هدایت شده از کشکول صلوات بر محمدوآل محمدص
💐امام کاظم (ع) فرمودند:نیست بلائى كه بر مؤمن وارد شود مگر آن كه بوسیله دعا سریع بر طرف مى گردد؛ و چنانچه دعا نكند طولانى خواهد شد، پس هنگامى مصیتى و بلائى وارد شد، به درگاه خداوند دعا و تضرّع كنید
📎 اصول كافی: ج2 ص471، حدیث ۲
🏴السَّلامُ عَلَی الْمُعذَّبِ فی قَعر السُّجُون
یا باب الحوائج... یا موسی بن جعفر
🌷در ایام شهادت امام کاظم (ع)هستیم، امامی که مظلومانه حدود ۱۴ سال از عمر شریف خود را در زندان بودند، یادی کنیم از آزادگان سرافرازی که بعضی ها از آنها مظلومانه به دست عوامل بعث عراق به شهادت رسیدند
یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد
#شهدا
#اسارت
#آزادگان
ارادتمند: #ناصرکاوه
#بیاد
#شهیدعلیرضاوباباوآباءواجدادمون
🌿🍀🌿🌿🌿🌿🍀🌿
شما و دوستان ارجمندتون هم
به :
#کانال_کشکول👇👇👇
#صلوات_بر_محمدوآل_محمدص
دعوتید👇👇👇
💐 @kashkoolesalavat
💐 @kashkoolesalavat
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
https://eitaa.com/joinchat/229900502Cd65c126daa
👆👆👆👆👆
به گروه
#دوستان_یا_حسین_ع_گو
دعوتید
#اسارت
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
#امام_سجاد_علیه_السلام
◾ حکایت جانسوز سوارشدن زينب کبری عليهاالسلام بر شتر بی جهاز...
◾دمی که زينب کبری عليهاالسلام نظر به قتلگاه میکند و میفرماید: کجایید ای مَحرمانِ من؟!
راوی گوید:
ثمّ أمر ابن سعد (لعنه اللّه) بأن تحمل النّساء على الأقتاب بلا وطاء و حجاب
▪️سپس ابن سعد (لعنت الله علیه) دستور داد زنان را بر شتران بی جهاز سوار کنند، پس شترها را نزدیک زنان آوردند و گفتند:
زود بیایید و سوار شوید و ابن سعد دستور حرکت داد.
زینب کبری عليهاالسلام چون این حالت را مشاهده نمود، فریاد برآورد:
سوّد اللّه وجهك يا ابن سعد! في الدّنيا و الآخرة.تأمر هؤلاء القوم بأن يركّبونا، و نحن ودائع رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله
▪️خدا رویَت را در دنیا و آخرت سیاه کُند ای ابن سعد!
تو به این مردان امر می کنی که ما را سوار کنند در حالی که ما امانت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هستیم!؟
به آنها بگو: از ما دوری شوند تا ما خودمان سوار شویم.
عمرسعد دستور داد تا لشکریان از شتران فاصله گرفتند.
پس زینب کبری و أم کلثوم سلام الله علیهما جلو آمدند و هر یک از زنان و بچه ها را به اسم صدا زدند و در نهایت همه را سوار بر شتران کردند.
همه زن ها و بچه ها سوار شدند تا اینکه جز زینب کبری سلام الله علیها کسی نماند.
در این هنگام حضرت زینب علیهاالسلام نظری به سمت چپ و راست خود انداخت و کسی را جز امام سجاد علیه السلام ندید که از شدت بیماری نمیتوانست سوار شود.
پس نزدیک آن حضرت آمد و فرمود:
ای برادرزاده! برخیز و با کمک من بر شتر سوار شو.
امام سجاد علیهالسلام فرمود:
عمه جانم! شما سوار شويد و من و اين جماعت را به حال خود واگذارید.
حضرت زينب کبری عليهاالسلام نتوانست از امام علیه السلام نافرمانی کند،لذا برگشت تا سوار بر محمل شود.
فالتفتت يمينا و شمالا، فلم تر إلّا أجسادا على الرّمال و رؤوسا على الأسنّة بأيدي الرّجال، فصرخت، و قالت: وا غربتاه! وا أخاه! وا حسيناه! وا عبّاساه! وا رجالاه! وا ضيعتاه بعدك يا أباعبداللّه
▪️ پس به سمت راست و چپ خود نظر کرد و کسی را ندید جز اجسادی که بر روی ریگ و رمل بیابان افتاده بودند و سرهایی که بر روی نیزه در دست سپاهيان عمر سعد بود.
پس فریادی کشید و فرمود:
آه از غريبي...آه ای برادر...آه ای حسین من...آه ای عباس من... آه ای مَحرمان من... چقدر بعد از تو ما خوار و ذليل شدیم ای اباعبدالله...
فلمّا نظر الإمام زين العابدين عليه السّلام إلى ذلك لم يتمالك على نفسه دون أن قام و هو يرتعش من الضّعف، فأخذ بعصاة يتوكّأ عليها، و أتى إلى عمّته، و ثنى ركبته،فأخذ ليركبها فارتعش من الضّعف،و سقط على الأرض
▪️چون امام زین العابدین علیه السلام این حالت زينب کبری عليهاالسلام رامشاهده کرد، نتوانست کاری کند جز اینکه به سختی از جای برخاست و عصایی را به دست گرفت و از ضعف به خود میلرزید.
پس خود را با همان حالت به کنار محمل زينب کبری عليهاالسلام رساند و زانو گرفت و فرمود:
عمه جان!بیا و سوار شو!
پس زينب کبری عليهاالسلام آمد تا سوار شود اما امام سجاد علیه السّلام از شدت ضعف لرزید و با صورت به زمین خورد.
فلمّا رآه الشّمر (لعنه اللّه) أتى إليه، و بيده سوط، فضربه
▪️چون شمر (لعنة الله علیه) این حالت را دید، در حالی که تازیانه در دست داشت، به امام سجاد علیه السلام نزدیک شد و امام را با تازیانه زد.
زين العابدين عليه السلام فریاد میزد؛
وا جدّاه! وا محمّداه! وا عليّاه! وا حسناه! وا حسيناه
زينب کبری عليهاالسلام از مشاهده این صحنه گریه میکرد و به شمر میفرمود:
وای بر تو ای شمر!به باقی مانده نبوت رحم کن . و دائما این را فرمود تا شمر از امام سجاد علیه السلام دست کشید.
پس در این هنگام کنیز مُسنّی آمد نزد زینب کبری عليهاالسلام و او را سوار کرد.
راوی گوید:
من پرسیدم که آن پیرزن که بود؟
گفتند: آن پیرزن ،فضه خادم فاطمه زهرا علیهاالسلام بود.
پس سپاه عمر سعد هر جور که بود امام سجاد علیه السّلام را بر یک شتر لاغری سوار کردند و پاهایش را هم از زیر شتر به هم بستند.
📚معالي السّبطين ج۲ص۹۰
📚وسيلة الدّارين ص۳۵۰
#امام_حسین_علیه_السلام
🏴🕯🖤🕯🏴
🕌@ziarat_et