eitaa logo
کشکول مجازی
107 دنبال‌کننده
45.5هزار عکس
42.5هزار ویدیو
870 فایل
📥 موضوعات متنوع و مختلف 🤔 موضوعاتی که شاید ربطی به هم نداشته باشند در اینجا ذخیره و مطالب بعد از ارسال در کانال اصلی، از اینجا پاک خواهد شد. در صورت تمایل، در کانال اصلی ما عضو شوید👇 🖱️ https://eitaa.com/joinchat/2307129358C448afc1e38
مشاهده در ایتا
دانلود
: 1- برای حل مشکلات بزرگ و گره‌هایی که بنظر شما کور می‌آیند، سراغ رمّال و دعانویس نروید! 2- ضمن الزام به مشاوره و همفکری در حل مشکلات، اما همیشه راهکار مشکلات شما، صرفاً به پرداخت هزینه‌های هنگفت مشاوره وابسته نیست!
: ✅ تکنیک های دریافت قدرت و یاری از غیب. دریافت بالاترین قدرت از رابطه با خداوند برای کنترل تمام امورات و بحرا‌ن های زندگی.
🔹 تولیدات امروز رسانه رسمی استاد محمد شجاعی، موضوعی بسیار مهم، کلیدی و فوق حساس است که دعوت می‌کنیم هم با دقت استفاده کنید و هم با دیگران به اشتراک بگذارید. ✔️ اهمیت و ضرورت مطالبه گری توسط مردم در شرایط حساس کنونی ✔️ نقش موضع‌گیریِ امروزِ مردم در پیروزی «جبهه مقاومت» در نبرد آخرالزمان
💬 : ما می‌توانیم میزان سلامت روح خودمان را همین الآن تشخیص دهیم! چیزی شبیهِ یک سونوگرافی دقیق!!! این هدیه‌ی رسانه منتظر است به شما؛ در شب میلاد کامل‌ترین و عظیم‌ترین جلوه ‌ی خدا حضرت اسدالله، امیرمؤمنان علی علیه السلام. 🎆 ضمن تبریک و شادباش به مناسبت این عید بزرگ که کعبه در شعفش می‌‌شکافد؛ از شما دعوت می‌کنیم محتوای امروز را بطور کامل و با نهایتِ توجه و دقت «گوشِ جان» کنید🙂. «رسانه‌ی منتظر» خیلی احساس سعادت می‌کند، برای پیشکش این هدایا (که قیمت نمی‌توان روی آنها گذارد) خدمتِ شما ...
: آقا شما که اینقدر میگی ظهور نزدیکه، بالاخره امام زمان علیه‌السلام کِی میان ؟
💬 : استغاثه چیست ؟ چرا باید استغاثه کرد؟ استغاثه در آخرالزمان چگونه می‌تواند موانع مسیر ظهور را بردارد؟ چیست و چگونه می‌توان بدان پیوست ؟
: «همه به من می‌گویند تو باید این مزرعه را رها کنی تا زندگی‌ات خوب شود!» : شناخت و استفاده حداکثری از (شب آرزوها) ✍️ یک ازدواج ناموفق داشت، و محصولش دختر نوجوانی است که با او زندگی می‌کند. در ازدواج دومش (که حالا با اختلاف و قهر روبرو شده، و عروس خانم بعد از یکسال خانه را ول کرده و رفته) دخترش هم با او زندگی می‌کند! دختر نوجوانی که امروز در حصار تنهایی گیر کرده و روز به روز بر شدت دلمردگی و بی‌اعتمادی‌ به پدرش اضافه می‌شود. • روزی که برای انجام کاری با پدر و برادرش آمدند دفتر ما، تحت فشارِ خانواده‌اش بود! هم خانواده خودش که خانواده‌ای مذهبی بودند، و هم خانواده عروس خانم. دخترش و اوضاع روحی او نیز، قوز بالای قوز شده بود. • پدرش، بی‌مقدمه شروع کرد به صحبت کردن و گفت : او با اینهمه تحصیلات، تمام زندگی‌اش را صرف مزرعه‌ای کرده که در اطراف تهران خریده. همه فکر و ذکرش شده که از این زمین یک مجتمع عجیب و غریب توریستی و فضای سبز دربیاورد که در جهان مشابهش وجود ندارد! همسرش او را رها کرده و رفته! می‌گوید او همیشه اعصاب ندارد! دخترش پدر می‌خواهد که او هیچ وقت نیست و .... • منتظر ماندم ببینم خودش چه می‌گوید! گفت : همه به من می‌گویند تو باید این مزرعه را رها کنی تا زندگی‌ات خوب شود! تا همسرت برگردد، تا ... من عاشقانه در آن مزرعه چرخ می‌زنم و به آن رسیدگی میکنم و برایش نقشه‌های کلان طراحی کرده‌ام و دارم سخت کار می‌کنم و پولش را جور میکنم که به اهدافم برسم! و واقعاً هم همه این کارها را به بهترین حالت ممکن انجام داده بود... ولی زندگی‌اش را باخته بود. • حالش خراب بود؛ با حسرتی نگاهم کرد و گفت؛ شما هم فکر می‌کنی، که رها کردن این مزرعه و آرزوهایم، تنها راه حل برای رفع مشکلات و تنش‌های زندگی ماست؟ • گفتم : اصلاً با تعجبی باور نکردنی نگاهم کرد! ادامه دادم : کشف ریشه‌های مشکلات شما، نیاز به چندین جلسه مشاوره دارد! و این کار واحد مشاوره است، نه من. امّا مطمئن باشید که : ❤️ « آنچه انسان را زمین می‌زند، آرزوهایش نیست!» بلکه غلط آرزوهایش هست! شما می‌توانید از آن مزرعه به تمام رویاهایتان هم برسید؛ و در عین حال بهترین همسر و پدر برای خانم و دخترتان هم باشید. به شرطی که بیاموزید «رغبت»هایتان را مهندسی کنید. یعنی به میزان اولویتی که در فطرتِ ما تعریف مشخصی برای آن وجود دارد؛ آنها را بچینید و برایشان تلاش کنید. گفت : شما اولین کسی هستید که مرا در تنگنای انتخاب بین همسرم و آرزوهایم قرار ندادید و از این بابت بی نهایت شادم. چکار کنم تا بتوانم موفق شوم. • گفتم : - اولین قدم، «شناخت هندسه‌ی اولویت‌ها»ست، - بعد «چینش آرزوها بر اساس همان هندسه». - و سپس «چینش سبک زندگی» بر اساس لیست اولویت‌های مهندسی شده. گفت : بسم الله ، من آماده‌ام. • گفتم از امروز انگار که اصلاً هیچ مشکلی ندارید! به چیزی فکر نکنید و تمرکزتان را بگذارید روی کارگاه «مهندسی آرزوها» و حتماً نکات مهمش را بصورت یک نقشه ذهنی برای خودتان استخراج کنید. تمام که شد، خبرم کنید تا باهم مرحله بعد را شروع کنیم... • دقیقاً همینکار را کرد... خیلی مرتب و دقیق و تمیز مهندسی آرزوها که تمام شد، کارگاه‌ بعدی را شروع کردیم و یکی یکی داریم جلو میرویم. هر چه جلوتر می‌رویم نگاهش به آرزوهایش تمیزتر و دقیق‌تر می‌شود و جایگاه و اولویت آرزویش و حتی جهت‌گیری آرزویش دارد برایش مشخص می‌شود. • هنوز مانده تا این چینش دقیق و کامل شود و قدرت تغییر سبک زندگی‌اش را پیدا کند و ایشان موفق شود به بازگرداندن عروس خانم ... امّا با پشتکاری که دارد؛ احتمال موفقیتش زیاد است. امروز با خودم گفتم: زنگ بزنم دعوتش کنم برای مراسم احیاء لیله الرغائب (شب رغبت‌ها) موضوع صحبت استاد در احیاء فردا شب، «رسیدن به بالاترین و مهندسی‌ترین چینش آرزو در آخرالزمان» است. که برای او این موضوع شرابی بی‌نظیر است ... @ostad_shojae | montazer.ir
💬 : 🔻رجعت چیست؟ 🔻و چگونه می‌توان آن را باور داشت و برایش آماده شد؟
💬 : شناخت «قواعد پیروزی» ما به سرعت به سمت پیروزیِ نهایی «ایمان بر کفر» نزدیک می‌شویم! این پیروزی حتمی است، به شرط آنکه؛ ❗️ قواعد پیروزیِ تشکیلات ایمانی را بیاموزیم و در بزنگاه‌ها فراموش نکنیم.
💬 : ✔️ چرا بنظر می‌رسد مردم در اروپا و آمریکا از مردم ایران برای دفاع از مظلومان فلسطین قوی‌تر عمل کردند؟ ✔️ واقعاً وظیفه‌ی شخصِ من، در این بحران جهانی چیست ؟
💬 : یک راهکار ساده و کلیدی برای رویارویی با شبهات، ابتلائات، فتنه‌ها و ... در آخرالزمان و محافظت شخصی و جمعی در این حوادث
هدایت شده از 📚📖 مطالعه
: «عرفه» شاید شبیه روزیست که من آقاجان را شناختم. ✍️ شاید چهار پنج سالم بود، که خودم را به خواب می‌زدم که خانه‌ی آقاجان بمانم و مرا نبرند خانه! و این فقط یک فضولی بود شاید... برای شنیدن صدای مناجاتِ نیمه شبِ آقاجان، که روی ایوان خانه‌ی گِلی‌شان ساعتها می‌نشست، گاهی نماز می‌خواند، گاهی چای می‌خورد، گاهی حافظ می‌خواند، و گاهی هم مثنوی «طالب و زهره» را .... • شاید او فهمید که من تمام مدت خلوتش را بیدارم و جُم نمی‌خورم تا صدایش را گوش کنم، شاید هم هرگز نفهمیده باشد. • اما تمام سهم من از همین آقاجان، «بازی» بود. روی شانه‌هایش می‌نشستم و او مرا در حیاط می‌گرداند و برای خودم از روی درختان میوه می‌چیدم. گاهی ازگیل، گاهی نارنگی، گاهی گلابی .... • سالهاست که حالتهای عجیب آقاجان را که در کودکی برایم جالب بود می‌فهمم. امّا دیگر ندارمش که یواشکی تماشایش کنم. امروز داشتم فکر می‌کردم ماجرای ما و امام، ماجرای من و آقاجان بود. او دلش کجا گیر بود و نجوایش تا کجا بالا می‌رفت، و سهم من از او به اندازه‌ی درکم از او بود... بازی، بازی، بازی ... • ما قرنهاست داریم با نعمتهای خدا بازی می‌کنیم و حواسمان نیست. مخصوصاً با بزرگترین نعمت خدا، که همه‌ی خداست در کالبد انسان! «خلیفة‌الله» یعنی جانشین خدا! ما با جانشین خدا چه کردیم؟ راه به سمت خدا باز کردیم؟ یا دست توسل زدیم به او برای اینکه بازی‌های دنیایمان را قشنگ‌تر و جذّاب‌تر اداره کند. «عرفه» شاید شبیه روزیست که من آقاجان را شناختم. اما دیر شده بود! ※ما هنوز در دنیاییم امّا... و عرفه روز «فهم امام» است. نگذاریم دیر بشود... @ostad_shojae