سال ۲۰۰۹ میلادی حدود ۴۰۳٫۷۰۰ نفر بوده است که این رقم شامل کارگران و دانشجویانی که محلّ اقامت رسمی خود را تغییر ندادهاند، نمی¬شود. تعداد خانوارهای شهر ۱۸۸ هزار است که ۵۶ درصد از آنها خانواده و 44 درصد مجرّد هستند، امّا با احتساب شهرهای پیوسته به آن که «تلآویو بزرگ» نامیده می¬شود، دارای جمعیّتی ۳٫۳ میلیون نفری می¬شود.
تلآویو بزرگ شامل چندین شهر به هم پیوسته از جمله یافا (יפו)، رمت¬ گن (רמת-גן)، پتح تیکوا (פתח-תקווה)، هد هشارون (הוד-השרון)، رمت هشارون (רמת-השרון)، گیواتائیم (גבעתיים) و چند شهر کوچک دیگر است.
فضای شهر تلآویو با دیگر شهرهای اسرائیل بهخصوص شهر اورشلیم تفاوت چشمگیری دارد. تلآویو با ساحل طولانی دریای مدیترانه، آزادیهای اجتماعی فراوان و تبدیل شدن به پایتخت بازرگانی و اقتصادی اسرائیل، یکی از شهرهای جهانی به حساب میآید.
بهخاطر جاذبه¬های فراوان اجتماعی و مدنی که دارد، اغلب مؤسّسات تحقیقاتی، مدارس، مراکز علمی، سیاسی و حتّی ابر کتابخانه¬ها در این شهر مستقر هستند. تا آنجا که تلآویو به شهری معروف است که «هرگز به خواب نمیرود!» بدینگونه که تا دیرترین ساعات شب نیز برخی خیابانها و بهخصوص مراکز تفریح شبانه از جمعیّت موج میزند.
#نه
ادامه ...👇
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
به کانال کمیل بپیوندید
@chanel_komeil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️ تـلنـگـر
📢 نـگـذاریـد در قـیـامت قــــرآن از شـما شـکـایـت کـند...
اگـر شـده روزی یـک آیـه از قـرآن را بـخـوانـیـد ولـی بـی قـرآن روزتـان را سـپـری نـکـنـید
☺️💞بـرنـامـه امـروز آیـه ۱۶۸ سـوره مـبـارکـه آل عمران هـمـراه بـا تـرجـمـه تـصـویـری بـسـیـار زیـبـا🌼🌸
📖 الَّذِينَ قالُوا لِإِخْوانِهِمْ وَ قَعَدُوا لَوْ أَطاعُونا ما قُتِلُوا قُلْ فَادْرَؤُا عَنْ أَنْفُسِكُمُ الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ «۱۶۸»
منافقان كسانى هستند كه (بعد از پايان جنگ احد، دست به تبليغات يأسآور زده و در حالى كه خود از جنگ سر باز زده و در خانههاى) خود نشستهاند و در حقّ برادران خود گفتند: اگر از ما پيروى مىكردند كشته نمىشدند. به آنان بگو: اگر راست مىگوييد، مرگ را از خودتان باز دارید
📌#سلام_امام_زمانم
🔹️اَلسَّلاَمُ عَلَي السَّيْفِ الشَّاهِرِ وَ الْقَمَرِ الزَّاهِرِ وَ النُّورِ الْبَاهِرِ
🔹️سلام بر شمشير بركشيده، و ماه درخشان، و نور غالب
📚فرازی از زیارت نامه حضرت مهدی(عج)
🔸عزیزترینم سلام...
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
به کانال کمیل بپیوندید
@chanel_komeil
یک باره دلم گفت که بنویس کلامی
در وصفِ بلند مرتبه و شاه مقامی
دستی به روی سینه نهادم و نوشتم
از من به حسین بن علی عرض سلامی
#صلیاللهعلیڪیااباعبدالله♥️
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
به کانال کمیل بپیوندید
@chanel_komeil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جانباز علوی تبار روزت مبارک❤️
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
به کانال کمیل بپیوندید
@chanel_komeil
🌹امام خمینی:
بخوانید آقا! مناجات شعبانیه از مناجاتهایی است که اگر انسان، دنبالش برود و فکر در او بکند، انسان را به یک جایی میرساند.
👈 این مناجات در کتاب مفاتیج الجنان در بخش اعمال مشترک ماه شعبان با عنوان مناجات شعبانیه آمده است. همچنین در کتابچههای دعا در بخش فهرست با عنوان مناجات شعبانیه آمده است.
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
به کانال کمیل بپیوندید
@chanel_komeil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصویری از انفجار خط لوله گاز در حوالی سهراهی بلداجی بروجن.
پ.ن
ضد انقلاب بی شرف
هنوز مشارکت در انتخابات پایین نیومده که شروع کردید
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
به کانال کمیل بپیوندید
@chanel_komeil
Salam Farmandeh3.mp3
14.52M
🎧 #سرود | #فرمانده_مهدی
🏳 #سلام_فرمانده ۳
╭═══════๛- - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
│✨ @Nafaahat
│📖 @feqh_ahkam
│💌 @arame_janam
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 #نماهنگ | «فرمانده مهدی»
🎙با نوای : ابوذر روحی
🔗 مشاهده و دریافت با کیفیت بالا در آپارات : https://www.aparat.com/v/24QqI
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فرمانده_مهدی
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
╭═══════๛- - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
│✨ @Nafaahat
│📖 @feqh_ahkam
│💌 @arame_janam
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سیدحسن نصرالله: موبایل و دوربینِ مداربسته، ابزار #جاسوسی اسرائیل هستند.
دبیرکل حزب الله لبنان :
🔸 خواهش می کنم برای حفظ امنیت خود و دیگران دقت و احتیاط کنید؛ اکثر اتفاقاتی که برای ما افتاده به خاطر موبایل بوده است.
🔸اسرائیل به #جاسوس نیاز ندارد بلکه از طریق دوربین های مدار بسته که به اینترنت وصل است همه شهرها و خیابان ها و رزمندگان را می بیند.
🔸از همه مردم می خواهم در خیابان و داروخانه و ... که دوربین دارد اینترنت آن را قطع کند این واجب شرعی است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍ بهتر است از همین الان دوربین 📱 و 💻 و ... را از طریق برچسبی بپوشانیم چرا که ممکن است در حالتی نامناسب باشیم و بعد بدون اطلاع ما فیلم برداری و عکس برداری کند و همین ها را علیه ما استفاده کنند و تهدید کنند مثلا اگر فلان جا فلان کار را نکنی اینها را منتشر میکنیم. همچنین دوربین در مکان های خصوصی و مکان هایی که ممکن است پوشش مناسبی نداشته باشیم، قرار ندهیم.
࿐჻ᭂ⸙⸙჻ᭂ࿐
⚠️ #مراقب_باشیم
╭═══════๛- - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴چرا در نقشه جهان، ابعاد کشورها بشکل حرفه ای و عمدی دستکاری شده و درست نیست؟!
دلیل مشخص است
اینکه به تو تلقین کنند که خیلی کوچکی...!
#نشر_بدیم
📝 #یادداشت_هفته | مبارزِ خستگی ناپذیر
👈 انتشار برای نخستینبار؛ مروری بر سیره سیاسی امام سجاد در خطبه نمازجمعه رهبرانقلاب در سال ۱۳۶۵
🔸نشریه خط حزبالله به مناسبت فرارسیدن ولادت امام زین العابدین برای نخستین بار، بیانات حضرت آیتالله خامنهای در خطبه های نمازجمعه تاریخ ۱۳۶۵/۷/۴ را پیرامون سیره سیاسی امام چهارم شیعیان، امام سجاد(ع) منتشر میکند.
🔹مبارزه امام سجاد در تمام دوران امامت خویش
🔸آنچه من عرض میکنم، مشروح زندگى امام سجاد نیست بلکه فقط خطوط کلّى و اصولىِ زندگى آن حضرت است به عنوان یک امام. و براى این است که آن کسانى که میخواهند بحث کنند و تحقیق کنند، مخصوصاً عزیزانى که در رسانههاى عمومى، رادیو و دیگر رسانهها از آن حضرت سخن میگویند، این خطوط را دنبال کنند و این محورها را براى بحث تعقیب کنند؛ وَالّا اینکه گفته شود امام سجاد استراتژى دعا را انتخاب کرد... نه چیزى را میفهماند و نه چندان دقیق و منطبق بر واقعیّت است. امام سجاد ۳۵ سال تقریباً حائز منصب امامت بودند و در این ۳۵سال از اوّل تا به آخر یکسره مبارزه کردند... در این ۳۵ سال سه رشته کار را امام سجاد تعقیب کردند که این سه تا محور اصلى است اگر کسى میخواهد در این زمینه بحث کند و مطالعه کند، دنبال این سه محور باید حرکت کند.
🔹تبیین مسئله امامت در دوران اختناق اموی
🔸یکى از این سه محور، کار اصلى سیاسى امام سجاد بود که آن عبارت بود از تبیین مسئلهى امامت. مردم با اینکه تازه از صدر اسلام جدا شده بودند و فاصلهى زیادى نداشتند، مسئلهى امامت را درست نمىشناختند و بشدّت در این مسئله دچار اشتباه و انحراف بودند؛ هم اشتباه در مفهوم «امام» و اینکه امام چه شرایطى دارد، چه جور آدمى میتواند امام و رهبر جامعه باشد، امام اصلاً چه کاره است در این جامعه؛ و هم بالنّتیجه در مصداق امام که امام کیست، این را نمیدانستند... پس کار اوّل امام سجاد این بود که آرامآرام به صورت عمیق مفهوم امامت و مصداق امام را به خورد جامعهی اسلامى بدهد. بسیارى از بیانات امام سجاد در این رابطه است و میدانید که این کار همیشه و همه جا یک کار خطرناک سیاسى است؛ بخصوص در دوران اختناق اموىِ مروانى که با تمام امکاناتشان دنبال این بودند که خلافت را و امامت را براى خودشان و نوکرانشان و خانوادهشان تثبیت کنند. امام سجاد این بناى ظالمانه را از بنیان میلرزاند و به سمت انهدام سوق میداد. لذا این کار، کار خطرناکى بود و این کار خطرناک را امام در پوشش تقیّه در طول سى و چند سال انجام دادند؛ این کار اوّل که کار سیاسى است.
🔹تقویت فكری و عقیدتی مردم از طریق دعا
🔸محور دوّم، محور فکرى و عقیدتى و ایدئولوژیک بود؛ چون بنىامیّه فکر مردم را و اسلام مورد ایمان مردم را هم خراب کرده بودند. اسلامى که در اختیار مردم در دوران امام سجاد قرار داشت، اسلام پیغمبر نبود. آن قدر تحریف و غلط و خلاف عمدى و سهوى در معارف اسلامى، در عقاید اسلامى، در احکام اسلامى، در مقرّرات اسلامى وارد کرده بودند که اگر احکام و معارف انحرافىِ آن روز را یک کتاب بکنیم، یک کتاب ضخیم خواهد شد. خلفا پول ریخته بودند، علماى وابستهى به دربارها حدیث جعل کرده بودند و فتوا داده بودند، مبلّغین و قرّاء و وابستگان گوناگون و سرسپردههاى دستگاه هم این را در طول چندین سال در تمام اقطار اسلامى، مخصوصاً آنجاهایى که از مرکز اسلام فاصله داشتند، برده بودند؛ یک اسلام عوضىِ غلطِ مسخرهاى درست کرده بودند که امام سجادباید آن را تصحیح میکرد. این کار هم کار خطرناکى بود؛ خطرش از کار اوّل کمتر نبود. آنجا با دستگاه سیاسى برخورد بود؛ اینجا، هم با دستگاه سیاسى، هم با دستگاه روحانى. اینجا است که امام سجاد به دعا متوسّل میشد. صحیفهی سجادیّه مجموعهى معارف اسلامى است؛ مثل نهجالبلاغه. کمتر کتاب مدوّن حدیثى را ما داریم که به قدر صحیفهى سجادیّه در آن معارف اسلامى باشد.
🔰 ادامه👇
📝 ادامه #یادداشت_هفته
🔹کار مبارزاتی و تشکیلاتی و جمع کردن شیعیان
🔸محور سوّم عبارت بود از کار مبارزاتى و تشکیلاتى؛ یعنى جمع و جور کردن یاران خاص و شیعیان، متّصل کردن آنها به یکدیگر، روحیه دادن به شیعیان مبارز، مانع شدن از جذب نیروهاى شیعه به دستگاههاى حاکم و به زندگى عافیتمآب؛ این هم یک کار بسیار دشوارى بود که امام سجاد انجام میدادند. اوّل اطراف حضرت سه نفر یا پنج نفر بودند، بعد یواشیواش همین چند نفر به عراق رفتند، به مصر رفتند، به یمن رفتند، در حجاز گشتند، به ایران آمدند، در اقطار عالم اسلامى مسافرت کردند، با افرادى که به حج مىآمدند، صحبت کردند، بحث کردند، ذهن آنها را روشن کردند و کار را به جایى رساندند که وقتى آن حضرت این دنیاى فانى را ترک میگفت، در تمام دنیاى اسلام آوازهى امام و امامت و تفکّر امامتِ خاندان پیغمبر پیچیده بود. یک عدّهاى بشدّت معتقد بودند و پابند، عدّهاى هم آن چنان اعتقادى نداشتند امّا محبّت خاندان پیغمبر در دل اینها جا گرفته بود. یعنى در مقابل همهى تبلیغات پنجاهشصتسالهى خاندان اموى تا زمان شهادت امام سجاد، یکتنه امام سجاد با یاران خود این تبلیغات را خنثى کرد.
🔹تبیین اسلام، استراتژی امام سجاد
🔸استراتژى دعا و استراتژى گریه حرفهاى کاملى نیست؛ بله، در پوشش دعا امام سجاد معارف را گفتند، براى تثبیت حادثهى عاشورا بارها در محضر مردم آن حادثه را به زبان آوردند و گریه کردند امّا استراتژى امام عبارت است از استراتژى امامت؛ یعنى تبیین اسلام، تبیین امامت، جمع و جور کردن یاران واقعى ائمّه که شیعیان آن روز بودند. این مجموعهاى از تلاش امام سجاد است.
🔹چهره حقيقى امام سجاد چهرهى يك مبارز خستگىناپذير
🔸آن چهرهى مظلومِ بىصداى سربهزیرِ منفعلى که از امام سجاد درست کردند، بکلّى بر خلاف واقع است. چهرهى حقیقى امام سجاد چهرهى یک مبارزِ قهرمانِ خستگىناپذیرِ آشتىناپذیرِ پیگیرى است که با تدبیر تمام، با دقّت کامل، راهها را مىشناسد و انتخاب میکند و به سمت هدفها این راهها را میپیماید؛ خودش خسته نمیشود و دشمن را خسته میکند. و نتیجه هم این شد که بالاخره دشمنِ خستهى شکستخورده ـ یعنى دستگاه اموى ـ دیگر وقتى هیچ کار نتوانست بکند، متشبّث شد به مسموم کردن امام سجاد و آن حضرت را مسموم کرد و این امام بزرگوار و عزیز بعد از یک عمر پُربرکتِ پُرمبارزهى پُرتلاشِ مقدّسِ سر تا پا نورانى، جوار پروردگار را زیارت کرد و به عالم قدس و رضوان الهى پرواز کرد. این، خلاصهى زندگى امام سجاد است.
🔹انقلاب اسلامی، ادامه راه مبارزاتی امام سجاد
🔸و اینجا من یک حاشیه بزنم بر زندگى امام سجاد که مژده و روشنىِ چشم براى شما ملّت ایران و مسلمانان مبارز کشورمان است و آن حاشیه این است که آن کارى که شما الان کردید، یعنى احیای ارزشهاى اسلامى، حاکم کردن قرآن، حاکم کردن امامت با منطق و مفهوم الهى و قرآنىاش، حاکمیّت ارزشهاى قرآنى، همان چیزى است که امام سجاد آن ۳۵سال را برایش مبارزه کرد و تلاش کرد. نه اینکه ما به ایدئال دست یافتیم؛ معلوم است که ایدئال به این آسانى و به این زودى به دست نمىآید امّا امام سجاد و همهى ائمّه تلاش میکردند تا همان طور که امروز قرآن منشأ قانونگذارى شما است، در جامعهشان قرآن منشأ قانونگذارى بشود؛ و همان طور که امروز ولایت و امامت تابع زور و قلدرى و گردنکلفتى و پولدارى و این طور چیزها نیست بلکه تابع فقاهت و معنویّت و اخلاق و عرفان و بندگى خدا است، در جامعهشان هم امامت و ولایت تابع همین ارزشها باشد؛ براى این تلاش میکردند. و این پیروزى شما و رسیدن شما به جمهورى اسلامى و حاکمیّت قرآن، علاوه بر اینکه امید دل همهى مسلمین جهان است، آرزوى تاریخى همهى اولیا و همهى ائمّه و از جمله امام سجاد بوده است.
🔖 منتشرشده در شماره جدید نشریه خط حزبالله
📄 بله | ایتا | ویراستی
🎙 #کلیپ_صوتی | فصل درخشان شیعه
🔹حضرت آیتالله خامنهای: زندگى امام سجاد یکى از فصول درخشان در زندگى ائمهى معصومین علیهمالسّلام است...
🔸بهطور خلاصه سه نقش را امام سجاد ایفا مىکردند. دو نقش مشترک است بین امام سجاد و بقیهى ائمه علیهمالسّلام وظیفهى عمدهاى که در رابطهى با جامعهى اسلامى و اسلام ائمه علیهمالسّلام در دوران دویستوپنجاه سال امامت ایفا مىکردند یکى عبارت بود از تبیین و روشنگرى در زمینهى معارف اسلام و احکام اسلام و فقه اسلام و حفظ اسلام از انحرافها و تحریفها و اعوِجاجهایى که بر آن تحمیل مىشد، و یکى دیگر عبارت بود از زمینه سازى براى ایجاد جامعهى اسلامى، جامعهى الهى تحت ادارهى حکومت علوى...
🔹یک وظیفهى دیگر امام سجاد و کارى که در طول دوران امامت داشتند، زنده نگهداشتن حادثهى عاشورا بود؛ که این هم یک درس است. حادثهى عاشورا حادثهاى بود که اتفاق افتاد، تا تاریخ و نسلهاى آینده و همهى مسلمین تا آخرالزمان از او درس بگیرند. ۱۳۶۶/۰۶/۲۰
💻 رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت اعیاد ماه شعبان و ایام ولادت امام سجاد علیهالسلام، کلیپ صوتی «فصل درخشان شیعه» را منتشر میکند.
🎧 بشنوید👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نماهنگ | خواص و انتخابات پرشور
👆 توصیه اخیر رهبر انقلاب به نقشآفرینی خواص در ایجاد انتخابات پرشور چه بود؟
🌷 مطالب مرتبط:
نماهنگ انتخابات؛ میدان نقد جهاد تبیین | معجزه مشارکت
💻 Farsi.Khamenei.ir
❇️ شباهت امام زمان (عج) با هفت پیغمبر
✅ سعید بن جبیر میگوید حضرت علی بن الحسین علیه السّلام فرمود:
🔸 در قائم ما روشی از هفت پیغمبر هست. از آدم و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و ایوب و محمد صلوات اللّه علیهم.
✳️ روشی که از آدم و نوح دارد عمر طولانی،
✳️ از ابراهیم ولادت پنهانی و گوشهگیری از مردم،
✳️ از موسی بیم و غیبت،
✳️ از عیسی اختلاف مردم درباره او،
✳️ از ایوب گشایش بعد از گرفتاری،
✳️ و از محمد صلّی اللّه علیه و آله قیام به شمشیر است. (۱)
⬅️ موعودی که جهان در انتظار اوست، صفحه ی ۱۳۶
(۱). کمال الدین ج ۱، ص ۴۳۹،
🏷 #امام_سجاد علیه السلام
#امام_زمان (عج) #انبیاء